حادثه 11 سپتمبر؛ اشتباه محاسباتی امریکا و تبعات آن
در یازدهم سپتمبر سال 2001 میلادی برجهای تجارت جهانی در نیویارک به اثر اصابت مستقیم دو فروند طیاره فرو ریخت و تعداد کثیری از انسانها در این حادثه جان باختند. آمارهای رسمی از جان باختگان این حادثه در مرکز این ساختمان، حدود سه هزار نفر اعلان شد. طیارهها هر کدام با فاصله هجده دقیقه یکی پس از دیگری به این برج اصابت کردند که باعث فروریختن کامل آن گردید. پس از این حادثه، امریکاییها اعلان کردند که سازمان القاعده به رهبری اسامه بن لادن عامل حمله به مقر تجارت جهانی است و به تبع آن به حاکمیت آن وقت افغانستان که طالبان بودند اعلان کردند باید بن لادن را تحویل امریکا بدهند؛ اما همینکه از جانب طالبان پاسخ منفی گرفتند ساز و کار حمله را ترتیب دادند و بیست سال تمام افغانستان را در باتلاق جنگ نا خواسته فرو بردند.
اینکه عامل اصلی حمله چه گروه و سازمانی بود هنوز مبهم است؛ اما امریکاییها هدف از حمله به افغانستان را نابودی کامل القاعده و کشتن بن لادن اعلام کرد. امریکا به بهانه تلافی از حادثه 11 سپتمبر، با فاصلهی کوتاه به افغانستان و عراق حمله کرد. تبعات این حمله طبق گزارشها منجر به قتل یک میلیون انسان گردید و حدود هشت تریلیون دالر هزینه در پی داشت؛ اما این جنگ در افغانستان پیامدهای ویرانگر در پی داشت. قصبات افغانستان که جنگ در آن جریان داشت کاملا تخریب گردید، بذر دشمنی و نفاق میان اقوام باهم برادر افغانستان پاشیده شد، دو جانب افغانها اعم از نیروهای دولتی و طالبان هر روز به قتل میرسید. زیربناها تخریب گردید، معادن و منابع طبیعی کشور به یغما رفت و میراث بجا مانده از آن زمان، یک مشت ویرانه، کودکان و زنان بی سرپرست و گورهای دسته جمعی است که به اثر حملات انتحاری آن زمان دفن خاک اند.
هدف اعلامی امریکا نابودی القاعده در افغانستان بود؛ اما پس از خروج امریکا، ایمن الظواهری رهبر القاعده در پایتخت افغانستان کشته شد. امریکا در محاسبات بر شمرده بود که حمله به افغانستان منجر به تسلیمی و سر فرو نهادن افغانها در مقابل امریکا و غرب میگردد؛ اما با گذشت زمان، مردم افغانستان نه تنها که سر خم نکردند؛ بلکه صف مخالفان امریکا هر روز بیشتر از قبل گستردهتر میشد. مخالفان امریکا در ابتدا بدون جغرافیا و پارتیزانی به حمله میپرداختند؛ اما پس از گذشت چند سال جغرافیا کسب کردند و سازماندهی شده و یکدست مبارزه میکردند. کنفرانس بن که تشکیل دهنده نظام سیاسی توسط امریکا بود به هدف ایجاد نفاق و دشمنی در افغانستان اقدام شد، آنچه که برایند نظام پسا بن بود دولت ضعیف و فلج، مسلط کردن تعدادی از افراد بی ریشه بر سرنوشت سیاسی مردم افغانستان و غارت چند جانبه سرمایههای ملی توسط امریکا و دست نشاندههایش. اگر کنفرانس بن به هدف تشکیل دولت مقتدر ملی تدویر میگردید باید که از تمام اقشار و گروههای افغان در آن حضور میداشتند، اما تحریک طالبان که در سرنوشت سیاسی افغانستان نقش برجسته داشت عمدا از اشتراک در این کنفرانس محروم گردید.
امریکا از مقاومت و ایستادگی افغانها در صفحات تاریخ و شنیدن از تجارب متجاوزان قبلی شنیده بودند؛ اما به درک آن نرسیده بودند؛ پس از بیست سال اشغالگری و چپاول، آمریکا درک کرد که این مردم با زور اسلحه و پول تسلیم پذیر نیستند و ناگذیر به ترک افغانستان شدند. جامعه شناسان و اطاقهای فکر امریکا که نقشه و طرح حمله به افغانستان را ریختند به جهان ثابت کردند که نتوانستند از بافتهای فرهنگی و عنعنوی افغانستان محاسبه درست داشته باشند، به همین اساس در بسا عملیاتهایی که آمریکا در خاک افغانستان انجام میداد نیز ضعف اطلاعاتی و خطاهای ناشی از عملیات کاملا برجسته بود.
امریکا در افغانستان تصمیم دولتسازی و توسعه را نداشت چنانچه شاهد بودیم که با حضور امریکا در افغانستان که هنوز به گونهی کامل کشور را ترک نکرده بودند، ساختار قوای مسلح از هم پاشید و کشور کاملا دچار خلأ قدرت گردید، در حالیکه اردوی آمریکا روند تخلیه را انجام میداد و قوای مسلح افغانستان هر کدام در پایگاههای نظامی شان مستقر بودند، ساز و کار تسلیم دهی تسلیحات به نیروهای طالبان آغاز گردید و ولایات یکی پشت دیگری بدون جنگ و درگیری تحویل طالبان گردید، اگر هدف امریکا تشکیل دولت مقتدر میبود، هیچگاه قوای مسلح یک شبه دچار فروپاشی نمیگردید و حد اقل تا پایان مذاکرات دوحه و به ثمر رساندن آن کشور حفظ میگردید؛ بنا بر این اشتباه محاسباتی امریکا از افغانستان به علاوه عدم انگیزه در امر دولت-ملت سازی باعث گردید که تبعات پس از 11 سپتمبر برای مردم افغانستان پر هزینه و به امریکا رسوایی و تحقیر جهانی را به بار آورد.