کنترل خشونتهای اجتماعی راهکار سازنده در ایجاد جامعه سالم
یکی از علل و عوامل عمدهی بحرانهای سیاسی – اجتماعی در افغانستان، ضعف فرهنگ مدارا و توصل به خشونت است. ما انواع خشونت داریم که عمدهآن، خشونت فردی-اجتماعی است. خشونت اجتماعی، خشونت بین افرادی است که با هم مرتبط نیستند و ممکن است یکدیگر را بشناسند یا نشناسند که عموماً در خارج از خانه اتفاق میافتد. این شامل خشونت جوانان، اعمال خشونت آمیز تصادفی، تجاوز جسمی یا تجاوز جنسی و خشونت در محیط های سازمانی مانند مکتبها، محل کار و زندان هاست.
در فضای امروز افغانستان و از میان آسیبها و بحرانهای اجتماعی، نزاع یکی از جدیترین موارد خشونت محسوب میشود. نزاع را میتوان به عنوان یکی از شاخصهای مهم خشونت در جامعه تلقی کرد که بین افراد و گروهها به وقوع میپیوندد و نظم و امنیت اجتماعی را مورد تهدید قرار میدهد. مهمترین مواردی را که موجد نزاع در افغانستان میتوان شمرد عبارتند از: تنوع معیشتی و زیستی، تنوع فرهنگی، شدت و وابستگی ارتباطات عاطفی درون گروهی و کمی ارتباطات برون گروهی، محرومیتهایی چون ناکامی، تعصب، فقر، بیکاری، بیسوادی، احساس اجحاف حق، بیعدالتی و نابرابریها و… همچنین میتوان به مؤلفههای دیگری که بستر مناسب را برای بروز نزاع و درگیری در سطح خرد و کلان مهیا میکند، اشاره داشت از جمله: فرهنگ عدم گفتوگو، ضعف در ارتباطات و تعاملات میان فردی، کاهش اعتماد اجتماعی که خلأ هریک از این مؤلفهها موجب بروز نزاع و درگیری میشود.
به دلیل بحران چهل ساله ناشی از جنگ که فقر و آوارگی را در پی داشت و دهها هزار افغان کشته و زخمی شدند، خانه و کاشانه شان را از دست دادند و هزاران نوع ظلم و جفا در قبال همدیگر روا داشتند، آثار این زخمهای روحی-روانی در ضمیر نسلهای این سرزمین باقی مانده و به نسلهای بعد نیز منتقل خواهد شد. زیرا ضمیر ناخود آگاه ثبت کننده اتفاقات و حوادث تلخ و شیرین زندگیست که بصورت ژنتیک قابل انتقال به نسلهای بعدی میباشد.
راهکار اینکه افغانها موفقانه بتوانند خشونتهای اجتماعی را کنترل و در حال حاضر همانند قرص مسکن جهت آرامش، در شریانهای جامعه تزریق کنند، خودگذری، ملاطفت، مهرورزی و کمک به همدیگر است. این موارد بدین معنی نیست که ما صرفا توجه به تأمین مادیات و رفع نیازهای افراد و اشخاص داشته باشیم، حتی لبخند به صورت همدیگر، دلجویی و ابراز حس انساننوازی میتواند به التیام زخمهای چهل ساله کمک کند.
ملاطفت حاکمان در قبال ملت:
افغانهای طی چهل سال انواع نا ملایمات و خشونتهای داخلی و خارجی را متحمل شده اند، این مردم کمترین شفقت و نوازش را طی این مدت زمان ندیده اند، مرزهای قومی-مذهبی، زبانی و نژادی بسا بی رحمانه توسط موجسواران سیاسی جهت شقاق و سو استفاده از این مردم کشیده شد و بسا بیرحمانه ملت را بدون موجب در برابر همدیگر به درگیری و کشتار کشاندند، شهرهای وطن به دست افغانها تخریب و برادرکشی را عادی ساختند، با اینهمه جفا و نا ملایمات کمترین دست شفقت و مهرورزی بر سر آنان کشیده نشده است. نسلی از افغانها که طی چهار دهه اخیر قدم در عرصه وجود گذاشته است از بدو شکلگیری در رحممادر که صدای شلیک تفنگ و خمپاره شنیده اند و بعد از تولد نیز بار نفرینها و بی برنامهگی های نیاکان را به دوش میکشند همواره خشونت فیزیکی و روانی را در مسیر زندگی دیده اند، با این حال، بر حاکمان و سیاسیون این کشور است که با نظرداشت هویت ملی و جغرافیای واحد، هر افغان را فارغ از مسئله قوم و نژاد و مذهب به آغوش کشیده و دست ملاطفت را بر سر شان بکشند. در امر توزیع عادلانه فرصتها و امکانات پیش قدم باشند و سرمایه ملی را به تناسب هر ولسوالی و ولایت جهت ساختن زیربناها به مصرف برسانند. دولت میتواند در کنترل خشونت اجتماعی نقش موثر و سازنده ایفا کند. علاوه بر آن رسانهها را مکلف سازند تا با نشر برنامهها و پیامهای شفقت، اخوت و عطوفت بذر مهربانی را در اذهان عموم بکارد تا نا ملایمات گذشته فروکش کرده و خشم و خشونتهای اجتماعی کنترل گردد. تجارب ثابت کرده است که مهربانی و شفقت پدیدههایی است که نوع خود را در جامعه تکثیر میکند همانطور که رویکرد خشن با مردم سبب تولید خشونت بیشتر میگردد. بنا بر این در سطح جامعه و دولت همه مکلف اند که وجیبهی دینی و ملی تکثیر مهربانی را ترویج و با عملکردهای نیک سبب کاهش خشونت در بستر خانواده و اجتماع گردند.