کشاکش جهانی و درماندگی افغانستان؛ چه باید کرد؟
جدیدا فاز دیگری از کنشگری های جامعه جهانی در قبال افغانستان محک خورده است، چرخهی فعل و انفعالات کشورهای دخیل جهان در قضایای افغانستان که تقریبا به مدت پنج ماه، نظارهگر اوضاع این کشور بودند اینبار جدیتر از هر زمان دیگر به گردش در آمده و با عبور از دیپلماسی سرخ «خون» به دیپلماسی سبز «گفتگو از مجاری کشورهای همسو» در صدد ایفای نقش بر سرنوشت سیاسی افغانستان اند. ناروی یکی از کشورهای اسکاندیناوی است که دارای اقتصاد مرفه است و از منظر تباری-نژادی با آمریکایی ها نزدیکی قابل توجهی دارد، کثیری از مردم ناروی ناروی در دهه های شصت و هفتاد میلادی به آمریکا مهاجر شدند و هم اکنون تابعیت آن کشور را دارا میباشند، در مناسبات مختلف نکات اختلافی، آمریکایی های نروژی تبار به فکر کشور اصلی شان هستند و ایالات متحده را متقاعد می سازند تا از این کشور مرفه اسکاندیناوی حمایت کنند، در این شکی نیست که دعوت هیأت طالبان به نروژ، در هماهنگی با آمریکا صورت گرفته است؛ زیرا آمریکا هم اکنون امنیت مناطق نفت و گاز این کشور را به عهده دارند و در برابر خطرات احتمالی از جانب روسیه که هم مرز با نروژ است، آمریکا جانب نروژ را میگیرد. از همین منظر، آمریکا در تلاش است که حاکمیت طالبان را از مجاری غیر رسمی تقویت نموده و در نهایت به رسمیت بشناسد، ترکیب هیأت طالبان که نمایندگان زنان، جامعه مدنی و برخی از شخصیت های قومی که همسو با طالبان است، بیانگر ارائه تصویر مثبت از ترکیب دولت آینده بر محوریت طالبان است، این صفحه را به نمایش میگذارند تا کد مشروعیت طالبان را از همین اکنون به جهان ارسال کرده باشند.
اما از سوی دیگر، روسیه نیز به این راحتیهای از مسائل افغانستان دست بردار نیست، گزارش ها حاکی است که همزمان با ورود هیأت طالبان به ریاست امیرخان متقی به نروژ، ملا یعقوب و ملا برادر نیز به روسیه رفته اند، از منظر ژئوپولیتیکی هم اگر به این دیپلماسیهای تقابل بر انگیز بنگریم نروژ و روسیه دارای مرز مشترک و منافع متضاد است به خصوص وقتیکه مسئله حضور و حمایت آمریکا در این کشور هم مرز روسیه به میان بیاید برای این ابرقدرت شرقی غیر قابل اغماض است؛ اکنون مسائل افغانستان از فاز یکجانبه گرایی غربی بیرون آمده است، قدرتهای شرق و غرب در تلاش اند که اینبار بدون حضور مستقیم و از طریق ایجاد نیروهای داخلی همسو، بتوانند نقش عمده را در افغانستان ایفا نمایند، حضور بیست سالهی غرب در افغانستان در حد قابل توجهی به نفع بلوک شرق تمام شد، ائتلاف شرقی که در رأس آن روسیه قرار دارد توانست از این حضور بیست ساله، دغدغهی تهدید خاک شان را از طریق افغانستان مرفوع سازند؛ اما همزمان گوشه چشمی به مرزهای آسیای میانه هم داشتند تا گروههای تندرو این قلمرو روسیه را به مخاطره نیاندازند، اکنون میدان افغانستان از حضور فیزیکی شرق و غرب خالی است و هرکدام تلاش دارند تا با ایجاد تفاهم با شخصیت های تأثیرگزار داخلی، تضمین منافع شان را به دست آورند.
اما در این سو، داخل جغرافیای افغانستان، خلأ عمیق از ایجاد یک دولت قدرتمند ملی محسوس است، حاکمیت تک حزبی در تاریخ افغانستان نتیجه بخش نبوده است و به خصوص در قرن 21 که دنیا در صفحات دیجیتال تبدیل به خانه مشترک جهانیان شده است، حکومت تک حزبی به هیچ وجه نمیتواند موفق باشد، مردم افغانستان بیش از پنج ماه است که دندان روی جگر گذاشته اند و امید دارند که دولت فراگیر ملی خارج از دایره و محدودیت قومی به وجود آید، طالبان هم ظاهرا در سیاست های اعلامی شان با چنین پندار افغانها همنوا است؛ اما واقعیت امر این است که تا کنون ایجاد چنین حکومتی به تحقق نپیوسته است، که برآیند آن، فقر و انزوای افغانستان را در پی داشته است.
چه باید کرد؟
به نظر میرسد که فرصت کنونی یک فرصت مناسب برای ایجاد دولت فراگیر ملی است، در هیچ بازهی زمانی افغانستان چنین زمینه را نداشته است، هربار گروه یا حزبی که قدرت را در اختیار می گرفتند گروههای قدرتمند دیگری برعلیه آن دست به اقدامات مسلحانه میزد و تار و پود همدیگر را به باد فنا میدادند، اینبار استثنا است، مردم به شعور قابل توجه رسیده اند، از جنگ و درگیری حمایت نمیکنند، همه چشم انتظار اند تا تمام چالش ها از مجاری دیپلماسی حل گردد، طالبان به عنوان تنها حزب حاکم بر این سرزمین مکلف اند تا از این فرصت تاریخی استفاده بهینه نمایند، آنچنان که تحریک اسلامی طالبان مایل نیست تا چهره های حکومت قبلی بر سرنوشت این مردم و این کشور حاکم گردند، مردم افغانستان نیز چنین رضایت ندارند، لازم نیست که جهت تشکیل دولت ملی اشخاص بدنام قبلی سهم بگیرند تا حکومت مشروعیت یابد، رهبری طالبان می تواند از میان مردم افغانستان که طی سال های گذشته به انحاء مختلف از صحنه تصمیم گیری حذف شدند دولت ملی تشکیل دهند، هم اکنون کدرهای ورزیده در این سرزمین وجود دارد، تحریک طالبان با گزینش افراد نیک نام ملی از میان اقوام و مذاهب مختلف دولت ملی را به وجود آورند، وقتیکه چنین ترکیب ایجاد گردد و زمینههای مشروعیت از داخل افغانستان فراهم گردد؛ آنگاه مردم افغانستان با برپایی مراسم مختلف از جهان خواهد خواست که حکومت افغانستان را به رسمیت بشناسند، تدویر لویه جرگه و برگزاری مراسمهایی که توسط کتله های سیاسی در حمایت از امارت صورت گرفته است نمی تواند گره گشای مشکلات افغانستان باشد، چنین برنامه ها در واقع بنا به وضعیت خفقان حاکم با جبر پنهان به تحقق پیوسته است، مشروعیت ملی در قلب ها نهفته است نه در گردهمایی که خود مردم نیز به آن باورمند نیستند. اگر تحریک طالبان بتوانند چنین زمینه را ایجاد نمایند؛ آنگاه یک پایگاه قدرتمند ملی در درون کشور برای خود ایجاد می نمایند که مداخلات شرق و غرب هم نمی تواند این کشور را تحت تأثیر قرار دهد.
لینک کوتاه