از تهاجم شوروی تا امروز؛ چرا افغانستان هرگز با سلطهٔ بیرونی کنار نیامد

بیست‌وهفتم دسامبر (ششم جدی) یادآور روزی است که ارتش سرخ شوروی در سال ۱۳۵۸ خورشیدی به خاک افغانستان حمله کرد، رخدادی که از آن در تاريخ معاصر افغانستان به یکی از سیاه‌ترین روزها یاد می‌گردد که در پی آن صدها هزار هموطن کشته و ميليون‌ها نفر بی خانمان شدند، ولی مردم افغانستان با تمام وجود در برابر این تجاوز و قدرت دست نشانده اش در کابل ایستادند و تا شکست این خرس قطبی از هیچ نوع جان نثاری دریغ نکردند، این ایستادگی تاریخی نشانه‌ای از پیوستگی تاریخیِ مقاومتِ مردمی در برابر تجاوز خارجی و انحصار قدرت داخلی است و بیانگر این واقعیت است که افغان‌ها هیچگاه در مقابل استبداد و زورگویی سر خم نکرده اند و باتمام وجود علیه آنان ایستادگی کرده اند. با گذشت حدود نیم‌قرن از آن زمان، واقعیت‌های متأثر از آن تهاجم و پاسخ‌های سرسختانه جامعه افغانستان همچنان درس‌هایی روشن برای تاریخ معاصر کشور دارد، مردمی که تاب پذیرش زبونی و سلطه را ندارند و هر بار که زور و انحصار بر سر راه آزادی و کرامت آنان قرار گرفته، به اشکال مختلف ایستادگی کرده‌اند.

تهاجم نظامی شوروی به صورت ناگهانی و همراه با شتاب و شدت انجام گرفت؛ اما مهم‌تر از سرعتِ عملیات، ماهیت آن بود، تهاجمی فراتر از منازعهٔ یک درگیری سبک و گذرا، بلکه شوروی با هدف تثبیت یک نظام همسو با مسکو در افغانستان و تأمین منافع ایدئولوژیک و ژئوپلیتیک اش جغرافیای ما را نشانه گرفت. این تجاوز باعث گرديد که مردم افغانستان یک‌دست و متحد علیه شوروی بسیج شوند و فارغ از تعلقات قومی-مذهبی سلاح به دست گیرند و در دفاع از این آب و خاک برخیزند؛ شوروی وقت، چنین محاسبه داشت که به محض اقدام به حمله مردم افغانستان تسلیم خواهند شد؛ واکنشِ مردم اما برخلاف انتظار این قدرت شرقی، نه تسلیم بود و نه خاموشی؛ بلکه مقاومت‌های پراکنده و منظم، هم در روستاها و هم در شهرها شکل گرفت و هویتِ جمعیِ ضدتسلط را تقویت کرد.

تجربهٔ افغانستان در قرن‌های اخیر نشان می‌دهد که سرشتِ جامعهٔ این سرزمین با پذیرشِ تسلط خارجی ناسازگار است. از مقاومت در برابر اعمار امپراتوری‌های پیشین تا اعتراضات مدنیِ معاصر، خط ممتدی از نفیِ تبعیت و دفاع از خودمختاری مشاهده می‌شود. وقتی انحصار قدرت در دستِ گروه یا حلقه‌ای محدود قرار گیرد چه تحت لوای حکومت‌های داخلی که نقش مردم در آن کمرنگ باشد و چه به تبعیت از متجاوزان خارجی واکنش‌های عمومی اغلب به شیوه‌ای ذاتی و خودجوش بروز می‌کند: اعتراض، اعتصابات، مقاومت مسلحانه که مانع تثبیتِ کاملِ اشغال و انحصار قدرت می‌شود.

از منظر تاریخی، تهاجم ۱۳۵۸ نه فقط یک عملیات نظامی، بلکه محرکی بود که گروه‌های متنوعِ قومی، مذهبی و منطقه‌ای را در برابر یک دشمن مشترک قرار داد و در عین حال بحرانِ مشروعیت را برای نهادهای دولت دست نشانده آن وقت تشدید کرد. هرگاه یک قدرت داخلی مشروعیت خود را از بیرون بگیرد نه از جامعه، ظرفیت شنیدن، پاسخ دادن و اصلاح را از دست می‌دهد و این شکاف، زمینهٔ مقاومت و بی‌ثباتی را فراهم می‌سازد؛ وقتی حکومت نتواند زندگی مردم را از نظر نان، کار و خدمات اولیه تأمین کند، به آن‌ها اجازهٔ نقش داشتن در تصمیم‌گیری‌های سیاسی ندهد و شأن و حرمت انسانی‌شان را رعایت نکند، مردم به آن بی‌اعتماد می‌شوند و در برابرش واکنش و مقاومت شکل می‌گیرد. تجربهٔ افغانستان آن را به روشنی نشان داده است که مشروعیت را نمی‌توان با تکیه‌گاه‌های خارجی یا سرکوبِ داخلی خرید.

یکی از مؤلفه‌های مهمِ دوامِ مقاومت افغان‌ها، ترکیبِ فرهنگِ سیاسی با ساختارهای اجتماعیِ بومی است. نهادهای قبیله‌ای، شبکه‌های اجتماعی و مذهبی، و نیز خاطرهٔ جمعی از تجاوزها، سرکوب‌های داخلی و اشغال‌ها، سرمایه‌ای فرهنگی برای مقاومت تولید کردند که با ابزارهای نظامی یا دیپلماتیک به آسانی از میان نمی‌رود. این سرمایهٔ اجتماعی همزمان نقص‌های بزرگی دارد، از جمله تقسیمات قومی و رقابت‌های داخلی؛ اما در بزنگاه‌هایی که تمامیت زیست‌جمعیِ مردم یا هویت ملی مورد تهدید قرار می‌گیرد، این شبکه‌ها محور هماهنگی و بسیج مردم می‌شوند.

پیامدی که از تجربهٔ سال‌های اشغال و مقاومت باید گرفت، بیش از هر چیز ضرورت بازسازیِ ساختارهای مشارکت سیاسی و احترام به عدالت است. وقتی حکومت‌ها به انحصار قدرت رو می‌آورند یا منابع ملی را به شمار اندکی از افراد و تجمعات وابسته به خود واگذار می‌کنند، بذرهای نارضایتی و واکنش را در کشور می‌پاشند؛ بنابراین مشارکت سیاسی شهروندان، توزیع عادلانهٔ منابع به اقوام مختلف این سرزمین و پذیرش تنوع فرهنگی-اجتماعی نه تنها بازسازی اخلاقی را تحقق می‌بخشد، بلکه آرامش و ثبات واقعی را نیز ممکن می‌سازد. هر گونه چشم‌پوشی از این اصول به معنای دعوت به بازگشت چرخهٔ نارضایتی و منازعه است.

اما تجلیل از سالروز جهاد و مقاومت به معنی ستایش خشونت یا نفی نیاز به گفت‌وگو و مصالحه نیست. واقعیتِ افغانستان نشان داده که راه‌حل‌های پایدار مستلزم ترکیبی از توانمندسازی جامعه، تضمین عدالت انتقالی، و طراحی نظام سیاسی فراگیر است. مردمی که علیه تجاوز و انحصار ایستاده‌اند، خواهان کرامتِ انسانی و اعاده‌ی حقوق اند؛ امنیت فیزیکی و روانی، بهره‌مندی از آموزش، خدمات صحی، و مشارکت در سرنوشت سیاسی شان خطوط سرخ حقوق این ملت است که تحت هیچ شرایطی از آن عدول نخواهند کرد، نادیده گرفتن این خواسته‌ها باعث می‌شود که صبر مردم به خشونت یا بی‌ثباتی تبدیل شود؛ اما در صورتی که مطالبات مشروع آن‌ها پاسخ داده شود، امکانِ شکل‌گیریِ ساختارهای باثبات‌تری فراهم می‌آید.

امروز که از ششم جدی یاد می‌کنیم، یاد آور این است که صبر مقاومتی افغان‌ها دارای دو بُعد است؛ ابعاد نمادین و ابعاد عملی. بُعد نمادین، این پیام را منتقل می‌کند که هویت ملی و ارادهٔ یک ملت قابل تحقیر نیست. بُعد عملی اما به این معناست که صبر مقاومتی اگر سازمان‌یافته و هدفمند نباشد، به توسعه و منافع عمومی کمکی نمی‌کند و حتی می‌تواند آن‌ها را تضعیف کند. تجربه‌های تاریخی نشان می‌دهد که تنها اقدامات مسلحانه یا اعتراضِ صرف نمی‌تواند بسترسازِ رفاه شود؛ ترکیبِ راهکارهای داخلی با پروژه‌های نوسازیِ سیاسی و اقتصادی است که می‌تواند زمینه‌ساز مشارکت سیاسی عموم باشد.

هر نوع تلاش برای تحمیل راه‌حل‌های خارجی یا حمایت از انحصارگران داخلی، نه تنها با مخالفتِ مردم روبه‌رو خواهد شد، بلکه در بلندمدت نظم و ثبات منطقه‌ای و بین‌المللی را نیز به مخاطره خواهد انداخت. احترام به حقِ مردم برای تعیین سرنوشت خود، شرط اولیهٔ هر گونه همکاری سازنده است. این تجربهٔ تلخ و پربها که تاریخ و حافظهٔ ملی افغانستان از آن سرشار است، نباید نادیده گرفته شود.

در واقع ششم جدی یادآور این حقیقت است که مردم افغانستان در مقابل ظلم و انحصار، همیشه مقاومت می‌کنند و این مقاومت پایدار است. اگرچه سال‌ها جنگ و تنش ساختارهای اجتماعی و اقتصادی افغانستان را سست کرده، اما همان خاطرهٔ جمعی مبارزه در برابر متجاوزان و زورگویان و خوی مبارزه‌جویی مردم افغانستان می‌تواند موتورِ محرک به سوی تأمین نظم و ثبات باشد، مردم افغانستان بارها نشان داده‌اند که در برابر هر نوع تسلط و تبعیض اعم از داخلی و خارجی، سکوت نخواهند کرد؛ این واقعیت نه تهدید، که فرصتی است برای شکل‌دهی به آینده‌ای که در آن نه زور، که حقوق و نمایندگی جمعی برای همه اصل غیر قابل انکار باشد.

یادداشت اختصاصی

لینک کوتاه

https://sarie.news/s560n
دکمه بازگشت به بالا