اپوزیسیون جدید و برنامهمحور؛ ضرورت اصلاحات در حکومتداری

حاکمیت کنونی افغانستان فاقد اپوزیسیونی است که در چارچوبهای قانونی داخلی به نقد و اصلاح حکومت بپردازد. باور حاکمان این است که حکومت تابع قوانین شریعت است و مردم افغانستان، با پیروی از شریعت اسلام، امور خود را اداره میکنند. بنابراین، هیچ جریان سیاسی، تحت هر عنوانی، اجازه فعالیت ندارد و همه مکلف به تبعیت از حکومتِ مجری شریعت هستند. هرگونه مخالفت، مخالفت با شریعت تلقی شده و با آن برخورد میشود. این نگرش کلی حاکمان به سیاستگذاری و اداره کشور است.
در نتیجه، مخالفان پیشین حکومت که پیشتر در قالب نظام جمهوریت بر افغانستان حکمرانی میکردند، اکنون در خارج از مرزها فعالیت سیاسی دارند و گاهبهگاه از کشوری به عنوان اپوزیسیون صدای اعتراض بلند میکنند. این چهرهها در دوران جمهوریت نیز عملکرد ضعیفی داشتند: نه طرحی مشخص ارائه دادند و نه برنامهای برای اجرا. آنها تنها مجری دستورات خارجیها بودند که برای افغانستان تصمیم میگرفتند و این افراد بدون هیچ مقاومتی آنها را اجرا میکردند. وظیفه اصلیشان اجرای برنامههای آمریکا بود، نه تدبیر برای آینده کشور.
این افراد بیش از سه دهه در معادلات سیاسی افغانستان نقش داشتهاند، اما هرگز موفق نبودهاند. بهتر است با مرور گذشتهشان، به فکر سپردن عرصه سیاست به نسل جدید باشند تا سیاستهای بهروز و کارآمد آنها کشور را از بحرانهای گذشته نجات دهد. در اصل، اپوزیسیون در هر جامعه سیاسی ضروری است و هدف این نوشتار مخالفت با اصل اپوزیسیون نیست، بلکه مخالفت با اپوزیسیونهای فرمایشی است که رهبرانشان سالهاست از خون این ملت بهرهکشی کردهاند و با ثروتهای بادآورده به قدرت رسیدهاند. آنها به این هم بسنده نکرده و هر روز با نمایشهای جدید وارد میدان سیاست میشوند تا مردم افغانستان را فریب دهند. اما باید بدانند که مردم دیگر به آنها اعتمادی ندارند.
شکی نیست که این اپوزیسیونهای فردمحور و فرمایشی، درد و رنج مردم را درک نمیکنند؛ زیرا هرگز طعم فقر را نچشیدهاند و تنها به فکر منافع خود هستند. آنها هیچ گامی برای بهبود وضعیت ملت برنداشتهاند، زیرا مسیرشان از مسیر مردم جدا است. فاجعهبارتر اینکه، تداوم حضور این اپوزیسیونهای شناختهشده، فرصت ظهور اپوزیسیونهای ملی و مردمی را سلب میکند؛ اپوزیسیونهایی که دغدغه مردم و کشور را دارند.
متأسفانه، سالهای گذشته ثابت کرده است که در افغانستان سیاستمدارانی که از فروش عزت و هویت خود در برابر پول اجتناب کنند، بسیار اندک هستند. برعکس، بسیاری برای منافع شخصی، هویت و حیثیت خود را به حراج گذاشتهاند. در حالی که کشور برای عبور از این شرایط بحرانی، نیازمند رویکردهای سیاسی شفاف و غیرمعاملهگرانه است تا کشتی طوفانزده ملت با راهبردهای برنامهمحور به ساحل نجات برسد.
با تأسف، هیچیک از اپوزیسیونهای موجود نتوانستهاند اعتماد مردم را جلب کنند. تشکیل این نهادها بیشتر شبیه تأسیس شرکتهای سهامی بوده که تنها به معاملهگری و اقدامات مقطعی پرداختهاند؛ مانند قارچی که یکشبه سبز میشود و بهسرعت از بین میرود. دلیلش این است که افراد فرصتطلب و دلال را گرد هم میآورند و پس از رسیدن به اهداف زودگذر (مانند پول و قدرت)، همه تعهدات خود را فراموش میکنند. نمونه آن را پس از سقوط جمهوریت دیدیم: این افراد در خارج از کشور چندین ائتلاف تشکیل دادند، اما بهزودی از هم پاشیدند و با ادبیاتی زشت و کودکانه به جان هم افتادند. زیرا هدف آنها اصلاحات نبود، بلکه تنها به دنبال منافع شخصی بودند.
کشور بهجای سیاستهای فردمحور و تکروانه، نیازمند سیاستهای شفاف و راهبردی است که متأسفانه در بیست سال گذشته وجود نداشت. ساختارهای سیاسی پیشین بهجای وحدت ملی، مردم را در چارچوبهای قومی و زبانی تقسیم کردند و موجب تفرقه شدند.
پس کشور به چه اپوزیسیونی نیاز دارد؟
افغانستان به اپوزیسیونی برنامهمحور و خوشنام نیاز دارد که دارای اهداف راهبردی باشد و از طریق گفتمان فراگیر فراقومی و تصمیمگیریهای شفاف شکل گرفته باشد. چنین اپوزیسیونی باید بازتابدهنده خواستهای ملی باشد و از افتادن در دام اتهامات قومی بپرهیزد. رهبری آن باید عاری از افراد فاسد و غارتگر باشد تا بتواند در تصمیمگیریهای مهم ملی نقش مؤثر ایفا کند.
در سطح بینالمللی نیز این اپوزیسیون باید بتواند از طریق دیپلماسی فعال، واقعیتهای افغانستان را منعکس کند و برای ایجاد دولتی فراگیر تلاش نماید. اما اپوزیسیونهای کنونی از سوی جامعه جهانی فاقد پایگاه مردمی دانسته میشوند؛ زیرا اگر چنین پایگاهی داشتند، در دوران جمهوریت از فرصتها برای پیشرفت کشور استفاده میکردند. نهتنها چنین نشد، بلکه بهدلیل بیاعتمادی به آنها، مذاکرات صلح دوحه بدون حضورشان پیش رفت و توافقی یکجانبه با طالبان صورت گرفت. تازه زمانی متوجه اشتباهات خود شدند که همه چیز را از دست داده بودند و پیش از خروج کامل نیروهای آمریکایی، فرار را بر قرار ترجیح دادند. این نتیجه بیبرنامگی و فقدان استراتژی روشن است.
جایگزین چیست؟
اپوزیسیونی که برنامهمحور، پاسخگو و متعهد به منافع ملی باشد، میتواند افغانستان را از این بحرانها نجات دهد.