ایران و معماری امنیت منطقهای؛ نشست تهران نقطه عطفی برای افغانستان و پاکستان

تحولات اخیر در حوزه جنوب آسیا نشان میدهد که ایران با نگاهی مصلحت آمیز به دیپلماسی منطقهای، تلاش میکند بحرانهای منطقه را مدیریت و از افزايش تنشها میان دو ملت باهم برادر افغانستان و پاکستان جلوگیری کند؛ بهویژه در پروندهای که مستقیماً با امنیت مرزهای شرقی، مهاجرت و تجارت منطقهای گره خورده است؛ تیرگی روابط افغانستان و پاکستان میتواند چالشهای منطقه را در موارد فوق مضاعف سازد.
اعلام رسمی وزارت خارجه ایران درباره میزبانی نشست منطقهای توسط تهران، بیش از یک خبر ساده است؛ این اقدام نشانهای روشن از بازگشت تهران به نقش میانجیگرانه و احیای سیاست «امنیت مبتنی بر همسایگی» است. سیاستی که سالها محور گفتوگوهای دیپلماتیک ایران بوده اما کمتر فرصت اجرای عملیاتی یافته است.
در این چارچوب، تهران به جای آنکه بخشی از رقابت قدرتهای جهانی در پرونده افغانستان شود، خود را در جایگاه تسهیلگر گفتگو قرار داده است. حضور کشورهایی مانند روسیه و چین در نشست پیشرو، نشان میدهد این ابتکار صرفاً نمادین نیست؛ بلکه در حال تبدیل شدن به یک چارچوب چندجانبه واقعی است که میتواند مسیر امنیتی و سیاسی منطقه را تحت تأثیر قرار دهد.
نکته کلیدی ابتکار ایران، منطق پشت آن است. تهران بحران افغانستان را صرفاً به عنوان یک میدان رقابت ژئوپلیتیک نمیبیند؛ بلکه آن را مسئلهای تعریف میکند که مستقیماً با امنیت مرزها، جریان مهاجرت، تجارت منطقهای و ثبات جنوب آسیا مرتبط است. تجربه طولانی همجواری با افغانستان نشان داده است که هیچ توافق پایداری بدون مشارکت واقعی همسایگان شکل نمیگیرد. بنابراین ایران تلاش دارد گفتوگوها را از سطح بازیهای قدرت به سطح مذاکره جمعی منطقهای منتقل کند.
اعتماد کابل و اسلامآباد به میزبانی ایران نیز نقش مهمی ایفا میکند. روابط تهران با این دو کشور همواره دوستانه و مبتنی بر حسن همجواری بوده، به همین دلیل تهران برخلاف برخی دیگر از بازیگران منطقه وارد جناحبندیهای منطقهای نشده و روابط نسبتا متوازنی با هر دو طرف داشته است. همین توازن، ایران را به یکی از معدود بازیگران قابل اعتماد برای میزبانی مذاکرات تبدیل کرده است.
تماسهای اخیر مقامات ایرانی با همتایان افغانستان، پاکستان، ترکیه و روسیه نیز نشان میدهد تهران قصد دارد فضای گفتوگو را پیش از اجلاس آماده کند و اجماع حداقلی ایجاد نماید؛ اقدامی حرفهای که مانع از بیانیههای کلی و کماثر خواهد شد، مقایسه نشست تهران با نمونههایی مشابه مانند نشست ترکیه نیز نکات مهمی را آشکار میکند. ترکیه معمولاً رویکرد دوطرفه و فعال دارد، در حالی که مدل ایران چندجانبه و مشارکتی است؛ فرضیهای که میگوید هیچ کشور واحدی نمیتواند بحران افغانستان را مدیریت کند و تنها راهکارهای جمعی منطقهای میتوانند ثبات پایدار ایجاد کنند، ایران دقیقا برای نتیجهبخش بودن مذاکرات همین رویکرد را روی دست گرفته است.
در واقع اهمیت نشست تهران در پیام گسترده آن نهفته است؛ بازگشت ایران به نقش فعال منطقهای از مسیر دیپلماسی مبتنی بر اعتماد و همکاری، نه مداخله و برهم زنی نظم منطقهای؛ حتی اگر این نشست بتواند یک کانال گفتوگوی پایدار میان افغانستان و پاکستان ایجاد کند یا سطح تنشها را کاهش دهد، نتیجه آن نه تنها موفقیت سیاسی برای تهران، بلکه دستاورد امنیتی برای کل منطقه خواهد بود، از این رو، نشست پیشرو آزمونی بزرگ است؛ اگر ایران موفق شود، میتواند نقطه آغاز معماری تازهای در امنیت منطقهای باشد؛ معماریای که در آن کشورهای منطقه سازندگان اصلی آینده خود هستند، نه تماشاگرانی در حاشیه رقابتهای جهانی.
نویسنده: محمد امان فلاح

