بازتعریف نظم امنیتی خاورمیانه پس از حمله اسرائیل به قطر

حمله اسرائیل به اهداف حماس در دوحه، نهتنها پیامدهای امنیتی فوری برای منطقه خلیج فارس داشت، بلکه نقطهآغاز تحولات ژئوپلیتیک و ژئوایدئولوژیک تازهای شد که میتواند آینده روابط قدرت در منطقه و حتی نظم بینالملل را تغییر دهد.
این رخداد، ساختار شکننده روابط آمریکا با متحدان عربش را تحت فشار قرار داده و باعث فعالشدن اهرمهای نرم ایران، قطر و ترکیه گردیده است.
محور واشنگتن–ریاض–اسلامآباد و انتقال بحران
پس از این حمله، مانور مشترک عربستان سعودی و آمریکا و احیای پیمان امنیتی ریاض–اسلامآباد نشان داد که واشنگتن به دنبال بازتعریف یک سپر امنیتی جدید در خلیج فارس است.
اما این سپر نهتنها متوجه ایران، که برای مهار طالبان و جلوگیری از گسترش ناامنی در مرزهای پاکستان نیز طراحی گردیده است.
گزارشها از انتقال پنهانی جنگجویان داعش از شام به افغانستان و قفقاز نشان میدهد که ایالات متحده و متحدان منطقهای عربی و پاکستانی آن، همزمان به دنبال مدیریت و جهتدهی به کانونهای بحران هستند تا تمرکز «محور مقاومت» را از شام و فلسطین اشغالی به آسیای مرکزی و مرزهای ایران منتقل کنند.
محور نرمافزاری ایران–قطر–ترکیه و بازسازی «اخوان جدید»
ایران از این بحران بهعنوان یک فرصت ایدئولوژیک استفاده کرده است.
همگرایی قطر و ترکیه با تهران موجب شکلگیری «نسخه جدیدی از اخوانالمسلمین» شده که با گذشته تفاوت دارد:
به جای تقابل مذهبی شیعه و سنی، این نسخه جدید بر مبارزه با صهیونیسم و مقابله با سازش حکومتهای اسلامی با اسرائیل متمرکز است.
در همین راستا، حمایت علنی برخی مفتیهای وابسته به اخوان از مواضع ایران و صدور فتاوی مشترک علیه اسرائیل میتواند نقطه آغاز یک اجماع فقهی جهانی باشد که در صورت صدور فتوای رسمی جهاد، مشروعیت مردمی مقاومت در برابر اسرائیل و غرب را در سطح بیسابقهای تقویت کند.
این امر بهویژه در جهان عرب میتواند افکار عمومی را علیه دولتهایی که به عادیسازی روابط با تلآویو تمایل دارند، برانگیخته و بستر ناآرامیهای سیاسی غیرقابل کنترلی را علیه حاکمان عرب فراهم سازد.
بازگشت به بگرام و بازتعریف ژئوپلیتیک افغانستان
از جانب دیگر، تأکید ترامپ بر بازپسگیری پایگاه بگرام نشان میدهد که ایالات متحده، افغانستان را دوباره بهعنوان مرکز ثقل برای مهار تهدیدهای فراملی در نظر میگیرد.
این بازگشت میتواند باعث رویارویی غیرمستقیم واشنگتن با طالبان و حتی با شبکههای نیابتی پاکستان، مانند داعش خراسان شود.
از سوی دیگر، حضور دوباره نیروهای داعش در شمال و شرق افغانستان، تهدید مضاعفی برای ایران، چین و روسیه ایجاد خواهد کرد و ممکن است همکاری امنیتی سهجانبه تهران–مسکو–پکن را تقویت کند.
تحرکات دمشق و عادیسازی احتمالی
نزدیکی رئیسجمهور سوریه (اشاره به بشار اسد) به آمریکا و حتی تماسهای غیررسمی با اسرائیل، بخشی از استراتژی گستردهتر برای مهار نفوذ ایران در شام را نشان میدهد.
اگر این روند به یک توافق امنیتی منجر شود، توازن قدرت در سوریه تغییر خواهد کرد و بستر نفوذ ایران برای تقویت محور مقاومت در این کشور محدودتر خواهد شد.
مسائل فوقالذکر پیامدهای احتمالی زیر را به وجود خواهد آورد:
عادیسازی عربستان و اسرائیل:
احتمال تعلیق یا کند شدن روند عادیسازی (به عبارت دیگر، اجرای «پیمان ابراهیم») در کوتاهمدت بالا میرود؛ چرا که افکار عمومی عربستان تحت تأثیر تبلیغات محور ایران–قطر–ترکیه و فتوای احتمالی جهاد ضد اسرائیل قرار میگیرد.
از جانب دیگر، در صورت ادامه جنگ غزه، هرگونه توافق علنی ممکن است به بحران مشروعیت برای خاندان حاکم سعودی تبدیل شود.
واکنش مصر و آینده اخوان:
قاهره از احیای اخوانالمسلمین به نسخه جدید نگران خواهد شد و احتمالاً با حمایت امارات متحده عربی به مقابله رسانهای و امنیتی پرداخته و موج جدیدی از سرکوب اخوانالمسلمین در مصر آغاز شود. اما این سرکوب به دلیل پیوند اخوان با ایران و ترکیه، میتواند به یک بحران منطقهای تبدیل شود.
امنیت انرژی خلیج فارس:
تشدید تنش و شکلگیری محور مقاومت–اخوان المسلمین جدید، ممکن است حملات به خطوط لوله و کشتیهای نفتی را افزایش دهد.
افزایش ریسک ژئوپلیتیک موجب بالا رفتن قیمت نفت و در نهایت، افزایش فشار بر اقتصاد کشورهای غربی خواهد شد.
امنیت قفقاز و آسیای مرکزی:
انتقال جنگجویان داعش میتواند آذربایجان، قزاقستان و حتی چین (استان سینکیانگ) را درگیر موج جدیدی از ناامنی کند.
این وضعیت ممکن است روسیه را وادار به مداخله نظامی محدود در قفقاز کرده و منجر به ایجاد جبهه تازهای میان مسکو و ناتو شود.
شکاف در ساختار قدرت آمریکا:
لابی آیپک فشار بیشتری بر کاخ سفید وارد خواهد کرد تا حمایت بیقید و شرط از اسرائیل ادامه یابد.
جریان «ماگا» و ترامپیستهای محافظهکار ضدجنگ، ممکن است در آستانه انتخابات، این موضوع را به محور حملات سیاسی خود علیه نخبگان حاکم دموکرات تبدیل کنند.
این مجموعه تحولات میتواند خاورمیانه را به سمت قطبیسازی ایدئولوژیک و امنیتی بیسابقهای سوق دهد:
محور مقاومت + اخوانالمسلمین جدید با نسخه حماس در یک سو، و محور عادیسازی + سپر امنیتی واشنگتن–ریاض–اسلامآباد در سوی دیگر.
این شکاف نهتنها نظم خاورمیانه، که بازار انرژی و حتی رقابتهای جهانی را تحت تأثیر قرار خواهد داد و میتواند پای روسیه و چین را عمیقتر از قبل به معادلات منطقهای بکشاند.
نویسنده: سید باقرشاه احمدی