تلقین امید به ناخود آگاه جمعی مردم افغانستان

نزدیک به پنج دهه جنگ و خشونت در افغانستان، باعث کشتار، آوارگی، تخریب و بیخانمانی بسیاری از مردم شده است. در این سالها، فقر و گرسنگی گریبانگیر مردم بود و مصیبتهای بیشماری خانوادههای افغان را به ناله واداشت. این شرایط نابسامان و شکننده، روح و روان جمعی مردم را سخت آزرده است و این رنجها در ناخودآگاه جمعی ذخیره شده و از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود.
جنگ و ناآرامیها، انرژی ناامیدکنندهای در سراسر کشور پخش کرده و ناخودآگاه جمعی را خشن، دفاعی و همیشه در حالت آمادهباش قرار داده است. در چنین جامعهای، قهرمانان معمولاً جنگجویانی هستند که با خشونت به موفقیت رسیدهاند و الگوی دیگران شدهاند. در حالی که دانشمندان، هنرمندان و اهل علم کمتر دیده میشوند و به سرعت فراموش میگردند، اما نام جنگجویان سالها در خاطرهها میماند و سینهبهسینه نقل میشود.
فریادهای دردناک مردم این سرزمین، همچون فرکانسهایی در دل کوهها و زمین ذخیره شده و ناامیدی و یأس را با خود حمل میکند. برخی افغانستان را “سرزمین نفرینشده” مینامند، باوری که ریشه در یأس و ناامیدی دارد و نسلبهنسل منتقل شده است. بسیاری امید بهبود اوضاع را به تغییر حکومتها گره زدهاند، اما تا زمانی که نگاه ما به این سرزمین تغییر نکند، هیچ تحولی رخ نخواهد داد. اگر باور داشته باشیم که افغانستان قابل بهبود نیست، تلاشهایمان بینتیجه خواهد ماند.
برای تغییر، باید ابتدا باور بهبود را در دلها زنده کرد و گامهای اولیه را برداشت. جنگ و ناآرامیها، با کمک قدرتهای خارجی و برخی خائنان داخلی، یأس را در جامعه گسترده است. اما حکومت و مردم باید نگرش خود را تغییر دهند و به داشتهها و سرمایههای کشور توجه کنند. وقتی نوجوانی شاخههای درختان را میشکند و در پاسخ به تذکر میگوید: “این جا افغانستان است”، این نگرش ویرانگر، اعتمادبهنفس را از بین میبرد و به باوری مخرب تبدیل میشود.
افغانستان در تاریخ معاصر نامآورانی چون رستم زال، مولانا جلالالدین بلخی، حکیم سنایی و سلطان محمود غزنوی را داشته است. روزی این سرزمین در علم، قدرت و فرهنگ پیشرو بود. همچنین معادن و منابع طبیعی بینظیری دارد که اگر بهدرستی استخراج شوند، میتوانند اقتصاد کشور را دگرگون کنند.
رسانهها، سمینارها و برنامههای آگاهیبخش میتوانند امید را به مردم بازگردانند و داشتههای مادی و معنوی کشور را یادآوری کنند. مشکل اصلی افغانستان، فقر مادی نیست، بلکه فقر امید و نبود کانالهای امیدواری است. به جای تمرکز بر نداشتهها، باید به داشتهها توجه کرد و هر فرد در حد توان خود برای بهبودی تلاش کند.
جامعهای آگاه میتواند از هیچ، بهترین را بسازد. مانند امارات متحده عربی که با انگیزه و برنامهریزی، از سرزمینی بیابانی به کشوری پیشرفته تبدیل شد. افغانستان نیز میتواند با استفاده از موقعیت جغرافیایی و منابع طبیعی، به چهارراه اقتصادی منطقه تبدیل شود. تزریق امید به مردم، کلید بهبود اوضاع است.
نویسنده: محمد امین فرهمند