رابطه فقر و مدیریت ناکار آمد در نظام‌های سیاسی

در زندگی اجتماعی انسان، فقر پدیده نامبارکی است. انسان فقیر انسان ناتوان و درمقابله با موانع پیشرفت ضعیف است. در همین سیاق جامعه‌ای متشکل از افراد فقیر و ضعیف، ناتوان و بسیار آسیب‌پذیر است. چنین جامعه‌ای در برابر بیماری‌ها و آفات طبیعی و همچنین در برابر جرایم و رفتارهای ناهنجار به شدت متأثر و منفعل است. ایمان و اخلاق و تربیت نیکو، از فقر بسیار أثرپذیر است. فقر بنیاد ایمان و تربیت را متزلزل می‌سازد و شالوده تربیت نیک را تخریب می‌کند. روان آدمی در محیط فقرآلود، در معرض انواع آفات و انحرافات قرار دارد، با اینکه فقر مهمترین مانع پیشرفت و رشد آدمی در جهان است؛ ولی با تمام این صفات سرنوشت محتوم بشر نیست. تجربه بشری نشان داده است که انسان می تواند با این پدیده نامیمون مبارزه و مجادله کند و بر آن پیروز شود. فقرممکن است از عوامل طبیعی و حوادث غیر ارادی نیز ناشی شود ولی غالبا این پدیده، ماهیت انسانی داشته و محصول سوء مدیریت و ناکارآمدی در حکمرانی است، فقر در بسیاری از اجتماعات از رفتار ناسنجیده، ظالمانه و تصرفات دلبخواهانه حاکمان در منابع ملی ناشی می شود. حکمروایی شایسته و رفتار عالمانه حاکمان، می تواند ریشه‌های فقر را بسوزاند اما از جانب دیگر حکمروایی نا کارآمد و سلطه حاکمان نالایق و نادان، می تواند فقرزا و نکبت آفرین گردد.

نبود شغل و نداشتن اسباب و عوامل کار و تولید و یا ارائه خدمات می‌تواند فقر و ناتوانی را در خانواده و اجتماع تشدید نماید و افراد جویای کار و فعال اگر امکانات کاریابی و پیدا کردن شغل را نداشته باشند، به کام هیولای فقر می افتند و در تامین مایحتاج زندگی خود و خانواده خود ناتوان می شوند. فقر همه جا و همیشه فرزند شناخته شده‌ی بیکاری و نبود شغل است، تجربه ممتد در اکثر نقاط جهان نشان داده است که بهره‌مندی از حکومتداری خوب، جامعه را در کاستن از فقر کمک می‌کند. مدیریت کلان و کارآ می تواند ریشه‌های فقر و ناتوانی را بسوزاند. ظرفیت های انسانی را تقویت کند. منابع را به خوبی و به موقع در موارد خود تخصیص دهد و در مجموع، حکمرانی خوب واقعا در فقرزدایی معجزه می کند؛ چنانچه حکمرانی موفق در چین، بهترین شاهد برای اثبات وجود رابطه معنا دار بین محو فقر و حکمرانی کارآمد است. البته نمونه‌ها و مدل‌های موفق از حکومت‌داری خوب در جهان فراوان است. هنر مدیریت فقر در چین، با توجه به جمعیت یک میلیارد و حدود چهارصد میلیونی این کشور، روشن‌ترین پیام را برای همه جهان دارد. درچنین محیطی صفر ساختن فقر بیشتر به یک معجزه می ماند تا نوعی تدبیر بشری.

جمله معروفی از ابوذر غفاری صحابی ارجمند پیامبر گرامی اسلام (ص) نقل شده است که فقر و ایمان دریک موضع قابل جمع نیست. یعنی از دری که فقر وارد شود ایمان از در دیگر خارج می شود. فقر همسایه در به دیوار کفر است. تجربه زندگی نیز همین انگاره را تایید می کند. ایمان و اخلاق در بستر اجتماعی متأثر از فقر، عقیم می شود. اکثریت مردم در برابر جذبه‌های پول و دارایی و «نام و نان» از جاده درستی و راستی منحرف می شوند، به همین دلیل است که در محیط های فقر زده و محروم از توسعه، گل‌های مکارم اخلاقی و محاسن رفتاری بسیار به ندرت در روان‌های آدمیان شکوفا می شوند. چون فقر مانع بزرگ تعالی اخلاقی و سلامت روانی انسان است، ضعف اخلاق و کاستی ایمان در چنین محیطی یک قاعده است. موارد اندکی اگر خارج از این وضع باشد درحکم استثنا خواهد بود. در نتیجه، با وجود فقر به فکر باروری گلهای ایمان و اخلاق متعالی نباید بود، جامعه فقیر اغلب یک جامعه محروم از اخلاق متعالی و بدور از ایمان معنوی خواهد بود.

اینکه فقریک پدیده انسانی و ناشی از رفتارانسان از جمله تدبیر حکومتی است و یا محصول اراده نیروهای ماورایی، نظرها متفاوت است. سنت دیوبندی معتقد است که رزق و فقر و غنا همه مربوط به اراده خالق کائنات است و حاکمان و حکومت کدام نقش و یا مسئولیتی در زمینه ندارند. اما عالمان علم اقتصاد و سیاست، فقر را نتیجه مدیریت ناصواب حاکمان و نا کارآمدی حکومتداری توصیف می نمایند، بر مبنای این دیدگاه، بین حکمرانی بد و شیوع فقر رابطه معناداری وجود دارد. حکمرانی خردگرا و مبتنی بر علم و هنر مدیریت، می تواند فقر را محو کند و زندگی جمعی بشر را ازسایه شوم این عامل تحقیر و نکبت آدمی تطهیر نماید. در برخی از متون معتبر دینی ما، حکومت «جور» عامل هرنوع تباهی و فسادی در زمین است. از این نظر، فقر و نفی کرامت بشر از میوه‌های تلخ درخت «حاکمان جور» است. داده های تجربی که این نظر را تأیید می کند در حد قابل قبولی در همه جا در دسترس است.

«کره شمالی» با داشتن جمعیت میلیونی گرسنگان و «کره جنوبی» به عنوان یک کشور توسعه یافته و ثروتمند آسیا فقط در نهاد «حکومتی» با هم متفاوت اند و گرنه یک فرهنگ و یک جغرافیا و یک ملت را دارند. عین همین مقایسه را می توان در مورد دو آلمان قبل از دهه ۱۹۹۰ و پیش از تخریب دیوار برلین، انجام داد. تفاوت در پیشرفت و رشد چشمگیر اقتصاد و صنعت و عبور از خط فقر، ناشی از نوعیت «حکومت» و «ساختار سیاسی» این نوع از دولت ها بوده و نه عامل دیگر.

اما سیمای زندگی انسان افغانی سالها است که از اثر فقر مکدر است و این پدیده شوم ده ها میلیون شهروند را در اقصا نقاط این اقلیم زجر می دهد. فضای اخلاقی و اجتماعی زندگی را متاثر ساخته و نرخ جرایم و انواع خشونت را افزایش داده است، اینکه این پدیده مستقیما به نوع حکومت داری بر می گردد، جای تردید ندارد. اما در ماه های اخیر مکرر از سوی نهادهای معتبر و مسئول وابسته به ملل متحد، زنگ هشدار نسبت به افزایش فقر و شیوع گرسنگی به صدا در آمده است. در یکی از آخرین گزارشهای مستند واقعیت فقر بدین صورت گزارش شده است: «هم اکنون از هر ۵ نفر شهروند افغانستان ۴ نفر زیر خط فقرسقوط کرده اند». اما گزارشهایی هم هست که درصد فقیران را از این هم بیشتر توصیف می کنند. برخی از آمارها بالای ۹۵٪ از مردم را نیازمند کمکهای عاجل بشر دوستانه و سقوط کرده در زیر خط فقر می گویند.

در سالهای اولیه تأسیس جمهوریت در افغانستان، تمامی شاخص‌های رشد اقتصادی مثبت بود. البته کمک‌های بین المللی و سرمایه گذاری‌های سکتور خصوصی، کار و اشتغال را رونق داد و این دو عامل در کاهش فقر بسیار مؤثر بود. در آن زمان علاوه بر رونق شدید بازار کار و نرخ بالای امید به زندگی نزدیک یک میلیون نفر شاغل در کل کشور وجود داشت که ۱۴۰ هزار نفر از آن را زنان تشکیل می دادند. در دهه اول این دوره تنها پنج شرکت مخابراتی یک صد هزار شغل ایجاد کردند و ۶/۱ میلیارد دالر سرمایه گذاری داشتند، پس از سقوط نظام پیشین بحران مزمن سراسر زندگی مردم را تسخیر کرد. هجوم به سوی بانکها و ترس و دلهره، مردم را کلافه ساخته بود. ده ها هزار زن از بخش خصوصی و عمومی اخراج شدند و کارگاهای شخصی شان مسدود گردید و یک صد وچهل هزار متقاعد در کل سال ۱۴۰۱ نتوانستند حتی یک افغانی از مطالبات خودرا از نهاد حکومت بگیرند. ده ها هزار هموطن کارآفرین و سرمایه گذار و دهها هزار تحصیل کرده و سرمایه بشری از کشور متواری شدند، در نهایت می‌توان گقت اگر حکومت برنامه و تدبیری برای رفع معضل فقر فراگیر و خلق کار نیاندیشد دامنه فقر از این نیز وسیع تر خواهد شد و مردم غیور افغانستان دچار ذلت و خاکساری بیشتر از این خواهند شد؛ لذا بهتر است که در عوض نسبت دادن فقر به امر خداوند، تدبیر و برنامه‌های عملی برای محو این پدیده‌ای شوم روی دست گرفته شده و مطابق به پلان‌های عملی این پدیده از میان برداشته شود.

نویسنده: شکیب احمد سروش

لینک کوتاه

https://sarie.news/a831s
دکمه بازگشت به بالا