روز جهانی سوادآموزی و سکوت معنادار در افغانستان

همه ساله، هفدهم سنبله (هفتم سپتمبر) به عنوان روز بین‌المللی سوادآموزی در سراسر جهان گرامی داشته می‌شود. هدف از نامگذاری این روز، ارزیابی سطح سواد و همچنین کیفیت و چگونگی آموزش و پرورش در کشورهای جهان است؛ تا مشخص شود آیا افرادی از آموزش بازمانده‌اند؟ علت محرومیت آنان چیست؟ آیا جنگ‌ها، تبعیضات سیستماتیک، جنسیتی، قومی و نژادی موجب محرومیت یک جامعه از آموزش شده است یا دلایل و انگیزه‌های دیگری در پس آن نهفته است؟ به همین منظور، ضروری است که در مورد وضعیت آموزش در سراسر جهان ارزیابی‌هایی صورت گیرد تا پیشرفت‌ها و پسرفت‌های آموزشی در کشورهای جهان نمایان شود و گام‌هایی در جهت بهبود آن برداشته شود. دولت‌ها موظفند همه ساله گزارش وضعیت سواد مردم و نظام آموزش و پرورش و تحصیلات عالی کشور خود را به مردم و جامعه‌ی بین‌المللی ارائه دهند. در سال‌های گذشته، دولت پیشین افغانستان در چنین روزی از این مناسبت تجلیل می‌کرد و دستاوردها و طرح‌های توسعه‌ای خود را در زمینه آموزش و تحصیلات عالی به مردم و جامعه بین‌المللی عرضه می‌نمود.

اما در حاکمیت کنونی، وزارت امر به معروف و نهی از منکر، تجلیل از مناسبت‌هایی مانند روز مادر، روز معلم و موارد مشابه را ممنوع اعلام کرده است و بنابراین انتظاری برای تجلیل از این روز نمی‌رود. در این یادداشت، به مناسبت این روز، وضعیت تحصیلی، سیستم آموزشی، چشم‌انداز تحصیلات عالی و چالش‌های آموزش و پرورش و تحصیلات عالی در افغانستان مورد نقد و بررسی قرار می‌گیرد.

پس از جنگ‌های خانمان‌سوز داخلی در افغانستان، بنیان‌های نظام آموزشی کشور نابود شد. نظام و برنامه‌ی درسی کنونی که هنوز در مکتب‌ها تدریس می‌شود، پس از سال ۱۳۸۰ بنیانگذاری شد. اعترافات کارگزاران گذشته نشان می‌دهد که نظام جمهوریت در طول دوره حاکمیت خود در انجام اصلاحات و توسعه آموزشی افغانستان ناکام بوده است. این ناکامی عوامل مختلف و پیچیده‌ای دارد، اما عمده‌ترین عوامل آن، سیاسی کردن این سیستم و نیز فساد اداری گسترده در ساختار مالی و اداری دوران جمهوریت بود. بی‌تردید، پرونده مکتب‌های خیالی و معلمان خیالی، به عنوان یکی از شرم‌آورترین کارنامه‌های نظام پیشین در تاریخ افغانستان باقی خواهد ماند. بررسی کمک‌های بین‌المللی به افغانستان نشان می‌دهد که میلیون‌ها دلار توسط شبکه‌ی مافیایی در ساختار هرمی دولت پیشین، به نام معلمان و مکتب‌ها اختلاس شد؛ معلمان و مکتب‌هایی که اصلاً وجود خارجی نداشتند. در طول سالیان گذشته، کمبود کتاب‌های درسی و مکاتب، چالشی عمده در نظام معارف کشور بوده است. به همین دلیل است که آموزش دانش‌آموزان در چادر به عنوان نماد و تصویری از نظام آموزشی افغانستان برای جهان به تصویر کشیده می‌شود.

طبق گزارش‌ها و شواهد عینی، حاکمیت کنونی افغانستان، ساخت و بازسازی مکتب‌ها را در ولایات مختلف کشور به عنوان یک اولویت در نظام آموزش و پرورش در دستور کار قرار داده است. این اقدام حکومت کنونی، به رغم برخی انتقادات از سیاست‌های آموزشی آن، قابل تحسین است. کمیسیون بررسی برنامه درسی حکومت کنونی، تمام محتوا و سرفصل‌های کتاب‌های تحصیلی افغانستان را ارزیابی و تعدیل کرده است، اما کتاب‌های جدید با معیارهای مورد نظر این کمیسیون هنوز به چاپ نرسیده‌اند. امتناع از رعایت موازین علمی و مقتضیات دنیای معاصر در برنامه‌های درسی، از جمله نگرانی‌های نخبگان و جامعه علمی کشور در این بازنگری برنامه درسی است. با این وجود، بزرگترین چالش در نظام معارف این حکومت، ممنوعیت تحصیل دختران در افغانستان است. این سیاست آپارتاید آموزشی، نه تنها خانواده‌ها را نگران سرنوشت دخترانشان کرده، بلکه تقابلی جدی بین نظام بین‌الملل و این حکومت ایجاد نموده است.

بررسی نظام جمهوریت نشان می‌دهد که بین نظام آموزشی و نظام تحصیلات عالی افغانستان، تناسب کمی و کیفی برقرار نبود. فقدان این تناسب و ضعف دولت افغانستان، پای بازار آزاد اقتصاد را به ساختار نظام آموزشی کشور باز کرد. تأسیس بی‌رویه مؤسسات تحصیلات عالی خصوصی در افغانستان، به‌ویژه در شهر کابل، دانش و پژوهش را به کالایی تجاری و منبع درآمد برای بازار آزاد تبدیل کرد. فقدان نظارت دولت و عدم رعایت استانداردهای علمی در برخی از این مؤسسات آموزشی درآمدمحور، نسلی را به جامعه افغانستان تحویل داد که به دلیل ضعف بنیه علمی و عدم تخصص لازم، اکنون به جمعیت بیکاران کشور پیوسته‌اند. البته باید تأیید کرد که بسیاری از دانش‌آموختگان دانشگاه‌های دولتی نیز با سرنوشتی مشابه روبرو هستند و در کل، شاخص علمی و تخصص در جامعه افغانستان با واقعیتی کاذب مواجه شده است. از سوی دیگر، ضعف کارشناسی و فقدان استانداردهای تخصصی در نظام تحصیلات عالی افغانستان باعث شده است که فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌های این کشور نتوانند نقش موثری در بازار کار یا کارآفرینی برای اقتصاد افغانستان ایفا کنند. این در حالی است که متخصصان فارغ‌التحصیل از دانشگاه‌ها باید به نیروهای کارآفرین تبدیل شوند، نه اینکه به عنوان جویندگان کار در آمار بیکاران قرار گیرند.

تحولات سیاسی اخیر افغانستان و تغییر نظام حاکم بر آن، این کشور را در حوزه سرمایه اجتماعی و نیروی متخصص با دگرگونی‌ای جدی مواجه ساخته است. ضرورت ایجاب می‌کند که حاکمیت کنونی، همزمان با نگاه تخصصی به نظام آموزشی و تحصیلات عالی افغانستان، هرچه سریع‌تر زمینه را برای برخورداری دختران از حق آموزش و تحصیلات عالی فراهم کند. فرار و مهاجرت نیروهای متخصص از کشور، ضربه بزرگی به افغانستان وارد کرده که نیازمند توجه جدی است. توصیه می‌شود حاکمیت کنونی برای تربیت نیروهای متخصص و بومی‌سازی تخصص، از تجربیات موفق کشورهای منطقه استفاده کند تا سرمایه اجتماعی افغانستان احیا شود. تربیت کادرهای متخصص می‌تواند نقش موثری در خودکفایی افغانستان داشته باشد.

نویسنده: نیلاب قادری

لینک کوتاه

https://sarie.news/s1756a
دکمه بازگشت به بالا