سناریوی بگرام؛ پوششی برای ترانزیت تروریسم

سخنان اخیر پیرامون بازگشت احتمالی امریکا به پایگاه بگرام و گفت‌وگوهای پنهان و آشکار در این زمینه، نه تنها بحث حاکمیت ملی افغانستان را به میان کشیده، بلکه پرسش‌های جدی درباره اهداف راهبردی واشنگتن و پیامدهای منطقه‌ای آن برانگیخته است.

سیدباقر شاه احمدی، کارشناس امور سیاسی، در مصاحبه با خبرگزاری سریع بیان داشته که این سناریو چندین بار مطرح شده و ترامپ در آخرین سخنان خود در نشست لندن، آن را جدی‌تر مورد توجه قرار داده است.

از دیدگاه او، موضوع بازپس‌گیری بگرام می‌تواند نوعی بازی انحرافی برای پنهان‌سازی ترانزیت و مدیریت گروه‌های تروریستی در مرزهای چین، ایران و روسیه باشد. حضور پایگاه بگرام همیشه افغانستان را به مرکز رقابت‌های جهانی تبدیل کرده است و واکنش‌های تند چین و طالبان نشان‌دهنده آغاز یک چالش جدید است. بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که این اقدام صرفاً یک بازگشت نظامی نیست، بلکه بخشی از یک سناریوی چندلایه برای تکمیل شبکه ترانزیتی امریکا در افغانستان است؛ شبکه‌ای که با پایگاه شورابک در فراه و نیمروز، حلقه جنوب غربی را کامل می‌کند و زمینه مدیریت جریان‌های تروریستی و فشار بر مرزهای چین، روسیه و ایران را فراهم می‌سازد.

این سخنان ترامپ در اصل یک پیام ژئوپولیتیک است؛ امریکا با بازگشت به بگرام می‌خواهد نشان دهد که همچنان مرکز ثقل تحولات افغانستان است. اتصال بگرام در شمال به شورابک در جنوب غرب، یک کمربند راهبردی برای اعمال فشار به چین، ایران و روسیه ایجاد می‌کند. اگرچه این استقرار ممکن است محدود باشد، اما کنترل اطلاعاتی و استخباراتی افغانستان را مجدداً در اختیار امریکا قرار داده و دو نقطه کلیدی یعنی بگرام و شورابک، کابل را تحت فشار قرار می‌دهد که می‌تواند خطر تضعیف حاکمیت ملی و تشدید شکاف‌های سیاسی را افزایش دهد.

بر اساس نظر آقای احمدی، این اقدام باید تحت نظارت بین‌المللی انجام شود، چرا که در غیر این صورت، مسئله زندانیان به اهرم چانه‌زنی امریکا تبدیل خواهد شد تا گروه‌های نیابتی را کنترل کند و موج جدید خشونت‌ها را در مسیر دلخواه خود هدایت نماید.

واکنش چین و ایران نیز قابل توجه است. چین به شدت نگران فعال شدن دوباره کریدور شمالی بگرام و نفوذ تروریسم به سمت سین‌کیانگ است. ایران نیز اتصال شورابک و بگرام را به عنوان حلقه‌ای محاصره‌ای علیه مرزهای شرقی خود می‌بیند. در همین حال، پاکستان تلاش می‌کند این وضعیت را برای مهار هند به کار گیرد، اما بی‌ثباتی کنترل‌شده را به نفع خود می‌داند. این تحولات می‌تواند موازنه قدرت منطقه‌ای را به هم بریزد.

مشروعیت خارجی بدون اجماع داخلی شکننده است. احمدی تأکید می‌کند که اگر افغانستان اصلاحات را از مسیر گفت‌وگوی بین‌الافغانی و مشارکت واقعی اقوام و جریان‌ها دنبال نکند، بازگشت امریکا تنها وابستگی و بی‌ثباتی را عمیق‌تر خواهد کرد.

بازپس‌گیری بگرام همراه با فعال‌سازی پایگاه شورابک، که ظرفیت پایگاه هوایی بزرگی دارد، می‌تواند عقبه شمال و غرب افغانستان را در امتداد مرزهای چین، آسیای میانه و ایران پوشش دهد و حمایت لوجستیکی و امنیتی آن را تامین کند. همچنین، پایگاه‌هایی که در فراه و نیمروز قرار دارند، با زیرساخت‌هایی که طی چهار سال گذشته ایجاد شده‌اند، می‌توانند برای گروه‌های تروریستی مورد استفاده قرار گیرند.

امریکا در پی ایجاد شبکه‌ای کامل از مراکز اطلاعاتی و ترانزیتی است که برای مدیریت تروریسم، کنترل مسیرهای تجاری و اعمال فشار بر رقبای ژئوپولیتیکی طراحی شده‌اند. تنها راه خنثی‌سازی این سناریو، ایجاد اجماع واقعی میان نیروهای داخلی و تدوین راهبرد مستقل سیاسی و امنیتی است تا افغانستان از تبدیل شدن به میدان رقابت قدرت‌های جهانی نجات یابد و بتواند با بازتعریف منافع ملی، انسجام داخلی و مشارکت اقوام، به ثبات و حاکمیت مستقل دست پیدا کند.

ور در اخیر افزود: جنگی که اکنون در سطح جهان و منطقه جریان دارد، جنگی ژئوپولیتیکی است و یکی از مولفه‌های مهم آن، راهبرد غربی‌ها در منطقه افغانستان است. بنابراین، لازم است در افغانستان نیز اجماعی شکل بگیرد و حاکمیت کنونی از تک‌نظری و تک‌قومیتی بودن بیرون بیاید تا بتواند منافع ملی را بازتعریف کند و انسجام داخلی را تقویت نماید.

 

دکمه بازگشت به بالا