سوریه در بزنگاه جنگ داخلی

بسیاری از مخالفین محور مقاومت در کشورهای اسلامی فکر میکردند که بشارالاسد تنها مانع عمده بر سر راه تشکیل حکومت اهل تسنن در سوریه است و اگر این حکومت شکل گیرد، مدینهای فاضله در این خطه جغرافیایی به تحقق پیوسته، سپس از این مجرا میتوان بیتالمقدس و سرزمینهای اشغالی را نیز فتح کرد. این مقوله در آغاز شورش نیروهای تحت امر الجولانی علیه حکومت بشار اسد، ورد زبان این جریان مسلح بود. الجولانی گفته بود که پس از فتح سوریه، مجاهدین توقف نخواهند کرد و عازم بیتالمقدس خواهند شد. اما به هر صورت حکومت بشارالاسد سقوط کرد و سوریه به دست الجولانی افتاد.
در طول مدت حاکمیت الجولانی که حدود یکسال از آن سپری نمیگردد، مظالم و تجاوزهایی که بر سایر مذاهب اسلامی همچون علویها، دروزیها، شیعیان و … تحمیل گردید، سر جای خودش؛ اما از آوان حاکمیت ایشان بر سوریه، اسرائیل حملات متعددی بر دمشق و سایر شهرهای سوریه مرتکب شد؛ ولی از جانب ایشان هیچ واکنشی نشان داده نشد. اسرائیل در حملات هدفمند، انبارهای تسلیحاتی اردوی سوریه را در حومه دمشق از بین برد. کشتیهای جنگی و زیردریاییهایی که از حکومت بشارالاسد به جا مانده بود، در پی حملات اسرائیل کاملاً ذوب و محو گردید. هواپیماهای جنگی سوریه نیز توسط بمباران اسرائیل نابود گردید؛ اما از سنگ صدا بر آمد و از الجولانی نه.
او تا توانست خود را درگیر عقدهگشایی و سرکوبهای داخلی کرد. دانشمندان را یکی پس از دیگری از بین برد، اقلیتهای مذهبی را تحت فشار قرار داد، از اهل سنت سوریه حمایت و پیروان سایر عقاید را مورد شکنجه و آزار قرار داد. این وضعیت باعث گردید که میزان نارضایتیهای داخلی سوریه اوج گرفته و در فرایند زمان، زمینههای تشتت و انتقامگیری قبائل از همدیگر هموار گردد که در پی آن، زمینههای مداخله رژیم اسرائیل، ترکیه، امریکا و … فراهم گردید و هر کدام با گوشهچشمی در صدد برافروختن بیشتر آتش و گام برداشتن به سمت تجزیه این کشور برآمدند.
از ابتدای کار، الجولانی با تغییر ژست و رفتار، نشان داد که خطوط و اصولی برای ثبات و امنیت ندارد. پیش از اینکه سوریه در اختیار وی قرار گیرد، او با گذاشتن یک وجب ریش و ساختن هیکل داعشی، در صدد جذب افراطیهای چندملیتی بود که به این کار موفق گردید؛ اما وقتی سوریه را تصرف کرد، یکباره ژست عوض کرد و ریش و مو اصلاح نمود و به جای لباس محلی که قبلاً میپوشید، کت و شلوار به سبک غربی به تن کرد و دولت ائتلافی اعلان نمود. این تغییر صدوهشتاد درجهای، به همگان ثابت ساخت که او در سیاست خام است و هنوز نمیتواند تحولات منطقه و جهان را بهخوبی محاسبه کرده و از پس آن برآید.
ایدئولوژیک ساختن سیاست و حمایت از قوم و مذهبی که ریشههای مشترک با حاکمیت دارند، صرفاً بر آتش معرکه افزوده و زمینههای شورش علیه حکومت را فراهم میسازد. در سیاست و حکومت باید دیدگاه آنقدر وسیع باشد که یک سیاستمدار در تلهای از مذهب و قومیت گیر نیافتد و کشور را ملک مشاع تمام اشخاصی بپندارد که در همان جغرافیا سکونت دارند. لذا دیدگاه تنگ و کمتجربهگی سیاسی آقای الجولانی، وی را در گرداب بحران داخلی فرو برد و اغماض در برابر رژیم اسرائیل، عذر بدتر از گناه برای وی پنداشته شد. این امر باعث گردید که نهتنها قبائل سنینشین از وی دلسرد و روگردان شوند، بلکه از لحاظ درونسازمانی نیز هیأت تحریرالشام چندشقه گردیده و دست از حمایت وی بردارند.
در مقایسه با حکومت بشارالاسد اگر در نظر بگیریم، سوریه کنونی کمتر از جنگ داخلی و گروههای مختلف برخوردار است. به دلیل اکثریت سنیمذهب که هماکنون قدرت را نیز در اختیار دارند، جریانهای خرد و ریز تاکنون نتوانستهاند مانع جدی بر سر راه حکومت وی محسوب گردند؛ اما در زمان بشارالاسد، گروههای مختلفی همچون داعش، جبهه النصره و جهادیهای چندملیتی در این خاک حضور داشتند که هرکدام داعیه حکومتداری مختص به خود را داشتند. حکومت اسد در برابر این گروهها ایستادگی کرد و نگذاشت که سوریه طعمه اسرائیل، ترکیه و کشورهای غربی گردد.
در زمان اسد، سوریه دارای هواپیماهای جنگی، کشتیهای نظامی، زیردریاییها و انواع موشکهای دوربرد بود؛ اما وقتی الجولانی به قدرت رسید، اسرائیل جرأت به خرج داد و در چندین حمله هدفمند، تمام این تسلیحات و ادوات جنگی را به خاکستر تبدیل کرد، ولی از آقای جولانی صدایی برنیامد.
با این حال، اکنون وضعیت بهجایی رسیده است که اقلیت دروزیها موفق شدهاند کل کشور را به چالش بکشند و پای اسرائیل را مجدداً به خاک سوریه باز کنند. اکنون قبائل سنی عرب با اقدام سرخودانه علیه دروزیها در حال جنگاند و نیروهای مسلح الجولانی نیز ولایت السویدا را به حال خود رها کردهاند تا فرقههای مذهبی علیه همدیگر بجنگند. وزیر دفاعش کشته شد و خودش نیز با خانواده، دمشق را به مقصد ترکیه ترک کرد. هماکنون جرقههای جنگ داخلی در سوریه به شعله تبدیل شدهاند که مهار آن از توان کمتر کسی برمیآید، مگر اینکه ترکیه و برخی کشورهای شرقی نیز بنا بر منافعشان وارد عمل شده و معادله را مدیریت نمایند. در غیر آن، جنگ داخلی رقم خورده است و هیچ نیروی داخلی توان کنترل و خاموش کردن آن را ندارد.
این است سرنوشت سیاستهای خام و تعامل با امریکا و اسرائیل. اینجاست که این جمله از رهبر ایران به یاد آدم میافتد که “هزینه مقاومت به مراتب کمتر از هزینه دوستی و تعامل با امریکا و اسرائیل است”، چیزی که این روزها در سوریه شاهد هستیم، عدم رعایت این مقوله است.
یادداشت اختصاصی / خبرگزاری سریع