نقش همبستگی منطقهای در تاب آوری مقاومت فلسطین

در وضعیتی که مقاومت فلسطین در اذهان مقامات رژیم اسرائیل و حامیان غربی اش به یک جریان منزوی و غیر موثر در حال نمود بود، حملات هفتم اکتبر 2023 مقاومت فلسطین یکدست، منسجم، پر دستاورد و ضربتی با انواع موشکها و راکتها چنان در قلب سرزمینهای اشغالی بیسهای نظامی و مراکز استراتژیک این رژیم را درهم کوبید که شوک ناشی از آن تا کنون از اذهان مقامات رژیم پاک نشده و با تأثیر از شوک ناشی از آن تا کنون مردم غیر نظامی غزه اعم از زن و کودک را قتل عام نموده است، این قدرت راکتی نیروهای مقاومت فلسطین باعث شد که موجی از حمایتهای جهانی در فضای مجازی و رسانهای از کابل تا تهران، از لندن تا سیدنی و نیویارک از این حملهای پر دستاورد شکل گیرد و فضای مجازی یکباره پر از هلهله و شور پیروزی حماس جهت جریان رسانهای را متحول ساخت.
اکنون جای این سئوال باقی است با وجودی که جریان رسانهای غرب از اردوی اسرائیل به سان یک نیروی شکست ناپذیر تبلیغ میکردند، حماس و جهاد اسلامی با کدام پشتوانه و نیروی اعتمادبخش توانستند این حملهای تاریخی را شکل و سامان داده و هیمنه شکست ناپذیری این ببر کاغذی را در انظار عموم جهان ضرب صفر کند؟ این مقاله بیان میکند که شبکه سازی استراتژیک و پشتبیانی عملیاتی و رسانهای فرامرزی، تبدیل به شاهرگ حیاتی مقاومت فلسطین و عامل کلیدی در تغییر معادلات میان اسرائیل و فلسطین شد؛ زیرا طراحی این حمله با استفاده از تجارب کارکشتهترین خبرگان نظامی برون مرزی سامان یافت که در آن ابعاد دستاورد با بازدهی کمترین خطا موشکافی و محاسبه شده بود که نتیحه همان شد که انتظار میرفت.
حمایت ملل مختلف جهان با آغاز جنگ غزه، نشاندهندهٔ دگرگونی معنادار در الگوی پشتیبانی از گروههای مقاومت همچون حماس و جهاد اسلامی است؛ الگویی که بهتدریج از سطح دولتهای منطقه فراتر رفته و به سوی ملتها، افکار عمومی جهانی و شبکههای منطقهایِ فرادولتی حرکت کرده است. این تحول، نه صرفاً یک جابهجایی تاکتیکی، بلکه بازتاب تغییر در موازنهٔ قدرت، مشروعیت و کنش سیاسی در جهان معاصر است.
در گذشته، حمایت از جریانهای مقاومت عمدتاً در قالب سیاستهای رسمی برخی از دولتهای منطقه تعریف میشد؛ حمایتی که گاهی تابع ملاحظات دیپلماتیک، معادلات قدرت و سنجش هزینه–فایدههای ژئوپولیتیکی بود. اما در جنگ اخیر، آنچه بیش از همه به چشم آمد، خیزش گستردهٔ ملتها در نقاط مختلف جهان در حمایت از مقاومت فلسطین بود؛ از تظاهرات میلیونی در پایتختهای عربی و اسلامی گرفته تا راهپیماییهای اعتراضی در شهرهای اروپا، امریکا، امریکای لاتین و حتی شرق آسیا. این موج مردمی، روایت رسمی قدرتهای حامی اسرائیل را به چالش کشید و مسئلهٔ فلسطین را بار دیگر به یک مطالبهٔ اخلاقی و انسانی در افکار عمومی جهانی بدل ساخت.
همزمان، شبکههای منطقهای و فراملی شامل جریانهای مدنی، رسانههای مستقل، فعالان حقوق بشر، نهادهای خیریه و جریانهای اجتماعی نقش پررنگتری در پشتیبانی سیاسی، رسانهای و حتی لجستیکی مقاومت فلسطین ایفا کردند. این شبکهها، خارج از چارچوبهای کلاسیک دولتمحور، توانستند پیام مقاومت را با سرعت و دامنهای بیسابقه منتقل کنند و فشار افکار عمومی جهان را بر دولتهای حامی اسرائیل افزایش دهند. در این میان، فضای مجازی و رسانهای به ابزار اصلی بسیج و همصدایی ملل آزاده جهان در حمایت از فلسطین تبدیل شد.
در واقع حمایت از حماس و جهاد اسلامی در بستر جدید، بیش از آنکه محصول تصمیمات پشت درهای بستهٔ سیاسی باشد، نتیجهٔ کنش جمعی ملتها و همپیوندی شبکههای منطقهای است؛ تحولی که نشان میدهد در معادلات جدید قدرت، مشروعیت مردمی و سرمایهٔ اجتماعی نقشی فزاینده و تعیینکننده یافته است.
شکست پروژهٔ دولتهای عربی در آزادسازی فلسطین حاصل یک نقص ساختاری در منطق دولتمحورِ مواجهه با اسرائیل است. این پروژه از ابتدا بر ارتشهای کلاسیک، تصمیمات بالا به پایین و اجماع رسمی دولتهای عربی تکیه داشت، در حالی که توازن واقعی قدرت بهویژه پس از جنگ ۱۹۶۷ بهنفع اسرائیل و حامیان بینالمللیاش تثبیت شده بود. از آن پس، «آزادسازی فلسطین» به یک شعار سیاسی بدل شد، نه یک راهبرد عملی.
در سطح سیاسی، دولتهای عربی بهتدریج مسئلهٔ فلسطین را از اولویت راهبردی به ابزار مشروعیت داخلی و چانهزنی خارجی تقلیل دادند. بقای رژیمها، امنیت داخلی، و روابط با امریکا و غرب جایگزین تعهد عملی به فلسطین شد. این جابهجایی اولویتها، ارادهٔ تقابل با اسرائیل را فرسود و پروژهٔ جمعی عربی را به مجموعهای از مواضع پراکنده و محافظهکارانه فروکاست.
از منظر منطقهای، رقابتها و شکافهای درونعربی ایدئولوژیک، قومی و ژئوپولیتیکی امکان شکلگیری یک استراتژی مشترک را از میان برد. در چنین فضایی، عادیسازی روابط با اسرائیل نه یک انحراف، بلکه نتیجهٔ شکست پروژهٔ دولتمحور بود؛ نشانهای از اینکه بسیاری از دولتهای عربی عملاً از ایدهٔ آزادسازی فلسطین عبور و این آرمان عربی-اسلامی را زیر پا کردند. این شکست نشان داد که دولتهای عربی نه توان، نه اراده و نه مشروعیت لازم برای پیشبرد مسئلهٔ فلسطین را دارند. همین خلأ بود که میدان را به کنشگران غیردولتی، مقاومت مردمی همچوان حماس، جهاد اسلامی، حزب الله و انصارالله و حمایت ملتهای آزده جهان واگذار کرد و معادلهٔ فلسطین را از سطح دولتها به سطح جامعه و شبکههای فراملی منتقل ساخت و اکنون این جنبشهای مردمی با عبرت از تجربه شکست دولتهای عربی نیازمند اتحاد فرامرزی اند که در هر حالت از آزادسازی فلسطین حمایت و علیه اسرائیل و حامیان خارجی اش با عزم و اراده قاطع بایستند.
ایجاد شبکههای همبستگی عملیاتی در سالهای اخیر نشان داده است که مقاومت فلسطین «حماس و جهاد اسلامی» در خلأ اطلاعاتی و تجربی عمل نمیکند، بلکه بخشی از یک زیستبوم گستردهترِ یادگیری، انتقال دانش فنی و نظامی و همافزایی میان بازیگران غیردولتی مقاومت در سطح منطقهای و فرامنطقهای است. این شبکهها نه بهمعنای فرماندهی متمرکز، بلکه بهمثابه بسترهای تبادل تجربه، انباشت آگاهی و ارتقای ظرفیت عمل شکل گرفتهاند.
تجربههای متراکم مقاومت در جغرافیاهای مختلف از نبردهای نامتقارن گرفته تا سازماندهی اجتماعی حالات اضطرار به سرمایهای مشترک بدل شده است. مقاومت فلسطین از این ذخیرهٔ تجربی بهره میبرد؛ ذخیرهای که شامل آموختههای بقا در محاصره، مدیریت منابع محدود، حفظ انسجام اجتماعی و تابآوری در برابر جنگ روانی و رسانهای است. چنین دانشی الزاماً نظامی نیست، بلکه طیفی از مهارتهای ارتباطی، سازمانی و شناختی را در بر میگیرد که برای تداوم مبارزه در شرایط نابرابر حیاتی است.
در سطح اطلاعاتی، شبکههای همبستگی موجب شکستهشدن انحصار روایت و کاهش آسیبپذیری در برابر قطع ارتباطات میشوند. گردش تجربه میان گروههای مقاومت، رسانههای همسو و کنشگران مدنی، امکان بازتولید روایت مستقل و خنثیسازی تحریفهای مسلط را فراهم میکند. بدینترتیب، مقاومت فلسطین نهتنها مصرفکنندهٔ اطلاعات، بلکه تولیدکنندهٔ معنا و روایت در یک میدان ارتباطی گسترده است.
در واقع این شبکهها به هماهنگی غیرمتمرکز کمک میکنند؛ هماهنگیای که بر اشتراک فهم از محیط، زمانبندی سیاسی و پیامدهای منطقهای استوار است. چنین همفهمی، هزینهٔ خطا را کاهش داده و قدرت انطباق تصمیمهای عملیاتی بر پایه اطلاعات دقیق را افزایش میدهد، بیآنکه به ساختارهای سخت و شکننده متکی باشد.
آنچه این شبکههای همبستگی را تعیینکننده میسازد، پیوند میان تجربهٔ زیسته و دانش انباشته است. مقاومت فلسطین در این چارچوب، کنشگری منزوی نیست؛ بلکه بازیگری است که در یک میدان یادگیری جمعی تنفس میکند. این واقعیت توضیح میدهد که چرا با وجود فشارهای شدید، مقاومت توان بازتولید، تطبیق و استمرار دارد؛ زیرا پشتوانهٔ آن صرفاً منابع مادی نیست، بلکه شبکهای از دانش، تجربه و همبستگی عملیاتی است که مرزهای جغرافیایی را درمینوردد.
توسعهٔ شیوههای جنگ شهری، توان موشکی کوتاهبرد و الگوهای ارتباطات مردمی در مقاومت فلسطین را باید در چارچوب یادگیری بینجبههای فهم کرد؛ فرایندی که نه تقلید مکانیکی، بلکه انتقال تجربه و بومیسازی دانش عملی است. تجربهٔ حزبالله لبنان در جنگهای مختلف با اسرائیل بهویژه در مدیریت درگیریهای شهری، استفاده از فضاهای محدود، تونلها و تبدیل جغرافیای شهری به عامل بازدارنده الگوی مهمی برای مقاومت فلسطین فراهم کرد؛ الگویی که نشان داد برتری تکنولوژیک دشمن لزوماً به برتری میدانی منجر نمیشود.
در حوزهٔ موشکهای کوتاهبرد، تجربهٔ انباشت تدریجی توان بازدارنده در لبنان و سپس عراق، این درس را به مقاومت فلسطین منتقل کرد که کمیتِ قابل اتکا، سادگی فنی و قابلیت تولید بومی میتواند جایگزین سامانههای پیچیده و پرهزینه شود. مقاومت فلسطین با درک این منطق، بر تولید داخلی تسلیحات، قابلیت پنهانسازی و استمرار آتش تمرکز کرد؛ نه بر دقت راهبردی کلاسیک، بلکه بر ایجاد فشار مداوم و فرسایش روانی–سیاسی.
در بعد ارتباطات مردمی، تجربهٔ حشد الشعبی در پیوند میدان نظامی با پایگاه اجتماعی، نشان داد که مشروعیت، مشارکت اجتماعی و روایتسازی همزمان با کنش میدانی حیاتی است. مقاومت فلسطین از این تجربه آموخت که جامعه نه حاشیهٔ نبرد، بلکه بخشی از آن است. مجموع این یادگیریها نشان میدهد مقاومت فلسطین محصول انزوا نیست، بلکه نتیجهٔ گفتوگو، انباشت تجربه و تطبیق خلاقانه در یک شبکهٔ مقاومت منطقهای است.
قدرت مقاومت فلسطین نه در اتکای صرف به حمایتهای بیرونی، بلکه در ترکیب ارادهٔ ریشهدار محلی با پشتیبانی شبکهای و همافزای منطقهای نهفته است؛ الگویی که امکان بقا، یادگیری و بازتولید قدرت را حتی در سختترین شرایط فراهم کرده است. این مدل همبستگی، با پیوند دادن تجربهٔ میدانی، مشروعیت مردمی و همکاری فراملی، ظرفیت آن را دارد که به الگوی الهامبخش برای دیگر جنبشهای عدالتخواه در جهان اسلام بدل شود. قدس آزاد خواهد شد، نه با انتظار از ناجیانی خارجی، بلکه با استمرار همین همکاری درونی امتی که امروز، شجاعانهترین حالت خود را در غزه به نمایش گذاشته است.
یادداشت اختصاصی
لینک کوتاه

