همبستگی جهانی در برابر رژیم اسرائیل؛ واکنش‌ها فراتر از مرزها

در روزهای پس از تجاوز رژیم اسرائیل به ایران، و به‌ویژه در بازه زمانی هفدهم تا بیست‌وچهارم نوامبر، واکنش‌های اجتماعی، رسانه‌ای و سیاسی گسترده جهانی علیه آن شکل گرفت که عمق و گستره آن از بسیاری رویدادهای قبلی گذشته همچون تجاوزات به دیپلمات‌های ایران در سوریه، تجاوز این رژیم به لبنان و غزه اعتراضات وسیع‌تر جهانی را در پی داشت. این دوره نه تنها عرصه برخورد نظامی، بلکه میدان بروز و تداخل لایه‌های متنوعی از احساسات جمعی، روایت‌سازی‌های رسانه‌ای و تحولات داخلی و بین‌المللی بود. در ایران، بلافاصله پس از حمله، نوعی انسجام اجتماعی در میان ملت این کشور پدیدار گشت که اعم از موافقین و مخالفان جمهوری اسلامی در جبهات رسانه‌ای و جنگ تبلیغاتی این حمله را محکوم کردند که نشانه‌ای از شکل‌گیری همدلی گسترده در میان اقشار گوناگون مردم ایران بود. ملت متحد و یکپارچه ایران با کنش‌های خودجوش، کمک‌رسانی به آسيب ديدگان و تلاش برای آرام‌سازی فضای عمومی، حس وطن‌دوستی و مسئولیت جمعی را به نمایش گذاشتند. این کنش‌ها نشان داد که ملت ایران هر چند که در میان خود دچار اختلاف سليقه باشند، اما در برابر هرگونه تجاوز خارجی علیه وطن شان همدل و یکصدا خواهند ایستاد. تجاوز رژیم اسرائیل به ایران موید این نکته بود که جامعه ایران در هر حالت اضطراری که باشد می‌تواند در برابر شوک‌های امنیتی نه‌تنها دچار سردرگمی نشود، بلکه ظرفیت همبستگی را نیز تقویت کند.

انسجام و همصدایی مردم ایران باعث شد که با اثرگذاری بر سائر مردم جهان همزمان موجی از واکنش‌ها در دیگر کشورها نیز تحقق يابد. در سراسر جهان، از امریکا تا اروپا، از کشورهای آسیایی تا خاورمیانه، اعتراضات مردمی شکل گرفت که در آن مردم خواهان توقف حملات و محکومیت اقدام اسرائیل بودند. این اعتراضات نشان‌دهنده خستگی عمومی نسبت به بحران‌های تکرارشونده خاورمیانه و همچنین حساسیت فزاینده افکار عمومی نسبت به تجاوز رژیم اسرائیل بود. شبکه‌های اجتماعی نقشی تعیین‌کننده در این همبستگی داشتند؛ آنها این امکان را فراهم ساختند که واکنش‌ها در زمان کوتاه و با هماهنگی گسترده شکل گیرد و احساس مشترک جهانی نسبت به خطر درگیری‌های فراگیرتر تقویت شود. بازتاب این اعتراضات در رسانه‌ها به‌گونه‌ای بود که نشان می‌داد همبستگی ملت‌های آزاده علیه تجاوز، مرز و جغرافیا نمی‌شناسد و ملت همدل و یکصدا به متجاوز نه می‌گویند.

در پی همین تجاوز، رژیم اسرائیل در داخل نیز با فشار اجتماعی روبه‌رو شد. پیش از حمله نیز اختلافات سیاسی و اجتماعی عمیقی در میان سیاسیون این رژیم وجود داشت، اما این اقدام نظامی باعث شد بسیاری از ساکنان‌ سرزمین های اشغالی نگرانی‌های خود را به شکل اعتراضات خیابانی ابراز کنند. این نگرانی‌ها تنها به بعد اخلاقی یا انسانی محدود نمی‌شد؛ بلکه شامل ترس از بی‌ثباتی، تشدید تنش‌های منطقه‌ای و کاهش مشروعیت جهانی رژیم اسرائیل بود. اعتراضات در تل‌آویو و شهرهای دیگر نشان داد که رژیم اسرائیل نه تنها در خارج از سرزمين های اشغالی بلکه در داخل نیز با چالش مشروعیت روبه‌روست. این وضعیت پیامدهای راهبردی دارد، زیرا شکاف‌های داخلی می‌توانند انعطاف و توانایی این رژیم در تصمیم‌گیری‌های امنیتی را محدود کنند و حتی واشینگتن و متحدان دیگر رژیم را نسبت به حمایت‌های بی‌قید و شرط محتاط‌تر سازند.

در چنین فضایی، رسانه‌ها نقش دوگانه و بسیار مهمی داشتند. آنها از یک‌سو وقایع را بازتاب می‌دادند و از سوی دیگر با انتخاب زبان، تصاویر و چارچوب‌های تحلیلی خود، روایت‌هایی را می‌ساختند و جهت‌دهی می‌کردند. روایت غالبی که در بسیاری از رسانه‌های منطقه‌ای و حتی برخی رسانه‌های غربی دیده شد، این بود که حمله اسرائیل نه تنها به بازدارندگی منجر نشده، بلکه به شکل‌گیری موجی از مخالفت‌ها در جهان و افزایش انزوای سیاسی آن انجامیده است. رسانه‌ها همچنین بر انسجام اجتماعی ایران و همبستگی بی‌سابقه مردم در دیگر کشورهای مسلمان مانند افغانستان، پاکستان و حتی برخی کشورهای غیرمسلمان تأکید می‌کردند. این روایت‌ها باعث شد فشار بر رژیم اسرائیل افزایش یابد و تصویر این رژیم در فضای عمومی جهان بیش از هر زمان دیگر منفورتر جلوه کند.

در این میان، واکنش مردم افغانستان جایگاه ویژه‌ای داشت. فضای اجتماعی افغانستان پس از تجاوز رژیم به‌سرعت موجب شکل‌گیری موجی از همدلی و حمایت در قبال ملت ایران شد؛ بسیاری از شهروندان کشور در شبکه‌های اجتماعی و تجمعات عمومی حمایت خود را از مردم ایران ابراز کردند. این همبستگی نشان داد که پیوندهای تاریخی، فرهنگی و احساس تعلق میان دو ملت هنوز زنده است و می‌تواند در بزنگاه‌های حساس، فراتر از اختلافات سیاسی یا مشکلات اقتصادی ظاهر شود. همین الگو در پاکستان، ترکیه و برخی کشورهای عربی نیز دیده شد. این واکنش‌ها از اهمیت بالایی برخوردار است، زیرا نشان می‌دهد که افکار عمومی منطقه می‌تواند ظرفیت ایجاد یک موج مشترک همبستگی علیه رژیم اسرائیل و حامیان غربی اش را داشته باشد.

در سطح فرامنطقه‌ای، امریکا در موقعیتی پیچیده و دشوار قرار گرفت. از یک‌سو روابط استراتژیک این کشور با رژیم اسرائیل باعث شد واشینگتن همچنان بر حمایت بی قید و شرط اش از این رژیم مبادرت ورزد تا جایی که حمله مستقيم بر ایران را در حمایت از رژیم اسرائیل انجام داد، اما از سوی دیگر فشار افکار عمومی داخلی و خارجی و پیامدهای ژئوپلیتیکی حمله باعث شده بود هر گونه حمایت بی‌قید و شرط برای امریکا هزینه‌زا باشد؛ چنانچه حمله متقابل ايران بر پایگاه نظامی امریکا در قطر خسارات هنگفتی را بر نظامیان این کشور تحمیل کرد. به همین دلیل، فورا پیشنهاد آتش‌بس را اعلام کردند تا مبادا رسوایی‌های شان بیش از این دامن‌گیر شان گردد. این وضعیت نشان می‌دهد وقتیکه ملت‌ها علیه تجاوز یکپارچه و منسجم بايستند امریکا و اسرائیل چاره‌ای جز سرخم کردن در برابر اراده ملت‌ها ندارند.

در واقع حمله رژیم اسرائیل و واکنش‌های جهانی نشان‌دهنده تغییر مهمی در معادلات منطقه‌ای و جهانی بود. ملت‌های آزاده جهان به خصوص کشورهای منطقه، برخلاف گذشته، نسبت به اینگونه اقدامات حساس‌تر، واکنش‌پذیرتر و هماهنگ‌تر شده است؛ همبستگی داخلی ایران نشان داد که تهدید خارجی می‌تواند ظرفیت‌های نهفته اجتماعی را فعال کند که باعث انسجام بیشتر این ملت در برابر هرگونه تجاوز خارجی است؛ اعتراضات جهانی نشان داد ملت‌ها هرگونه تجاوز و زورگویی را بر نمی‌تابند؛ اعتراضات داخلی در سرزمین‌های اشغالی نیز تصویری متفاوت از شکنندگی داخلی این رژیم را برجسته کرد؛ و رسانه‌ها نیز نشان دادند که چگونه روایت‌ها می‌توانند سیاست‌های ماکیاولیستی و تجاوز کارانه را تحت فشار قرار دهند. این رویداد، به روشنی ثابت کرد که جنگ امروز تنها در میدان نبرد تعیین نمی‌شود، بلکه در میدان روایت‌ها، ادراک عمومی و فشارهای اجتماعی نیز شکل و جهت می‌گیرد.

نویسنده: محمد امان فلاح

لینک کوتاه

https://sarie.news/s269n
دکمه بازگشت به بالا