چرندیات ترند میشود، اندیشهها در حاشیه میماند

در فضای رسانهای امروز افغانستان و مهاجرت، تضادی آشکار دیده میشود؛ محتوای سطحی و زرد در شبکههای اجتماعی هزاران مخاطب را در چند دقیقه جذب میکند، اما تولیدات فکری و ادبی در حاشیه باقی میماند.
کافیست به شبکههای مجازی نگاهی بیندازیم: یک انفلوئنسر ویدیویی از خود ثبت میکند، کمتر از نیم ساعت هزاران ریاکشن و صدها کامنت میگیرد. در همان زمان، نویسندهای مقالهای منتشر میکند؛ اما پس از ساعتها، شمار لایکهای آن به سختی از صد میگذرد و واکنشها اندک و پراکنده است.
این واقعیت تلخ یک پرسش بنیادین را برجسته میسازد: چرا چرندیات بیشتر مشتری دارد تا اندیشه؟
چرایی این وضعیت
بخش مهمی از پاسخ را باید در سازوکار شبکههای اجتماعی جستوجو کرد. الگوریتمهای این فضا بهدنبال هیجان و واکنش سریعاند. محتوای جنجالی، دشنام، شوخیهای سطحی و ویدیوهای پر سر و صدا، به دلیل برانگیختن واکنش فوری، بیشتر در معرض دید قرار میگیرند. در مقابل، مقالات تحلیلی یا اشعار عمیق که نیازمند توجه و اندیشهاند، کمتر دیده میشوند.
عامل دیگر، فرهنگ مصرف سریع محتوا است. کاربران امروز به ویدیوهای چندثانیهای و خندههای لحظهای عادت کردهاند. در چنین فضایی، مقالهخواندن یا شعر اندیشیدن به صبری نیاز دارد که کمتر کسی حاضر به خرجدادن آن است.
پیامدهای خطرناک
این روند پیامدهایی جدی برای جامعه دارد:
سقوط سلیقه عمومی، جایی که سطحیترین محتوا ارزش مییابد و تفکر بیقدر میشود.
انزوای نویسندگان و شاعران، کسانی که برای کلمات جان میدهند، اما بیتوجهی، کارشان را به حاشیه میراند.
گسترش خشونت زبانی و سطحینگری، که به مرور فرهنگ جمعی و روابط اجتماعی را فرسوده میکند.
چه باید کرد؟
راه تغییر تنها در دست نهادهای فرهنگی یا دولتها نیست؛ هر کاربر مسئول انتخابهای خود است. همانگونه که یک کلیک میتواند چرندیات را به ترند بدل کند، میتواند متون علمی، ادبی و اندیشمندانه را نیز به صحنه بیاورد.
فرهنگ جامعه چیزی جز بازتاب انتخابهای کوچک روزانه ما نیست. اگر بهجای هیاهوی زودگذر، از یک مقاله، یک شعر یا یک متن عمیق حمایت کنیم، نشان دادهایم که هنوز برای اندیشه و فرهنگ جایی در زندگی ما وجود دارد.
نویسنده: صمیم فروغ فیضی