چین در تلاش ثبات افغانستان؛ از منافع راهبردی تا مهار تروریستی
حضور فعال چین در مناسبات سیاسی افغانستان نسبت به هر زمان دیگر افزایش یافته است، این کشور در صدد است تا روابط خود را با دولت افغانستان و گروه طالبان حفظ و برقرار نگهدارد. در همین ارتباط هیأت 9 نفره طالبان به ریاست ملا عبدالغنی برادر وارد این کشور شده است تا با مقامات چینی پیرامون وضعیت صلح افغانستان و ارتباطات دو جانبه گفتگو نمایند. پس از انتشار سفر هیئت طالبان به چین، وزارت خارجه افغانستان در خبرنامهای اعلام کرد که دولت چین قبلا آنان را در جریان این موضوع گذاشته است. این وزارتخانه هدف از سفر هیئت طالبان به چین را نگرانی دولت چین از وضعیت امنیتی افغانستان، حضور جنگجویان و تروریستهای خارجی در کنار طالبان و حمایت چین از روند صلح بینالافغانی عنوان و اعلام کرد که قرار است موضوعهای یاد شده با هیئت طالبان در میان گذاشته شود. در اعلامیه وزارت خارجه کشور آمده است که دولت چین از هیئت طالبان خواسته است به یک راهحل سیاسی تن دهد و روابط خود با تروریستهای منطقهای و بینالمللی را قطع کند.
وزارت خارجه در عین حال از دولت چین خواسته است با توجه به وجود تهدیدات مشترک امنیتی و منافع مشترک سیاسی و اقتصادی دو کشور، در راستای تقویت اجماع منطقهای و اعمال فشارهای بینالمللی بر طالبان به منظور قطع خشونتها، برقراری آتشبس، تامین صلح و پایان دادن به حضور تروریستهای خارجی در افغانستان، نقش موثری ایفا کند.
اما سوال اینجا است که چین در افغانستان به دنبال چیست؟ معادن، ثبات منطقه یا ساخت بزرگراه تجاری؟
عمدهترین دلیل اینکه افغانستان سالها است در آتش جنگ و بازی قدرتهای بزرگ میسوزد، موقعیت مهم ژیوپولیتیک آن است. بعضی دانشمندان آن را به قفلی که میتواند ارتباط چین را با آسیای مرکزی، جنوبی و غربی قطع کند، تشبیه کردهاند؛ اما اگر خوشبینانهتر صحبت کنیم، افغانستان بهترین راه است به آبهای گرم و شرکای جدید تجاری. روابط افغانستان با چین به زمانههای خیلی قبل میرسد که این روابط در دوره حکومت پنجساله طالبان به تیرهگی گرایید، اما با تشکیل دولت جمهوری اسلامی افغانستان و ریاست جمهوری حامد کرزی روابط دو کشور از سر گرفته شد و در دوران ریاست جمهوری اشرف غنی هم ادامه یافت.
چین در ارتباط به سیاستهای خود در قبال آسیای مرکزی همیشه محتاط عمل کرده و این ارتباط را فقط به توسعه منطقه به عنوان شریک اقتصادی سینکیانگ متمرکز کرده است. منافع اولیه چین در افغانستان برگرفته از اهداف چین مبنی بر جلوگیری از ارتباط اسلامگراهای اویغور با گروه طالبان است. انگیزه این کشور در افغانستان همچنان کنترل روابط اویغورها و طالبان است که در صورت کنترل نشدن، آسیبپذیری چین از این بخش یک امر طبیعی است؛ همچنان ناامنی بزرگترین مانع در برابر اجرایی شدن طرح چین مبنی بر فعال ساختن راه ابریشم و تبدیل افغانستان به عنوان راهی به آبهای گرم و دروازه اروپا است. البته با آنکه به غیر از افغانستان راههای دیگری هم برای رسیدن به آبهای گرم وجود دارد، اما باید خاطرنشان کرد که مزیت مسیر افغانستان در سه مورد زیر خلاصه میشود:
۱٫کوتاه بودن این راه؛ ۲٫ تجارت و استفاده از معادن افغانستان؛ ۳٫ کاهش وابستهگی نفتی چین به عراق عربستان و ایران.
در مرحله بعد چین یکی از آسیبپذیرترین کشورهای منطقه از کشت و تولید مواد مخدر افغانستان است و میکوشد تا با تبدیل افغانستان به عنوان کشوری با ثبات و با زیرساختهای قوی، ضرر از این ناحیه را به حداقل برساند؛ هرچند چین با افغانستان مرز کوتاهی دارد، اما بیثباتی افغانستان مسبب بیثباتی کشورهای منطقه میشود. برخلاف افغانستان این کشورها مرزهای طولانی با چین دارند که هیچگاه نمیتوان این مرزها را بست. علاوه بر آن، بیثباتی در آسیای مرکزی مستقیماً امنیت داخلی چین به ویژه خطوط لولههای نفت و گاز را که از مسیر این کشورها میگذرد، به خطر میاندازد.
افغانستان کشوری است که تخمین زده میشود ارزش معادن آن ۱ تا ۳ تریلیون دالر باشد. پس بیجا نیست که دولت چین نیمنگاهی به آن هم داشته باشد. تا کنون نیروهای آمریکایی بوده است که با حضور مستقیم خود در برابر تروریزم بین المللی، آنان را در زمین افغانستان مصروف نگهداشته بودند و کشورهایی همچون چین از این حضور در امان به سر میبردند؛ اما در این بحبوحه بیشترین نفع اقتصادی از افغانستان را چین میبرد. ثبوت این قضیه سرمایهگذاری چهار میلیارد دالری شرکت چینی در معدن مس عینک لوگر است که بزرگترین سرمایهگذاری خارجی تاریخ افغانستان نام گرفته است و یا هم ایجاد خط ریل که ماهی دو بار از افغانستان به چین و برعکس آن اموال را از مسیر کشورهای قزاقستان و اوزبیکستان انتقال میدهد. علاوه بر دو مورد ذکر شده، شرکت ملی نفت چین در سال ۲۰۱۱ قراردادی را با افغانستان بسته است که تا ۲۵ سال آینده پکن از آن هفت میلیارد دالر سود به دست میآورد. امروزه این شرکت سه حوزه نفتی را در ولایتهای سرپل و جوزجان کشف کرده و در حال حاضر مصروف اکتشاف معادن در حوزه آمودریا میباشد. همین دلایل چین را با وجود داشتن نگاه منفی نسبت به حضور امریکا در منطقه، وادار به حمایت از حضور نظامی این کشور در افغانستان کرده است.
پس چین چگونه خلای نبود امریکا را پر خواهد کرد؟
چین نمیخواهد در افغانستان دست به عملکرد نظامی بزند؛ چون میداند که اگر به این کار متوسل شود، هیچگاهی نمیتواند خلای امنیتی که در نبود امریکا به وجود میآید را پر کند؛ اما نقطه قوت این کشور در این است که با تلاشهای خود مبنی بر تامین صلح، میتواند خیلی بهتر از امریکا عمل کند. تا حدی در عمل هم این را ثابت کرده است. پاکستان و ایران که تاثیر به سزایی در سیاستهای افغانستان دارند، از دوستان قدیمی چین هستند. علاوه بر آن، چین تا هنوز هیچگاه به صورت مستقیم از خشونتهای طالبان انتقاد نکرده، بلکه تلاش کرده رابطه غیرهجومی با آنها داشته باشد؛ چون میخواهد تا جایی که امکان دارد، ضرر بالقوه رابطه تاریخی طالبان با گروههای اسلامگرای ترکستان شرقی را کاهش دهد. همچنان چین روابط خود با موثرترین و بزرگترین قدرت سیاسی و نظامی در افغانستان یعنی ایالات متحده امریکا را در مورد حل مسایل این کشور حفظ کرده و همیشه به دنبال بهبود آن بوده است. مثلاً اولین دور مذاکرات صلح دولت جمهوری اسلامی افغانستان و طالبان در سال ۲۰۱۵ در پاکستان با حضور مقامهای ارشد امریکایی و چینی برگزار شد.
اما میتوان گفت که در صورت بیرون شدن امریکا و ایجاد خلای قدرت، چین نمیخواهد افغانستان دوباره به دو دهه قبل برگردد و منافع صدها میلیارد دالری و اهداف چندینسالهاش در افغانستان نابود شود. در نتیجه میتوان گفت که هدف این کشور در افغانستان نه مداخله نظامی، بلکه خودکفایی اقتصادی دولت جمهوری اسلامی افغانستان است و دیر زمانی است که میکوشد روابط کشورهای همسایه را با طالبان قطع کند، اما امروز با حضور نظامی امریکا در کشور به این کار زیاد علاقه نشان نمیدهد. با این حال، پکن فعالانه تلاش دارد علاوه بر دولت افغانستان با طالبان نیز روابط نزدیک برقرار کند. این کشور مایل است با دسترسی به طالبان، از منافع امنیتی خود هم محافظت کند. منطقهٔ دورافتادۀ در ولایت شمالشرقی بدخشان به منطقهٔ «شنجن» در شمالغربی چین پیوند میخورد، منطقۀ دچار ناآرامیها و خشونتهایی که پیکنگ آن را تهدید بزرگ میپندارد، اویغورهای چین از تندرو ترین اسلام گرایان تروریستی هرازگاهی در صفوف طالبان فعالیت مسلحانه دارند، این کشور با ارتباط نزدیک با طالبان میخواهد که خطرات اویغورها را در داخل چین و در افغانستان که پروژههای آنان در حال اجرا است دفع نمایند، اویغورها اگر به صورت بالفعل نتوانند امنیت داخلی چین را به مخاطره بیندازند؛ اما در داخل افغانستان میتوانند مانع بزرگی بر سر اجرای پروژه های اقتصادی این کشور قرار گیرند؛ از این جهت کشور چین با ایجاد روابط دو سویه با دولت افغانستان و گروه طالبان در صدد است تا به صلح افغانستان کمک نماید و اگر به این مهم موفق نگردید، خطرات احتمالی از جانب طالبان را بر علیه منافع کشور اش کاهش دهد.