آزمون اعتماد میان کابل و منطقه در فرمت مسکو

در جهان سیاست، رسمیت شناختن یک حکومت نه صرفاً یک تصمیم دیپلوماتیک، بلکه نشانهای از اعتماد و پذیرش واقعیت است. افغانستان امروز در نقطهای ایستاده است که سرنوشت تعاملات آیندهاش به این اعتماد گره خورده است. نشست فرمت مسکو، که به یکی از مهمترین چارچوبهای منطقوی برای بحث پیرامون اوضاع افغانستان مبدل شده، بار دیگر زمینهای فراهم کرده است تا کشورهای منطقه در بارهٔ ضرورت بهرسمیت شناختن حکومت کنونی افغانستان سخن بگویند. این رویکرد، هرچند هنوز به رسمیت کامل منجر نشده است، اما نشانهای است از تغییر تدریجی نگاه کشورهای منطقه و همسایگان به واقعیتهای درون افغانستان و درک این نکته که انزوا، نه راهحل است و نه ضامن ثبات، فرمت مسکو از سال ۱۳۹۶ تا امروز یکی از معدود نشستهایی بوده که توانسته میان کشورهای دارای منافع گوناگون در افغانستان نوعی همگرایی ایجاد کند. روسیه، چین، ایران، پاکستان، هند و کشورهای آسیای میانه، با وجود تفاوت دیدگاهها، در یک نکته مشترکاند؛ افغانستان باثبات، شرط نخست امنیت منطقه است. بسیاری از کشورهای منطقه و همسایه بدین باور اند که تداوم بدون رسمیت با حاکمیت فعلی، نهتنها مشکلات مردم افغانستان را حل نمیکند، بلکه زمینه را برای رشد ناامنی، قاچاق و مهاجرت غیرقانونی فراهم میسازد.
از همین رو، بحث بهرسمیت شناختن حکومت کنونی افغانستان در محور توجه فرمت مسکو قرار گرفته است. کشورهای منطقه، بهویژه روسیه و چین، بر این باورند که افغانستان واقعیت سیاسی تازهای را تجربه میکند که نمیتوان آن را نادیده گرفت. آنان درک کردهاند که ثبات این کشور به نفع همه است و تعامل سازنده، از هر نوع تقابل مؤثرتر خواهد بود. با این حال، این کشورها در کنار تأکید بر تعامل، خواستههایی مشروع از کابل نیز دارند؛ تشکیل حکومت فراگیر، احترام به حقوق اقوام، مذاهب و زنان، و تضمین اینکه خاک افغانستان علیه هیچ کشور همسایه استفاده نخواهد شد، کابل امروز در آزمونی تاریخی قرار دارد؛ آزمون اعتماد. کشورهای منطقه، برخلاف غرب که بیشتر به شرطگذاریهای سیاسی تکیه دارد، نگاه عملیتر و بومیتری به مسئله دارند. آنان انتظار دارند که حکومت افغانستان با درک حساسیتهای منطقوی، گامهایی برای اطمینانبخشی بردارد. این گامها، الزاماً به معنای پذیرش فشار خارجی نیست، بلکه نشانهای از درک متقابل و همسویی با منافع مشترک منطقه است، حمایت روزافزون از رسمیتیابی افغانستان در منطقه، از چند عامل سرچشمه میگیرد. نخست، خستگی کشورها از سیاستهای شکستخوردهٔ غرب در افغانستان است. روسیه و چین بهخوبی دریافتهاند که خلأ سیاسی در افغانستان میتواند فرصت نفوذ دوبارهٔ امریکا را فراهم سازد؛ چیزی که هیچیک از قدرتهای منطقه خواهان آن نیست. دوم، نگرانی از گسترش تروریزم و قاچاق مواد مخدر است. تجربه نشان داده است که بدون تعامل مستقیم با حکومت مرکزی در کابل، هیچ برنامهای برای مهار این تهدیدها به نتیجه نمیرسد. و سوم، ضرورت همکاری اقتصادی و ترانزیتی در مسیر پروژههای منطقهای چون کریدور شمال ـ جنوب، تاپی و خط آهن مزار تا چین، که بدون ثبات در افغانستان امکانپذیر نیست.
در این میان، حاکمیت کنونی افغانستان نیز تلاش دارد تا از طریق حضور فعال در نشستهای منطقوی، نشان دهد که خواهان تعامل و همکاری است. در نشستهای منطقوی، نمایندگان کابل بارها تأکید کردهاند که سیاست خارجی افغانستان بر اصل بیطرفی و همزیستی مسالمتآمیز و اقتصاد محور استوار است. با این حال، برای جلب اعتماد کامل همسایگان، صرف گفتار کافی نیست. منطقه نیازمند مشاهدهٔ اقدامات عملی در زمینهٔ تأمین حقوق اقوام، فراهمسازی فرصتهای آموزشی برای زنان، و ایجاد یک نظام فراگیر و مشارکتی است، اگر حکومت افغانستان بتواند در این زمینهها پیشرفتهای ملموس نشان دهد، کشورهای منطقه احتمالاً گام بعدی را برخواهند داشت، رسمیتیابی تدریجی. ادامهٔ وضعیت مبهم و بیاعتماد، تنها به انزوای بیشتر افغانستان و کاهش فرصتهای اقتصادی و سیاسی میانجامد، نشست فرمت مسکو در واقع بستر شکلگیری این اعتماد است. برخلاف بسیاری از نهادهای بینالمللی که بهدلیل نفوذ غرب اغلب با انگیزههای سیاسی عمل میکنند، این فرمت بیشتر بر منافع مشترک منطقهای تکیه دارد. در اینجا افغانستان نه موضوع رقابت، بلکه محور همکاری است. کشورهای شرکتکننده دریافتهاند که سرنوشت آنان به سرنوشت افغانستان گره خورده است؛ از امنیت مرزها گرفته تا تجارت و انرژی. بنابراین، حمایت از رسمیتیابی افغانستان در واقع حمایت از ثبات خود آنان است.
اما این مسیر بیخطر هم نیست. برخی کشورها هنوز از چگونگی تعامل با کابل نگراناند. آنان بیم دارند که شتاب در رسمیت بخشیدن، بدون تغییرات لازم در داخل، پیامدهای منفی برای منطقه داشته باشد. از همین رو، بیشتر کشورها سیاستی محتاطانه در پیش گرفتهاند، تعامل تدریجی در کنار فشار ملایم برای اصلاحات. این سیاست نه خصمانه است و نه حمایتی مطلق؛ بلکه بازتاب درکی واقعگرایانه از شرایط افغانستان است، از سوی دیگر، حکومت کابل باید درک کند که رسمیت، امتیاز یکطرفه نیست. این یک روند دوسویه است که بر پایهٔ مسئولیت متقابل شکل میگیرد. افغانستان برای بازگشت به جایگاه طبیعی خود در جامعهٔ جهانی، باید نه از سر اجبار بلکه از سر خرد سیاسی بهسوی برآورده ساختن انتظارات مشروع منطقه حرکت کند. کشورهایی مانند ایران، چین، روسیه و ازبکستان آشکارا گفتهاند که برای همکاری آمادهاند، اما انتظار دارند که حکومت افغانستان به وعدههایش در زمینهٔ امنیت مرزها، رعایت حقوق انسانی شهروندان اش و روابط دوستانه پایبند بماند، در این میان، مردم افغانستان نیز چشمانتظار نتیجهٔ این روند هستند. آنان بیش از هر زمان دیگری از سیاستهای خصمانهٔ بیرونی و تحریمهای اقتصادی آسیب دیدهاند. برای مردم، رسمیتیابی حکومت نه تنها مسئلهای سیاسی، بلکه امیدی برای باز شدن دروازههای تجارت، آموزش و کمکهای بشردوستانه است. فرمت مسکو اگر بتواند زمینهٔ این گشایش را فراهم سازد، نهتنها دستاوردی برای کابل بلکه موفقیتی برای کل منطقه خواهد بود.
بهطور کلی، فرمت مسکو در جایگاه کنونی خود، مهمترین چارچوب منطقوی برای بحث در مورد آیندهٔ افغانستان بهشمار میرود. این نشست نشان داده است که کشورهای منطقه توانایی طرح بدیلهای مستقل از غرب را دارند. اگر این فرمت بتواند میان کابل و منطقه پلی از اعتماد و همکاری بسازد، افغانستان شاید برای نخستینبار پس از دههها از حاشیه به متن سیاست منطقه بازگردد، در نهایت، رسمیت شناختن افغانستان باید نتیجهٔ تعامل صادقانه، اصلاحات داخلی در افغانستان و همکاری متقابل باشد. هیچ کشوری از بیرون نمیتواند ثبات را در افغانستان بیاورد؛ از این رو حاکمیت افغانستان نیز برای جذب حمایت مردم اش باید به خواست آنان توجه کند و نگذارند که گروههای مخالف از میان انبوه ناراضیان داخلی سربازگیری کند و با وضع محدودیتها نباید این زمینه را برای مخالفین فراهم سازد؛ زیرا در این صورت ثبات در این کشور برقرار نخواهد شد. نشست مسکو میتواند آغاز فصلی نوین از روابط افغانستان با همسایگانش باشد ـ فصلی که در آن نه زبان تهدید، بلکه زبان احترام و همکاری حاکم است، افغانستان امروز بیش از هر زمان دیگر به حمایت منطقه نیاز دارد، و منطقه بیش از هر زمان دیگر به افغانستان باثبات. این وابستگی متقابل اگر با عقلانیت و درک مشترک مدیریت شود، نهتنها به رسمیت حکومت در کابل میانجامد، بلکه بنیانگذار نظمی منطقوی نو خواهد شد؛ نظمی که در آن تصمیمها نه در پایتختهای غربی، بلکه در دل آسیا و از هر کشور در پایتخت خودش با نظرداشت منافع ملی و منطقوی گرفته خواهد شد.
یادداشت اختصاصی / خبرگزاری سریع