آلودگی محیط زیستی در کابل

افغانستان کشوری کوهستانی است که در ناحیه گرم و خشک و نیمه بیابانی محاط به خشکه و در محدوده‌ای از دنیا واقع شده است که اوسط بارندگی سالانه آن به مراتب کمتر از‌ اوسط بارندگی سالانه جهان است. بنابراین نیاز است تا دولت راهکاری برای احیای علفزارها و جنگل‌های آن بیاندیشد؛ هر چند که طبیعت متفاوت این سرزمین در کمتر نقاط جهان موجود است؛ با آن هم خشکسالی و عدم رعایت موازنه میان زندگی دهات و زندگی شهری باعث گردیده است که هرج و مرج در امر کنترل و مدیریت به وجود بیاید، طبیعت متفاوت ولایات افغانستان در جهان کم نظیر است به عنوان مثال در همین کابل، وقتیکه وارد شهر کابل شویم هوای آلوده و ناشی از دود و غبار به اضافه گرمای داغ تابستان، ساکنان این شهر را می آزارد، اما همینکه نیم ساعت دورتر یعنی به ولسوالی پغمان این ولایت رفته شود ، آب و هوای خنک و تازه و با جنگل‌های پوشیده و سرسبز مواجه می‌شویم که انگار محیط و محل دیگری غیر از این ولایت است، در فصل زمستان وقتیکه به جلال آباد، قندهار و یا نمیروز برویم می‌بینیم که هوای گرم و دلپذیر آن لزوم به البسه زمستانی را بی نیاز می‌سازد؛ اما در همین حالت وقتیکه به شهرهایی همچون غزنی، وردک و صفحات شمال برویم سرمای آن طاقت فرساست؛ اما با این حال، افغانستان طی چهل سال جنگ و درگیری و بی ثباتی سیاسی از ابعاد مختلف آسیب‌های فراوان متحمل شده است، این آسیب‌ها از فرهنگ شهرنشینی گرفته تا مسئله محیط زیست و سایر موارد را شامل می‌گردد که طی چهار دهه بی ثباتی بر این سرزمین تحمیل گردیده است، روزگاری شهر کابل به عنوان الگوی ادب و فرهنگ در کل افغانستان مطرح بود، مردم از نقاط مختلف افغانستان می آمدند و از این شهر با خود ادب و کرکتر به ارمغان می‌بردند و هرکسی که حتی چند بار به کابل رفت و آمد کرده بود در محلات و قصبات به عنوان کابلی برایش لقب می‌دادند؛ اما امروز این شهر به یکی از عقب مانده‌ترین و فقیرترین نقاط افغانستان تبدیل شده است که از آن با عنوان حاکمیت بی نظمی و هرج و مرج نام برده می‌شود، علاوه بر آلودگی زیست محیطی، دزدی، غارت و زورگویی نیز در این شهر سایه افگنده است که حکومت‌ها هنوز نتوانسته اند بر هیچ مورد غالب آیند.

وقتی به پایتخت و برخی از شهرهای کلان کشور نگاهی انداخته شود، به خوبی قابل مشاهده است که روند مدیریت اوضاع شهری به گونه‌ای جدی در دستور کار قرار ندارد و هر کس می‌تواند خارج از دایره و قاعده‌ای متناسب با زندگی شهری آنگونه که دل شان می‌خواهند به آلودگی و بی نظمی شهری اقدام نمایند، به همین علت محیط زیست در اکثر شهرهای بزرگ به خصوص کابل به دلیل روی آوردن نفوس از دهات به شهرها و ازدیاد رمه و مواشی در سطح شهر در حال بد تر شدن است و آگاهان صحی علت افزایش روز افزون امراض تنفسی و ریوی را در کشور به همین آب و هوای آلوده نسبت می دهند که ناشی از دود و غبار، تجمع بیش از حد استندرد مردم و محل نگهداری گاو و گوسفند و سائر مواشی می‌باشد.

چنانچه فوقا اشاراتی رفت که كابل شهری است با گنجایش حدود دو ميليون انسان؛ اما امروزه بيش از پنج ميليون نفر در اين شهر زندگی می‏كنند. مقامهای صحی می گویند که آلودگی محیط زیست تنها در شهر کابل سالانه باعث مرگ بیش از سه هزار نفر می شود؛ اما به ‌دلیل آنکه هیچگاه دولت مرکزی مقتدر و توانمندی نداشتیم تا با وضع و اعمال قوانین جلو این تخریب‌های خواسته و ناخواسته را بگیرد و یا با پیاده نمودن برنامه های مناسب و آوردن اصلاحات سبب بهبود وضع اقتصادی و اجتماعی مردم شود، مردم نیز به‌دلیل نبودن امکانات و نداشتن سهولت‌ها در امور زراعت، مالداری، تهیه سوخت، مواد اولیه تعمیراتی و ساختمانی و.. از روی مجبوریت و برخی‌ها هم از روی هوا و هوس و به هدف تجارت کمر همت به نابودی محیط زیست و منابع طبیعی بسته اند، تعریف این پدیده در استراتژی حکومت باید به شکلی باشد که چشم انداز آن درازمدت بوده و تمامی عرصه‌ها و ساحات حیات بشری را شامل شود. زیرا محیط زیست به تمامی عناصر مرتبط با زندگی انسان در هرجا و هر جمعی که باشد مرتبط است. در افغانستان اما دردمندانه این مساله در میان نابسامانی ‏های متعدد، گم و به فراموشی سپرده شده است، مثلا منطقه کمپنی کابل که در داخل شهر موقعیت دارد و دهها هزار انسان در آن ساکن اند، به طویله‌ای گاو و گوسفند مبدل شده است که بوی و لجن ناشی از آن بر آلودگی این شهر افزوده است، حیوانات هرکدام امراضی را دارا می‌باشند که قابل انتقال به انسان نیز می‌باشد، وقتیکه این همه مواشی در شهر موجود است و از کوچه‌ها و سرک‌های عمومی آن در حال تردد و رفت و آمد هستند طبیعی است که علاوه بر بوی آن امراض را نیز به انسان ها منتقل می سازد، علاوتا نشان از سطح فرهنگ ضعیف این شهر است که بیانگر آن است که ما هنوز نتوانستیم میان زندگی شهر و دهات تفکیک قائل شویم، در سطح شهر بسیاری ها همانند چوپان گله‌ها را به بیرون آورده و سطح شهر را به چراگاه بز و گوسفند تبدیل کرده اند، لذا شاروالی باید این افراد را وادار نماید اگر خواهان گله داری و نگهداری گوسفند هستند باید به ولسوالی‌های شان رفته و در همانجا که از ظرفیت این کار بهره مند است اقدام نمایند نه اینکه در شهر برای زندگی میلیون ها انسان مزاحمت و دردسر ایجاد نمایند.

 

لینک کوتاه

https://sarie.news/a287s
دکمه بازگشت به بالا