آیا جهادگرایان، محور تقسیم قدرت با طالبان خواهد بود
هرچند به موعد برگزاری نشست ترکیه نزدیکتر میشویم، انشقاق منفعتمحور جهادیهای درون نظام از بدنه نظام بیشتر برجسته میگردد، در تازهترین مورد، گزارشها حاکی است که هفت حزب مطرح جهادی طرحهای مشخص خود را در قبال نحوه نظام سیاسی و حکومتداری آینده تدوین نموده و مدعی اند که این طرح را مستقلا در نشست ترکیه ارائه خواهند کرد. احزاب هفتگانه جهادی میگویند به مدت دو ماه است که جلسات مستمر نمایندههای آنان به هدف توحید دیدگاه میان همدیگر جریان داشته است، اکنون موفق شده اند که تشتت و پراکندگی را در یک طرح مشخص جمع آوری و از آدرس مستقل خود در نشست ترکیه روی میز جلسه پیشکش نمایند. این احزاب شامل حزب اسلامی حکمتیار، جمعیت اسلامی ربانی، وحدتین محقق و خلیلی، محاذ ملی، جنبش ملی و حزب افغان ملت میباشد.
همایون جریر یکی از اعضای برجسته حزب اسلامی به نمایندگی از این احزاب در صحبت با رسانهها گفته است که احزاب جهادی از این جهت طرح خود را با دولت و شورای عالی مصالحه ملی شریک نمیسازند که آنان باورمند به برنامهی دولت در تحقق صلح نیست، وی میگوید که دولت انگیزه صلح را ندارد و به همین اساس طرحی را تدوین نموده است که منجر به صلح نمیگردد؛ بلکه زمینه تقابل را میان طرفهای گفتگو کننده فراهم میسازد، بر بنیاد گزارشهای رسیده، طرح دولت افغانستان، حکومت انتقالی صلح را منتفی دانسته و خواهان آن است که انتقال قدرت از مجرای انتخابات صورت بگیرد، امری که احزاب جهادی آن را عملی نمیدانند و باورمند اند که تأکید بر این مورد، زمینهی صلح را مساعد نمیسازد.
پیشینهی سیاسی احزاب جهادی
این احزاب پس از جنگهای طولانی مدت بر علیه دولت داکتر نجیب الله، موفق شدند حکومتداری را در افغانستان در اختیار گیرند، با تشکیل دولت اسلامی مجاهدین، احزاب بر سر تقسیم قدرت و میزان سهم گیری در بدنه حکومت دچار اختلاف شدند. جلسات پشاور و پیمان در مکهی مکرمه به هدف ایجاد دولت فراگیر با انگیزه اعتماد سازی میان همدیگر، نتیجهی قابل ملاحظه در پی نداشت و پس از رسیدن به کابل به درگیریهای خونینی رو می آوردند. در زمان حکومت مجاهدین، کابل به گونهی بود که همزمان در یک شهر چندین حکومت حاکم بود، توتالیتر با صورت واقعی اش در افغانستان رو نما گردیده بود جنگهای خانمانسوز جریان داشت و مردم افغانستان را به چارسوی جهان پراکنده ساخت، تباهی و ویرانی در شهر بیداد میکرد. هیچ شهروندی نمیتوانست با آرامش خاطر از یک نقطه شهر به نقطه دیگر آن تردد نماید. طبق آمارهای رسمی سازمانهای مدافع قربانیان جنگ، درگیریهای داخلی افغانستان در آن زمان، به مراتب بیشتر از زمان تسلط شوروی بر افغانستان تلفات در پی داشت.
ظهور طالبان
این درگیریها باعث گردید که طالبان از مرزهای پاکستان با حمل پرچم سفید وارد مرزهای جنوبی کشور گردد و از آنجا به سرعت برق آسا تا دروازههای کابل پیشرفت نمایند. این گروه از ابتدا با شعار صلح و ایجاد اخوت در میان مردم جا باز نمود، مردم خسته از جنگ با شنیدن آهنگ نوازندهی صلح به ندای لبیک گفتند و حد اقل همکاری که نمودند مانع پیشروی آنان نگردید، وقتیکه طالبان پشت دروازههای شهر کابل رسیدند بعضا احزاب جهادی و دولت آن زمان در برابر این گروه ایستادگی و مقاومت مسلحانه نمودند؛ اما دیری نگذشت که طالبان شهر کابل را تصرف نمودند و احزاب جهادی را به سمت شمال و شمالشرق پراکنده ساخت. حاکمیت پنج سالهی طالبان بخش سیاه تاریخ سیاسی افغانستان به حساب میآید. این گروه در مدت کوتاه حاکمیت شان هر آنچه جنایات و مظالم در صفحات تاریخ اجرا گردیده بود در افغانستان مرتکب گردیدند، از محروم نمودن زنان از حق تحصیل و تعلیم گرفته تا زندانی نمودن آنان در قفسهی خانه، از قتل و کشتار دستهجمعی افراد ملکی گرفته تا تخریب آثار باستانی. اعدامهای مداوم، قطع دست محروم نمودن شهروندان به جرم هویتی از حقوق شهروندی شان از کارنامههای سیاه دوران حاکمیت این گروه میباشد.
نظام پسابن، به مثابه چراغ در دل تاریکی
با فرو ریختن برجهای تجارت جهانی در نیویورک، آمریکا با استفاده از گزینهی دفاع مشروع، بدون رأی مثبت سازمان ملل به افغانستان حملهور شد و در تبانی با نیروهای ائتلاف شمال، از زمین و هوا طالبان را مورد هدف قرار دادند و در کمترین مدت زمانی بساط این گروه را از افغانستان جمع نمودند، پس از آن جلسه بن دائر گردید و نوعیت نظام در توافق با نمایندگان احزاب جهادی مشخص و در کشور پیاده شد، جمهوری اسلامی مورد استقبال عموم شهروندان قرار گرفت، بیست سال تمام مردم افغانستان با مال و جان از نظام موجود دفاع نمودند تا دوران سیاه گذشته مجددا بر سرنوشت شان حاکم نگردد.
پروسه صلح، منافع و پیامدهای آن
پروسه صلح افغانستان پس از دوسال تلاشهای بی وقفه آمریکا، در حال پیشروی است، جدا از بحث در مورد درستی و نادرستی پیشرفت این پروسه، آمریکا خواهان تغییر و تبدیلی در رأس قدرت میباشد، گمان میرود به نمایندگی از قوم پشتون، اینبار سهم پنجاه فیصد قدرت را به طالبان واگزار نموده و دیاسپورای پشتون را که در حلقه رئیس جمهور غنی قرار دارند را در حاشیه قرار داده شاید هم کاملا منزوی سازند، در این میان بقیه پنجاه فیصد قدرت باقی میماند که هفت حزب موجود که مدعی ارائه طرح همه جانبه هستند به آن چشم دوخته اند؛ البته سه حزب مطرح از جامعه پشتون در این سهم شریک خواهند بود که معلوم نیست اگر هم بر سر طرح توافق صورت گیرد و نشست ترکیه به گونهی پیش برود که مطابق خواست احزاب هفتگانه باشد تفاهم آنان بر سر سهم پنجاه فیصدی نیز چالشزا خواهد بود که احتمال کشاکش و درگیری میان آنان قابل تصور است.
احزاب جهادی هم اکنون با مسئله انتقال قدرت از مجرای غیر انتخابات موافقت خود را اعلان نموده اند، طالبان نیز همین مسئله را میخواهند آمریکا نیز بنا با نظرداشت سهولت پروسه، آن را پیشکش نموده و از آن حمایت میکنند. اما واقعیت این است که در این طرح نگرانیهای مردم افغانستان گنجانده نشده است. مردم افغانستان در هر دور آماده پذیرش حکومتهای انتقالی و موقت از مجاری غیر دموکراتیک نیستند، تحمیل بستههای پیشنهادی که در آن مردم نقش تعیین کننده نداشته باشند نمیتواند نسخه شفا بخش به دردهای آنان باشد. افغانستان کنونی پس از بیست سال به دستاوردهای بی پیشینه دست یافته است، اعمار پروژههای زیربنایی همانند منابع آبی، اتصال ترانزیت زمینی و هوایی به کشورهای منطقه و جهان، دسترسی به آبهای بین المللی، چهرهی زیبا و دلنشین شهرها که آبادانی از متن آن زبانه میکشد، آزادی بیان، حقوق زنان، انتخابات آزاد و دسترسی به حقوق شهروندی با معیارهای پذیرفته شده جهانی از عمدهترین ثمرات مقاومت و ایستادگی مردم افغانستان در برابر طالبان و سائر گروههای تروریستی است که اکنون به بار نشسته است.
در حال حاضر مردم افغانستان صرفا آدرس واحدی را میشناسند که نظام موجود و حکومت رسمی آن میباشد، بر محوریت این نظام هرگونه مذاکره و گفتگو از منظر مردم قابل قبول است، هر جریان و گروهی که از آدرس غیر نظام وارد مذاکرات شوند به مثابه سبوتاژ نمودن پروسه صلح و نا دیده انگاشتن حقوق جمعی مردم افغانستان است که طبعا با ایستادگی و مقاومت مردم مواجه خواهند شد. در حال حاضر مردم افغانستان هر جریان مدعی قدرت را پذیرا میباشند اما نه از مجاری زور و تحمیلی؛ بلکه هر کنشگر سیاسی باید از فیلتر انتخابات که حقوق حقهی این مردم به حساب میآید عبور نمایند، از منظر افغانها گروههایی که از اشتراک در بدنه انتخابات هراس دارند شرمندهی ناکارگی و نداشتن پایگاه مردمی در میان جامعه افغانی میباشد ورنه، عبور نمودن از فیلتر مردم دشواری خاصی به هیچ گروه و جریان نخواهد داشت.
افغانها طالبان را از این جهت در قدرت اشتراکی میپذیرند که آنان بدون تکیه به پشتوانه خارجی به آدرس مردمی مراجعه نمایند، وقتیکه قدرت با حمایت خارجیها به گروه و جریانهای انتقال یابد انتظار تأمین عدالت و توجه به حقوق شهروندی نیز در آن بی معنی است، طبعا یگانه آدرس مردمی که شکل و گونهی رسمی دارد دولت موجود است و مدعیان قدرت و سیاست خارج از حلقه دولت نمیتواند به نمایندگی از مردم در این نشست حرف به گفتن داشته باشند.