آیا مذاکرات بینالافغانی نتیجهبخش خواهد بود؟
مذاکرات بینالافغانی برای افغانستان، واژهای بسیار آشنا است و حداقل در نیم دهه اخیر، نامی آشنا بوده که انتظار داشتند با این واژه به صلح و ثبات دایمی و حقیقی دست پیدا کنند، ولی دخالت امریکاییها این مذاکرات را از مسیر بینالافغانی خارج و به بیراهه سوق داد، چنانچه نتیجه آنرا نیز به خوبی دیدیم و از خیانت زلمی خلیلزاد نیز جهان آگاه شد که تفکر پشتونیزم و حرص زیادش به قدرت، او را در سطح جهانی بیآبرو و امریکا را به حاشیه کشاند.
جدیداً گزارشها از احتمال آغاز مذاکرات بینالافغانی بین چهرههای سیاسی و مقامات طالبان خبر میدهند که در نفس خود گام ارزنده و سازنده است، اما مشروط بر اینکه مذاکرات به معنی واقعی بینالافغانی باشد و هیچ خارجی حق دخالت و تصمیمگیری را نداشته باشد، زیرا باید با استفاده از این فرصت، برای اولین بار افغانها دور یک میز جمع شوند و رو در رو برای مردم و آینده افغانستان مذاکره و تصمیمگیری نمایند.
از جانب دیگر آنچه مهم است، به جریانهایی باید سهم داده شود که نمایندههای واقعی مردم بوده و منافع مردم را میخواهند، نه مثل دوران حکومت اشرف غنی فراری که تعدادی از چهرهها با تفکر پوشالی قومی و پر کردن جیبهای خود، قدرت را فقط برای خود میخواستند و دیگران را طرد شده از دربار خدا میدانستند.
در حقیقت هر مذاکرهای که منجر به صلح و تفاهم ملی شود، مورد استقبال افغانها قرار گرفته و ثمر خواهد داد، زیرا فقط خود افغانها هستند که میتوانند روی آینده خود تصمیم بگیرند و اگر غیر این میبود، در طول دو دهه حضور امریکا در این کشور، افغانستان آباد میگردید و تروریزم به سطح کل نابود میشد، ولی چنانچه دیده شد، امریکا با نقاب کمک و دوستی آمد، اما منافع خود را در اولویت قرار داد و همانند یک گرگ عمل کرد.
بهترین فرصت به وجود آمده که طالبان خود را خوشنام تاریخ کرده و فرصتی را مهیا کنند که همه افغانها بتوانند دور یک میز جمع شده و یک حکومت به معنای واقعی فراگیر را شکل دهند، زیرا بدیل دیگری وجود ندارد و تنها بدیل این اقدام، گسترش تروریزم داخلی در افغانستان خواهد بود.