ابرِ موفرفری؛ نخستین مجموعه‌ی شعری احسان بدخشانی

ابرِ موفرفری، نخستین مجموعه‌ی شعری احسان بدخشانی، شاعر اهل افغانستان است که از سوی “انتشارات کابل” در کانادا به چاپ رسیده است.

به باور بدخشانی، شاید اسم این کتاب، از این شعرش آمده باشد:

به شکل ابر در آمد، به شکل باد وزید
بدل به یک زن موفرفری جادو شد

بدخشانی می‌گوید: “وقتی نگاه می‌کنی، موهای فر زن‌ها که بلند باشد، یک حالت ابرگونه‌ای دارد و این چیزی بود که در ذهن من تداعی شد و من این مدل مو را شخصا خیلی دوست دارم”.

این کتاب که شامل ۶۵ پارچه غزل با وزن‌های مختلف است، به عشق، مساله‌های اجتماعی، سیاسی، انسانی، شکست‌ها، آرمان‌ها، خوش‌حالی، مهاجرت و اعتراض پرداخته است.

به‌گفته‌ی بدخشانی، بیش‌تر محتوای این کتاب عشق است، عشقی‌که با اعتراض به مساله‌های اجتماعی، سخت‌گیری‌های سنت‌های قومی، قبیله‌ای که در افغانستان حاکم است و باعث می‌شود که انسان‌ها، خواست‌های درونی‌شان را ابراز نتوانند.

مشوق‌های بدخشانی در عرصه‌ی سرایش شعر و فعالیت‌های ادبی، خانواده، دوستان، رفیقان، معلمان و استادانش در دانش‌گاه‌اند و او این را قدرت شعر می‌داند؛ اما تشویق‌های دوستان شاعر و اهل ادب خود را بیش‌تر موثر می‌داند؛ چون فکر می‌کند که آنان آگاهانه تشویق می‌کنند؛ نه‌تنها به‌خاطر شناخته‌شدن، به‌خاطر این‌که شعر یک هنر است و آنان، کار شاعر و ارزشش را می‌شناسد و اهمیت می‌دهد، به نظر او، این تشویق ارزش‌مندتر است؛ ولی باور دارد که پیش از هرکسی، خود شاعر مشوق خودش است.

به‌گفته‌ی بدخشانی: “من از وقتی‌که شعر نوشتم می‌فهمیدم، حداقل به این توجه داشتم، به این‌ کلمه که شعر به لحاظ اقتصادی و مالی، ممکن هیچ زمانی و هیچ جای‌گاهی در زندگی من نداشته باشد؛ ولی به لحاظ فرهنگی، به لحاظ هویت‌بخشی و به لحاظ این‌که می‌تواند یکی از عنصرهایی باشد که ارزش‌ها، هویت و اصالت ما را حفظ کند”.

بدخشانی، وضعیت شعر و ادبیات را در جامعه‌ی فارسی‌زبان که شامل افغانستان، ایران و تاجکستان می‌شود، متفاوت می‌داند؛ زیرا این سه جامعه در سه شرایط مختلف قرار دارند و با مشکل‌های خودشان درگیر اند؛ اما برای شاعر اهل افغانستان وضعیت دشوارتر است.

او می‌گوید: “وضعیت اجتماعی افعانستان، با ایران فرق می‌کند، شاعر وقتی در ایران است، حداقل دغدغه‌ی مالی و اقتصادی را دارد؛ ولی می‌تواند وقتی کار کند و دنبال یک مساله باشد، امنیت دارد و حداقل در وطن خودش است و بسیاری از مسایل‌ دیگری که شاعران افغانستان ندارند؛ ولی ما این را نداریم. این مسایل ربطی به ادبیات ندارد؛ ولی تاثیری به ادبیات دارد”.

از آن‌جایی‌که وضعیت اجتماعی و فرهنگی جامعه دشوار است، شعر هم دچار ضعف و رکود می‌شود؛ ولی بدخشانی با تاکید به عمل‌کرد خوب شاعران غزل‌سرا، نیمایی‌نویس، شاعرانی‌که در حوزه‌ی شعر سپید کار می‌کنند، باور دارد که تنوع خوبی وجود دارد که می‌تواند به بِه‌ترشدن وضعیت شعر در افغانستان کمک کند.

بدخشانی تولید متن را که شامل رمان، داستان و دیگر ژانرهای ادبی می‌شوند، از ضرورت‌های ادبیات می‌داند و می‌گوید: “مهم‌ترین دغدعه‌ی من شخصا تولید متن است و سعی می‌کنم متن‌هایی‌که تولید می‌کنم و شعرهایی که می‌نویسم، نسبت به کار قبل، کیفیت بیش‌تری داشته باشد، امیدوارم بتوانم این اتفاق بیافتد و برای این تلاش می‌کنم. ادبیات برای من واقعا خیلی ارزش‌مند است، از این جهت که من تا فعلا روی هیچ مساله‌ی زندگی من، این‌قدر تمرکز نداشتم، این‌قدر کار نکردم و من تا همین‌جا هم به‌خاطر ادبیات، بسیاری از چیزها را از دست دادم؛ ولی به هر حال فکر می‌کنم، کاری که می‌کنم ارزش‌مند است و می‌تواند در آینده جای‌گاه خودش را پیدا کند، با همان تصمیمی که قبلا داشتم، با همان عزمی که داشتم و این عزم بیش‌تر، جدی‌تر و هدف‌مندتر شود و با دانش بیش‌تر و به‌تر هم‌راه شود، امیدوارم این اتفاقی که می‌خواهم بیفتد، یک اتفاق خوبی در غزل افغانستان، اتفاق به‌تر و پیش‌روتری بیافتد، نه‌تنها با دست من، با همت بسیاری از دوستان دیگر”.

احسان بدخشانی، با توجه به شرایط موجود در کشور، فعالیت‌های اهل شعر و ادب را برای رشد ادبیات و شعر، مهم می‌داند.

او می‌گوید: “اگر ما مقایسه کنیم، نسبت به شاعرهایی‌که در افغانستان، ایران و حتا پاکستان‌اند، کسی که در اروپا است، اگر تن به کار دهد و دل به کار بسپارد، می‌تواند از ظرفیت بیش‌تری برخوردار باشد و کمک بیش‌تری به ادبیات کند مانند ادبیات ترجمه، این چیزی است که نیاز جدی ادبیات افغانستان است و امیدوارم که این اتفاق بیافتد و دوستان هر کس به نوبت و سهم خودش خدمتی کند و این مساله پیش‌رفتی خوبی داشته باشد”.

ریحانه حسان
خبرگزاری سریع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا