از ملت‌سازی تا جهنم‌سازی؛ چرا واشنگتن مسئول اصلی عقب‌ماندگی افغانستان است؟

موج تازه‌ای از بحث و واکنش در فضای سیاسی و رسانه‌ای افغانستان زمانی آغاز شد که دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور امریکا، در اظهاراتی تازه افغانستان را جهنم روی زمین نامید. این سخنان، هرچند توهین‌آمیز و آمیخته با رویکرد تحقیرآمیز نسبت به یک ملتی است که بیست سال زیر چکمه‌های سلطه و استعمار امریکا له شد، اما در بطن خود یک حقیقت مهم را نیز یادآوری می‌کند که افغانستان چرا امروز در شرایطی دشوار قرار دارد و چه کسی مسئول این وضعیت است؟ اگر ترامپ افغانستان را جهنم می‌نامد، پرسش اینجاست که چه کسانی این آتش را شعله‌ور کردند و چه سیاست‌هایی این سرزمین را به بحران‌های طولانی‌مدت کشاند. بررسی دقیق دو دهه حضور امریکا نشان می‌دهد که واشنگتن نه‌تنها عامل اصلی عقب‌ماندگی کنونی افغانستان است، بلکه حتی امروز نیز در تلاش است با تغییر روایت، مسئولیت این ویرانی را پنهان کند.

ایالات متحده در طول بیست سال حضور نظامی همواره خود را دوست، حامی و عامل بازسازی افغانستان معرفی کرد. مقامات امریکایی در نشست‌های بین‌المللی از آوردن دموکراسی، حمایت از حقوق زنان و توسعه نهادهای دولتی سخن می‌گفتند. اما آنچه در واقعیت رقم خورد، کاملا مغایر با گفته‌های امریکا بود. بمباران روستاها، کشتار غیرنظامیان، فساد سیستماتیک در ساختار دولت افغانستان، و ایجاد اقتصادی وابسته به کمک‌های خارجی کمترین خیانت‌هایی بود که امریکا مرتکب شد. تناقض میان شعار و عملکرد دولتمردان امریکا چنان عمیق بود که امروز نیز هر صحبتی درباره کمک‌های امریکا بیشتر به یک شوخی تلخ می‌ماند تا واقعیت دلخوش کننده، اینکه چگونه کشوری که خود زیرساخت‌های حیاتی افغانستان را طی عملیات‌های نظامی نابود کرد، اکنون میتواند مدعی باشد که افغانستان را دوست داشته و برای توسعهٔ آن تلاش کرده است؟

رسانه‌ها و سیاستمداران امریکایی طی سال‌های حضور در افغانستان همواره بیش از هر موضوع دیگر دو روایت مشخص مبارزه با تروریسم و ملت‌سازی را تبلیغ می‌کردند. این دو مفهوم مانند سپری برای توجیه همه اقدامات نظامی و سیاسی واشنگتن عمل می‌کرد؛ اما در عمل، نتیجه نه کاهش تروریسم بود و نه ایجاد یک دولت کارآمد. افغانستان در همان دوره شاهد گسترش ناامنی، موج‌های پی‌درپی مهاجرت، بی‌اعتمادی اجتماعی و تشدید فقر شد. بسیاری از شهروندان افغان، به‌ویژه در مناطق جنگی، با چشمان خود دیدند که چگونه عملیات‌های هوایی امریکا خانه‌ها، مزارع و حتی مراسم عروسی را هدف قرار می‌داد. با این همه، امروز همان سیاستمدارانی که مسئول مستقیم این فجایع هستند، افغانستان را جهنم خطاب می‌کنند؛ بی‌آنکه حتی یک جمله به نقش خود اشاره کنند.

سخنان توهین آمیز ترامپ عملاً نمونه‌ای از سیاست دیرینه واشنگتن در نفرت پراکنی علیه افغانستان است. امریکا هیچ‌گاه حاضر نشده مسئولیت اخلاقی، انسانی و سیاسی عملکرد خود را در قبال افغانستان به رسمیت بشناسد. خروج شتاب‌زده و غیرمسئولانه امریکا در سال ۲۰۲۱ نیز نمونه دیگری از میل به فرار از مسئولیت بود؛ خروجی که نه‌تنها ساختار سیاسی افغانستان را فروپاشید، بلکه میلیون‌ها شهروند را در وضعیت بی‌ثبات و نگران‌کننده رها کرد. امروز نیز با اظهاراتی همچون جهنم روی زمین، تلاش می‌شود تصویری منفی از مردم افغانستان ساخته شود تا نقش امریکا در این وضعیت کمتر دیده شود. این همان سیاست همیشگی است که اول بحران را ایجاد کن، سپس قربانی را مقصر جلوه بده.

هزینه‌های انسانی این اشغالگری برای مردم افغانستان سنگین و جبران‌ناپذیر بود. هزاران غیرنظامی طی حملات هوایی امریکا جان باختند، صدها هزار خانواده آواره شدند، و زیرساخت‌های ضروری مانند شفاخانه‌ها، مکتب‌ها، پل‌ها و سرک‌ها بارها در جریان عملیات‌های نظامی آسیب دید یا نابود شد. افزون بر آن، حضور طولانی‌مدت نیروهای خارجی، بافت‌های فرهنگی و اجتماعی کشور را دچار تزلزل کرد. رشد فساد در بدنه دولت، تکیه بر اقتصاد جنگی و ایجاد ساختارهای ناکارآمدی که بدون منابع خارجی قادر به ادامه کار نبودند، میراث همان ملت‌سازی امریکایی است؛ پروژه‌ای که از ابتدا بیش از آنکه برای مردم افغانستان طراحی شده باشد، برای اهداف ژئوپولیتیکی واشنگتن ساخته شده بود.

یکی از مهم‌ترین ابعاد نقد به رفتار امریکا، تغییر زبان و روایت سیاستمداران این کشور است. زمانی که نیروهای امریکایی در افغانستان بودند، سخن از حمایت، بازسازی، حقوق بشر و دموکراسی بود؛ واژه‌هایی که اکنون هیچ نشانی از آن‌ها در گفتار سیاستمداران امریکایی دیده نمی‌شود. امروز زبان، از شعارهای انسان‌دوستانه به توهین‌های مستقیم تغییر کرده است. این تغییر، خود گواهی روشن بر عدم صداقت آن شعارهای پیشین است. اگر امریکا واقعاً قصد کمک داشت، نباید افغانستان را تنها می‌گذاشت و نباید مردمی را که دو دهه زیر سایه جنگ زندگی کردند، تحقیر می‌کرد. در واقع این تحول در گفتمان امریکا نشانه‌ای از شکست اخلاقی و سیاسی واشنگتن در مقابل مردم افغانستان است.

اما اهمیت واکنش مردم افغانستان به چنین سخنان توهین آمیز فقط در نقد کردارهای بیست ساله امریکا نیست، بلکه آینده کشور به این بستگی دارد که چگونه روایت مسلط ساخته شود تا سیاستمداران امریکایی نتوانند از این خلأ برای منافع خود روایت سازی کنند، نخبگان و بزرگان این سرزمین و ملت همیشه در صحنه افغانستان نباید اجازه دهند روایت امریکایی بر افکار عمومی حاکم شود، زیرا مردم جهان تنها افغانستان را به چشم یک کشور جنگ‌زده خواهند دید، نه قربانی سیاست‌های یک کشور اشغالگر همچون امریکا. در واقع اوضاع کنونی مردم افغانستان محصول دو دهه اشغال، جنگ و خونریزی است که این کشور را به اجبار در چرخه‌ای خشونت نگهداشت تا فرصت فکر کردن برای توسعه و بازسازی را نیابند، افغانستان پیش از حضور امریکا مسیر متفاوتی داشت و می‌رفت که به یک کشور در حال توسعه تبدیل شود؛ ولی آنچه امروز از ناکارآمدی و تشتت دیده می‌شود، نتیجه مستقیم اشغال و مدیریت ناکارآمد واشنگتن است.

سخنان ترامپ نه اولین توهین است و نه آخرین. اما اهمیت آن در این است که پرده از یک حقیقت مهم برمی‌دارد مبنی بر اینکه امریکا هیچ‌گاه افغانستان را به‌عنوان یک ملت مستقل و با هویت و تاریخ چندهزار ساله ننگریست. نگاه واشنگتن همواره در قبال افغانستان ابزاری بود؛ افغانستان به‌عنوان صحنه‌ای برای رقابت‌های بزرگ‌تر، نه کشوری با حقوق و جایگاه حقوقی بین المللی. همین نگاه بود که زمینه‌ساز تمام اشتباهات، فجایع و تصمیم‌هایی شد که امروز مردم افغانستان بهای سنگین آن را می‌پردازند.

اگر امریکا امروز افغانستان را جهنم می‌نامد، باید یادآوری کرد که این آتش محصول سیاست‌های استعماری خود آن کشور است، دو دهه جنگ، هزینه‌های انسانی بی‌شمار، تخریب ساختاری و خروج غیرمسئولانه‌ای که کشور را در بحران رها کرد، همه نشانه‌هایی از مسئولیتی است که واشنگتن می‌کوشد آن را انکار کند. رسانه‌ها، اندیشمندان و افکار عمومی افغانستان باید اجازه ندهند که تاریخ با روایت تحریف‌شده نوشته شود. افغانستان امروز نیازمند بازسازی، آرامش و احترام است؛ چیزهایی که امریکا در طول حضورش به مردم افغانستان به بار نیاورد و اکنون نیز با سخنان تحقیرآمیز سعی می‌کند از زیر بار مسئولیت آن شانه خالی کند.

یادداشت اختصاصی

لینک کوتاه

https://sarie.news/s372n
دکمه بازگشت به بالا