از پرورش ترور تا فرافکنی سیاسی؛ داستان تکراری اسلامآباد

دشمنی پنهان و آشکار اسلامآباد با کابل، امروز به یکی از برجستهترین چالشهای امنیتی منطقه تبدیل شده است. مذاکرات اخیر میان هیئتهای دو کشور در استانبول، بدون هیچ دستاوردی پایان یافت و بار دیگر نشان داد که بیاعتمادی سیاسی میان افغانستان و پاکستان عمیقتر از آن است که با چند نشست دیپلماتیک از میان برود. دولت پاکستان تلاش دارد موج ناامنیهای فزاینده در داخل مرزهای خود را به افغانستان نسبت دهد و طالبان را عامل اصلی بیثباتی معرفی کند، در حالیکه شواهد تاریخی و واقعیتهای میدانی خلاف این روایت را نشان میدهد. ریشه بحران کنونی در سیاستهای چند دههای ارتش پاکستان نهفته است؛ سیاستی که همواره بر پرورش گروههای تروریستی، استفاده ابزاری از افراطگرایی و بحرانسازی در کشورهای همسایه استوار بوده است.
اظهارات اخیر سهیل شاهین، نماینده حکومت طالبان در قطر، در همین چارچوب معنا پیدا میکند. او با صراحت گفت: «ما مسئول تأمین امنیت پاکستان نیستیم»، جملهای که نه تنها پاسخی به فشارهای اسلامآباد است بلکه مرز روشنی میان مسئولیت داخلی افغانستان و مشکلات درونی پاکستان ترسیم میکند. این موضعگیری در حقیقت بازتاب تغییری در رویکرد طالبان نسبت به روابط سنتی با پاکستان است، زیرا کابل دیگر نمیخواهد قربانی سیاست فرافکنانهای شود که دهههاست اسلامآباد با آن خود را تبرئه میکند. افغانستان به روشنی میگوید که امنیت هر کشور بر عهده خودش است و هیچ دولت مستقلی نمیپذیرد که برای آرامش همسایهاش هزینه بدهد.
در همین حال، برخی منابع طالبان، پاکستان را متهم میکنند که این کشور با ایجاد تنش و ناامنی در افغانستان به دنبال زمینه سازی حضور نیروهای امریکایی در افغانستان هستند. این اظهارات بازتاب نگرانی کابل از رفتار نظامی و دیپلماتیک اسلامآباد است. حملات هوایی، نقض مرزها و تهدیدهای مکرر، بهویژه در مناطق مرزی، موجب افزایش بیاعتمادی و کاهش امکان آتشبس پایدار شده است. این اظهارات بازتاب نگاه حاکمیت کابل به راهبرد اسلامآباد است؛ راهبردی که به باور طالبان، نه از درون تصمیمگیری ملی پاکستان بلکه در پیروی از منافع قدرتهای خارجی شکل گرفته است. حملات هوایی، نقض حریم هوایی و تهدیدهای مکرر مرزی از سوی پاکستان در ماههای اخیر، نشانههایی از همین رویکرد است؛ رویکردی که بیاعتمادی را عمیقتر و امکان تداوم آتشبس را دشوارتر ساخته است.
واقعیت این است که ارتش پاکستان در دهههای گذشته همواره از بحران بهعنوان ابزار سیاست خارجی استفاده کرده است. بیثباتی در افغانستان، تنش در کشمیر و درگیریهای مرزی برای اسلامآباد صرفاً بحرانهای ناخواسته نیستند، بلکه ابزارهاییاند برای حفظ نقش نظامیان در تصمیم گیری داخلی پاکستان برای جلب حمایت و پروژهگیری ازامریکا. هرگاه فشار افکار عمومی در داخل پاکستان افزایش مییابد، دستگاه امنیتی این کشور با ایجاد بحران بیرونی، نگاهها را از ناتوانیهای داخلی منحرف میکند. امروز نیز سناریوی مشابهی در حال اجراست. ناامنی در خیبرپختونخوا و بلوچستان، حملات پیدرپی تحریک طالبان پاکستان و ضعف حکومت مرکزی در مهار افراطگرایی، پاکستان را در وضعیت انفجاری قرار داده است. اما بهجای پذیرش واقعیت و اصلاح ساختارها، اسلامآباد آسانترین راه را برگزیده و انگشت اتهام را به سوی کابل نشانه گرفته است.
افغانستان اما اکنون در جایگاه متفاوتی قرار دارد. طالبان میخواهند نشان دهند که افغانستان ابزار سیاستهای ارتش پاکستان نیست و تصمیمگیری در کابل بر مبنای منافع ملی صورت میگیرد، نه بر اساس دیکتههای خارجی. از همین رو، پیام سیاسی آنان به وضوح بیان میکند که هرگونه تجاوز مرزی یا نقض حریم هوایی، پاسخ سیاسی و تبلیغاتی متناسبی خواهد داشت. کابل میکوشد به جامعه جهانی بفهماند که بحران در پاکستان ریشه در ساختار امنیتی آن کشور دارد، نه در خاک افغانستان.
اگر اسلامآباد واقعاً نگران امنیت خود است، نخست باید با تهدیدهایی که در داخل خاکش ریشه دارند مقابله کند. پایگاههای داعش، تحریک طالبان پاکستان و دیگر گروههای افراطی در مناطق مرزی پاکستان، بهویژه در ایالت خیبرپختونخوا، امروز بزرگترین خطر برای امنیت ملی آن کشور و کشورهای منطقه به شمار میآیند. نابودی این گروهها تنها راه اثبات صداقت پاکستان در مبارزه با تروریزم است، نه بمباران خاک افغانستان یا متهم ساختن همسایهای که سالها قربانی همین سیاستها بوده است.
در نگاهی کلان، ناامنی پاکستان بازتاب مستقیم سیاستهای اشتباه گذشتهاش است. کشوری که در دهههای اخیر تروریزم را به ابزار سیاست منطقهای بدل کرد، اکنون خود قربانی همان سیاست شده است. ارتش پاکستان سالها تروریسم را پرورش داد تا از آن به عنوان برگ برنده در مذاکرات بینالمللی استفاده کند، اما امروز همان گروهها علیه خود دولت این کشور اسلحه برداشتهاند. در چنین شرایطی، تلاش برای انداختن بار مسئولیت بر دوش افغانستان نه تنها ناعادلانه بلکه غیرواقعبینانه است.
افغانستان با همه دشواریها و محدودیتهای داخلی، دیگر حاضر نیست بار ناامنی همسایهاش را بر دوش کشد. پیام روشن کابل این است که اگر پاکستان به دنبال صلح و ثبات است، باید از سیاست بحرانسازی دست بردارد و مسیر همکاری واقعی را در پیش گیرد. تا زمانی که اسلامآباد بهجای اصلاحات درونی، در پی متهم ساختن بیرون باشد، امنیت نه در کابل تأمین میشود و نه در اسلامآباد. حقیقت این است که پاکستان امروز محصول سیاستهای دیروز خود است؛ آنچه را که سالها در زمین منطقه کاشت، اکنون با دستان خویش درو میکند.
نویسنده: عبدالحی مهمند

