اظهارات واکنش برانگیز حسنا جلیل معین پیشین وزارت داخله

بعد از ماه ها می نویسم، نه چون این موضوع اهمیت نداشت بلکه چون نوشتن هر متنی مشت نمکی بود که به زخم های تازه پاشیده می شد. فرقی نمیکند اگر این متن توجیه سقوط نظام؛ تقبیح تصامیم رهبری سیاسی افغانستان و یا هم عذر خواهی از ملت می بود.

حالا که بازار معذرت خواهی ها بسوی گرم و گرم تر شدن روان است؛ می نویسم و خودمانی می نویسم:

سه ماه قبل پیام های بی حساب از دوستانم دریافت نمودم با نیت نیک و مشوره های شبیه: «بهترین فرصت است، همانند همه کارمندان اسبق دولت و سیاسیون با قدامت؛ در جمع معذرت خواهی ها یک متن بنویس و از ناکامی سیاسی دولت رفع مسولیت کن!». خیر و خلاص!

آیا یک متن؛ سرنوشت میلیون ها کودکی که همیشه آرزو داشتیم کودکی بهتر از من و هم نسلانِ من داشته باشند را تغییر خواهد داد؟ آیا آرزوی پَرپَر شده دختر جوان که فقط چند ماه از فراغت اش از مکتب و پوهنتون مانده بود را بر خواهد گشتاند؟ آیا یاس و نا امیدی که بر کوچه-کوچه و قریه-قریه افغانستان سایه افگنده است را بر خواهد چید؟ آیا غرور شکسته سرباز خلع سلاح شده در میدان جنگ را بر خواهد گشتاند؟ آیا چشمان مادرکلان و پدرکلان که برای بار سوم و چهارم جلو چشمانش هَست و بودش به باد فنا رفته پِلک خواهد زد؟ آیا برای مادر و پدر جوانی که بخاطر کودکانش امید به زندگی بسته اند، کاشانه مفهومی خواهد داشت؟ آیا بیجا شده ای، سر پناه، نان و آب خواهد یافت؟ …�
اگر نوشتن یک متن به یکی ازین صدها «آیا» ها پاسخ مثبت داده میتوانست، صد ها و هزار ها عذرنامه پیش میکردم.

همینکه نوبت عذر خواهی سیاسیون حاضر در میدان سیاست در دو دهه گذشته، با تجربه دو برابر عمر من و همقطاران من، نوبت شان به پایان رسید؛ به زودی نوبت عذر خواهی من و همقطاران (هم نسلان و همجنسان من) خواهد رسید. لهذا؛ اول عذر میخواهم از پیش قدمی و بعداً:

عذر میخواهم از سربازی که در سردی و گرمی به قیمت سر اش از خاک و ملت اش دفاع کرد و وزن نام بدی شکست سیاسی را امروز به شانه هایش میشکد؛‌ از یونیفورم دارانی که با غرور شکسته و بی دفاع از زیر تیغ طالب خانه به خانه فرار میکنند؛ از مادر، پدر، بیوه، یتیم و یسیرِ سربازان شهید ما؛ از هزاران هموطنی که مهم ترین اعضای بدن شان را از دست دادند، یا در مبارزه با تروریزم و یا هم قربانیان تروریزم بودند؛ از ژورنالیستی که به قیمت خونش با پای برهنه خبر از کوچه و پس کوچه افغانستان آورد و پاداش اش را امروز در کمپ های مهاجرت دریافت میکنند؛ از فعالین مدنی که صدای رسای هر زن، مرد وطفل بودند؛ از دختران روباتیک که آرزو داشتند با تکنالوژی کشور شان را بسازند؛ از دختران و پسران، زنان و مردانیکه آرزو داشتند در میدان های ورزش پرچم افغانستان را بلند کنند؛ از میلیون ها افغانیکه خود و خانواده هایشان قربانی این فاجعه شدند.

عذر میخواهم به نمایندگی از همه دست اندرکاران سقوط نظام در بیستمین سالگرد تاسیس دوباره آن پس از سال ۱۳۸۰ (۲۰۰۱ م).

به نمایندگی از چهره های که در اوایل حکومت انتقالی قرارداد ریشه کن نمودن طالبان را در بدل صد ها میلیون دالر امریکایی با دولت امریکا بسته بودند و قرارداد شان را در بدل امتیازات مادی و غیر مادی تمدید نمودند در بدل به چالش نکشیدن نظام جمهوریت دموکراتیک نوپا و لرزان. چهره های که با کم شدن پول دولت امریکا شروع به باج گیری از جیب خالی و سوراخ جمهوریت کردند – دوباره در بدل به چالش نکشیدن آن.

به نمایندگی از سیاسیونی که از ۱۳۸۰ (۲۰۰۱) بدینسو کشور و ملت را چپه و راسته ارزان و ارزانتر به همسایه و بیگانه فروختند.

به نمایندگی از رهبری که شعار اش «من زنده؛ جهان زنده بود». این شعار اش را تعریف خودش از سیاست و خودش را با این شعار سیاست مدار موفق میدانست.

به نمایندگی از کتله مفسد در دستگاه دولتی که از تاسیس حکومت انتقالی پسا ۲۰۰۱م تا سقوط حضور و ریشه داشتند و «دزدی» و سوراخ نمودن جیب حکومت را به رقابت تیزهوشی و زرنگی مبدل نموده بودند.

به نمایندگی از رهبر مردمی که در پروسه حسابدهی از حکومت؛ هرگز از حکومت پروژه انکشافی برای مردم و ولایت اش درخواست نکرد. بلکه چانه زنی روی امتیازات شخصی تحت نام قوم و مردم اش از بست بالمقطع تا قراردادهای تجارتی و تعیین معاش میلیون دالری از پروژه های انکشافی برای اقارب نزدیک شان مقیم در خارج از کشور دستاورد شان بود.

به نمایندگی از فعالین مدنی که با حکومتی که برایش حسابده بود وارد معامله می شد در بدل کرایه دفتر و منافع مادی ناچیز ارزش هایشان را زیر پا میگذاشتند، و فمنیست هاییکه تعریف شان از «زن» شخص خودشان و پروژه های شان بود. کتله ای که در همهمه یی معاملات ایشان فعالین و نهادهای مدنی ارزشگرا راه شان را گم کرده بودند.

به نمایندگی از فعالین رسانه ای که تحت نام ژورنالستان فعالیت داشتند و هدف از حضور شان در رسانه ها راه یافتن به لست مامورین گمنام حکومت بود. فعالین که در هیاهوی معلومات بی منبع و پروپاگندا هایشان (به ضد دولت و یا به نفع دولت) ژورنالستان و رسانه های مسلکی سراسیمه شده بودند.

به نمایندگی از یکعده کثیری از زنان و جوانان که در حکومت و سکتور های غیر حکومتی کار کردند. صادقانه و خالصانه کار کردند. نه خوردند و نه بردند. نه زنی را اذیت کردند و نه مردی را، و نه هم از طفلی استفاده سو کردند. نه منابع طبیعی افغانستان را قند و قروت کردند و نه هم در دِل کوه های افغانستان مواد مخدر تولید کردند. نه به سفارت و کشوری گزارش از حال و احوال کشور و ملت دادند و نه هم صاحب آرگاه و بارگاه شدند – نه در داخل کشور و نه هم در بیرون از کشور. اینها دقیقا کسانی اند که اگر نبودند؛ به قول سیاسیون «پخته و مجرب» ما نظام هم بدست طالبان سقوط نمیکرد.

اخیرا؛ به نمایندگی از دزدانی که حتا دزدی را انحصاری کرده بودند.

بیا همت کنیم دسته جمعی عذر بخواهیم از هر طفل، هر زن و هر مرد افغان که قربانی این فاجعه شدند. بیا عذر بخواهیم تا بازار عذرخواهی های سیاسی را ببندیم و همه متوجه فاجعه انسانی شود که فعلا مردم با آن دست و پنجه نرم میکنند.

بیا عذر بخواهیم… هر کسی به سهم خودش – نه زیاد و نه کم!

پ.ن. بخش نظریات (کمنت) پست را نمیبندم. اگر با فحش دادن دل نظر دهنده ای تسکین میشود؛ بنویسد! اما تکرار احسن میکنم؛ فحش دادن نمایانگر شخصیت نظردهنده است. منتقدین طریقه مودبانه نقد را نیز در اختیار دارند.

لینک کوتاه

https://sarie.news/a1101b
دکمه بازگشت به بالا