افراط و تفریط در مدیریت رسانههای افغانستان

رسانه یکی از پدیدههای مهم اطلاع رسانی در زندگی سیاسی و اجتماعی جوامع محسوب میگردد، این پدیده تا آن حد حایز اهمیت است که بدون آن نمیتوان به وثوقیت رویدادهای اجتماعی اعتماد کرد، در دوران گذشته برای اطلاع رسانی به مراکز تصمیم گیرنده پیک پیام رسان وجود داشت و یا افراد و اشخاص با فواصل چند کیلومتری بر تپهها استوار بودند و از این طریق با جیغ و صدای بلند، پیام را به دیگری منتقل و به همین ترتیب تا مرکز میرساندند، با به وجود آمدن عصر صنعتی، اطلاع رسانی دستخوش دگرگونی و تحولات تازهای شد، از تجمعات عمومی و بلندگوها به عنوان رسانه استفاده و صدای شان را به جوامع منتقل میکردند؛ سپس در فرایند زمان رادیوها و ابزارهای اطلاع رسانی مدرن به وجود آمدند تا عصر کنونی که ابزارهای رسانه آنقدر وسعت یافته است که با استفاده از هر وسیله و پلتفرم شبکههای اجتماعی میتوان به راحتی صدای خود را به گوش مسئولین در همه نقاط جهان رساند.
با به وجود آمدن انقلاب رسانهای به خصوص عصر انترنت، سرعت اطلاع رسانی تا آن حد رشد فزاینده یافت که رویدادها را از هرجای دنیا میتوان در لحظه به تمام نقاط جهان مخابره کرد، با این وضعیت، اما اصحاب رسانه نیز ملزم به انجام کار تخصصی و تعهد رسانهای است تا واقعیتها را آنگونه که هستند به نشر و اطلاع رسانی ببسپارند، به خصوص رعایت این مورد در افغانستان بیش از هر کشور دیگری الزامی است. افغانستان در فرایند نزدیک به پنجاه سال بیثباتی سیاسی، فقط در دوران جمهوریت شاهد رشد چشمگیر رسانهها بود، آنهم با آزادی مطلق که مغایر با فرهنگ و عنعنات جامعه افغانی فعالیت داشتند.
در دوران جمهوریت رسانهها نقش مهمی در ترویج ارزشهای دموکراتیک، آموزش مدنی و آگاهیبخشی عمومی داشتند و بستری برای بحثهای سیاسی و اجتماعی بودند. رسانههای داخلی در این دوره بهعنوان عاملی برای جامعهپذیری سیاسی بهویژه در میان نسل جوان و شهرنشین عمل کردند اما این بازنمایی اغلب با واقعیتهای اجتماعی و فرهنگی مناطق روستایی و سنتی همخوانی نداشت و شکاف میان مخاطبان شهری و روستایی را تعمیق کرد.
در این دوران، یکی از چالشهای اساسی، فقدان مدیریت مؤثر محتوا برای جلوگیری از انتشار اخبار نادرست و تحریکآمیز بود. اگرچه آزادی بیان دستاوردی ارزشمند بهشمار میرفت، اما در سایه ضعف سواد رسانهای در میان مخاطبان و نبود نهادهای نظارتی کارآمد، این آزادی گاه به بستر تولید و بازنشر شایعات، اخبار جعلی و محتوای تنشزا تبدیل میشد. انتشار گسترده و بیپالایش اخبار درباره فساد دولتی یا خشونتهای ناشی از ناامنی، نهتنها به اصلاح ساختارها منجر نشد، بلکه به تضعیف اعتماد عمومی به نهادهای دموکراتیک و گسترش بدبینی و بیتفاوتی اجتماعی دامن زد و بهجای همبستگی و همدلی به گسست و قطبیسازی اجتماعی انجامید.
پس از سقوط جمهوریت، فضای رسانهای کشور بهشدت تغییر کرد. این رسانهها با محدودیتهای شدید مواجه شدند. حکومت طالبان سیاستهای سختگیرانهای برای کنترل محتوای رسانهها وضع کرد. این محدودیتها به کاهش تنوع محتوا و محدودیت گسترده در فعالیت رسانهها منجر شد.
به تدریج، رسانههای مستقر در داخل کشور به ابزاری برای ترویج اهداف و دستاوردهای حکومت تبدیل گردید. این تغییرات ناگهانی و وسیع منجر به کاهش اعتماد عمومی به رسانههای داخلی گردید، زیرا بسیاری از مردم احساس کردند که این رسانهها تمام واقعیتهای جامعه را منعکس نمیکنند. در حال حاضر رسانههای دولتی بهطور کامل در خدمت حکومت عمل میکنند و رسانههای خصوصی تحت محدودیت شدید قرار دارند.
رسانههای آزاد صدای اقلیتها، زنان، فعالان مدنی و گروههای تحت فشار هستند. اکنون، این صداها سرکوب یا حذف شده اند و این موضوع موجب احساس بیقدرتی، انزوا و حذف سیاسی و اجتماعی در میان آنها میشود و این گروهها را به انزوا و چالش میکشاند. در نتیجه فشار بر رسانهها، خبرنگاران و فعالان رسانهای ناگزیر به خودسانسوری گشته یا جهت ادامه فعالیت تصمیم به خروج از کشور میگیرند و سبب میگردد تا گفتوگوی اجتماعی متوقف شده و جامعه به سوی انفعال، ترس و پذیرش اجباری وضع موجود سوق داده شود، از طرفی آن دسته که از کشور خارج میشوند سیاست مخالفت با حاکمیت کنونی را در پیش گرفته و بدون درنظر گرفتن واقعیات به نشر اخبار و جذب مخاطب میپردازند. در نبود رسانههای آزاد و مستقل، مردم برای دریافت اطلاعات به منابع غیررسمی، شایعات و شبکههای اجتماعی روی میآورند. این روند منجر به گسترش اخبار جعلی، تئوریهای توطئه، آشفتگی و سردرگمی عمومی میشود. چنین فضایی به بیثباتی فکری و سیاسی داخل کشور دامن میزند.
بنا بر این، مدیریت رسانهها در افغانستان نه مانند دوران جمهوریت باشد که بصورت اوپن با آزادی مطلق به هرگونه نشرات دامن بزنند و نه همانند اوضاع کنونی؛ لذا سکوت مردم باعث انباشت خشمهای درونی گردیده و در فرایند زمان زمینهای چالشهای جدی را فراهم خواهد ساخت.
نویسنده: شکیب احمد سروش