امتحانات آخر سال، پایان شوم با سرازیر شدن اشک دختران
امتحانات آخر سال پایان یافت و دخترانی که رویای بزرگ دانش اندوزی و خدمتگزاری به جامعه را در سر داشتند با تمام آمال و آرزوهای شان گوشهی عزلت اجباری اختیار کردند، به راستی افغانستان کشور نفرین شدهای است که از زمان تحدید حدود جغرافیایی به نام این سرزمین ناله و فغان مردم آن نیز آغاز شد که تا کنون پایان نیافته است، حاکمان این سرزمین در طول تاریخ هر یک از زوایای عقدهها و کینههای منحصر به فردی که داشتند تقاص آن را از مردم افغانستان پس گرفته اند، قتل عامهایی که در این سرزمین بر مردم تحمیل شد، شهرها ویرانه و مخروبه گردید و انواع ظلم و فجایعی که در لابلای کتابهای داستانی و افسانهها تعریف شده است بر مردم این سرزمین تحمیل شد؛ اما هرکس به نوبهی خود آنچه که نباید بر این ملت روا میداشتند انجام دادند و یکی پشت دیگری از دهر برچیده شدند که امروز جز مشت خاک نام و نشان خیر از این حاکمان ظلم پیشه برای مردم افغانستان بجا نمانده است.
داستان یوم البدتر که ضرب المثل افسانهی برای جوامع روانی و عقب مانده در صفحات کتابهاست، مصادیق اش یک به یک در افغانستان اجرا شده و سر زبان مردم این سرزمین افتاده است، از فرط ظلم و عقده گشایی حاکمان این سرزمین از گذشته تا کنون نگاه خوشبینانه برای آیندهی بهتر از ضمیر افغانها کوچ کرده و فضای یأس و نا امیدی تمام تار و پود جامعه را در نوردیده است، کشوری که مردم اش به فغان و نالهی مزمن مبتلا است و هیچ خوش خبری در قبال آینده ندارند طبیعی است که این ژن معیوب یأس و سرخوردگی به نسلهای بعدی منتقل شده و به صورت ژنتیکی افرادی پا به عرصهی حیات میگذارند که ناله و فغان نسلهای قبل در ژن شان کدگذاری شده است.
مکتب و تعلیم که از ابتدایی ترین نیازهای جامعه بشری است و عموم ادیان و مذاهب آن را از اوجب الواجبات پنداشته و دین مقدس اسلام به فراگیری آن تحت هر شرایطی تأکید کرده است؛ اما در افغانستان مردم اش توسط اشخاصی منع از تحصیل میگردد که هر کدام از این تصمیم گیرندگان با ادعای شیخ الحدیثی و عالم دین بر تارک جامعه ایستاده اند، چنانچه خداوند متعال به پیامبر (ص) میفرمایند: « إِنَّا أَنْزَلْنا عَلَيْکَ الْکِتابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ فَمَنِ اهْتَدي فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَکيلٍ» (همانا این کتاب را بر تو به حق نازل کردیم برای مردم ، پس هر کس از هدایت آن بهره مند شود، به نفع خود اوست و هر کس گمراه گردد، علیه خود اوست و تو مسئول و وکیل آنها نیستی ) مطابق به این آیه مبارکه واضح و گویا است وقتیکه پیامبر وکیل دین و ایمان مردم نیست و از وی رفع مسئولیت میگردد، هیچ کسی در قبال ثواب و عقاب اعمال مردم مسئول نیست؛ بلکه به کیفیت زندگی مردم و معیشت ایجاد سهولت برای جامعه مسئول اند.
بنا بر این، مردم افغانستان مردم درد آشنا و رنج دیده اند و با انواع ظلم و تحجر خو گرفته اند؛ آنان مصادیق مسئولیتهای حاکمان را به خوبی درک کرده و می دانند که وظیفهی حاکم تغییر کیفیت زندگی و دسترخوان مردم است و فراهم کردن زمینههای نان آوری به خانوادهها از وظایف اساسی حکومت پنداشته میشود؛ با وجودی که حکومت توان ایجاد تغییر مثبت در دسترخوان و معیشت مردم را ندارد، قابل چشمپوشی است؛ ولی بر علاوه بی نانی، بیسوادی را هم که بر غمهای این مردم بیافزایند ظلم فراموش نشدنی است که تاریخ در مورد آن قضاوت خواهد کرد. ممانعت دختران از تحصیل ممکن است در برخی از خانوادهها و قصبات دور دست افغانستان که هیچ آشنایی با نیازهای عصری و تمدن بشری ندارند و توسط حاکمان مستبد به عمد در چنین حالت ابقا شده باشند قابل اغماض باشد؛ اما این مورد مرتبط به سنت قبیلوی است نه دستورات دینی.
آیا حاکمان کنونی حساب کرده اند که محرومیت دهها هزار دختر در هر سال از تحصیل، باعث سرازیر شدن دهها هزار اشک بی گناه و مظلومترین قشر این سرزمین میگردد که آه و نالهی شان در قاموس خداوند و هوشمندی عالم هستی قابل محاسبه است و پیامد آن به جان حاکمیت و حاکمان برگشت پذیر است؟ آیا حاکمان کنونی به این درک رسیده اند که گریهی دختر در مقابل چشمان پدر و خانواده باعث سرازیر شدن اشک اعضای خانواده میگردد؟ آیا به این درک رسیده اند که ناچاری پدر در قبال خواست تحصیلی دخترش چه سرخوردگی و شکست بزرگ برای پدر که قهرمان زندگی خانواده است به بار می آورد؟ این ها همه مواردی اند که خشم خداوند را در پی دارد و پایههای حکومت را متزلزل میسازد. افغانستان مترقی و توسعه یافته با تحصیل مردم آن اعم از زن و مرد قابل تحقق است، وقتیکه نیمی از پیکره جامعه از تحصیلات منع گردد چه آیندهی جز سیاهی و تباهی برای نسل بعدی آن میتوان انتظار داشت؛ آیا این سالهایی که با منع تحصیل ضایع میگردد قابل برگشت و جبران پذیر است یا دختران این سرزمین با آمال و آرزوهای شان دفن خاک خواهند شد؟ لذا سردمداران حکومت به موارد یاد شده تعمق کرده و خود را در پیشگاه حسابرسی خداوند بنگرند؛ اگر پاسخی در برابر وجدان و خداوند یافتند آنگاه به اعمال و کردههای شان بازنگری کنند.