امریکا «جهان را ۱۵۰ بار نابود» می‌تواند؛ اما از ساختن یکباره آن عاجز است

اظهارات تازه‌ی دونالد ترامپ درباره‌ی توانایی امریکا برای نابودی جهان تا ۱۵۰ بار، بار دیگر پرده از چهره‌ی توحش و درنده‌خویی امریکا در قرن بیست‌ویکم برداشت. رئیس‌جمهور ایالات متحده با همان روحیه طلبکارانه لحنی زننده و سرشار از تکبر و غرور گفت: «روسیه دوم است، چین با فاصله‌ی زیاد سوم است، اما فقط تا پنج سال فاصله دارد که به ما برسد. ما باید درباره‌ی خلع سلاح اتمی کاری انجام دهیم، چون به اندازه‌ی کافی سلاح داریم که بتوانیم جهان را ۱۵۰ بار منفجر کنیم.» این سخن شاید برای عده‌ای در امریکا افتخارآمیز به نظر برسد، اما در نگاه جهانی، بیشتر شبیه تهدیدی است که از زبان کسی می‌آید که گویی جهان را نه خانه‌ی مشترک بشریت، بلکه زمینِ بازی بمب‌های خود می‌بیند.

مشکل دقیقاً همین‌جاست؛ جایی که قدرت، خود را معیار اخلاق و قانون می‌پندارد. ترامپ در واقع آنچه را گفت که سال‌ها در ذهن پالیسی‌میکرهای امریکایی نهادینه شده است، و آن این است که انگار داشتن سلاح هسته‌ای، «حق طبیعی» واشنگتن است و هر کشوری غیر از او که چنین کند، تهدیدی برای صلح جهانی است. این منطق، یادآور دوران استعماری است که گویا در آن، مدنیت و ارزش‌ها در انحصار غرب بود و بقیه جهان باید یا تابع می‌بودند یا مجازات می‌شدند. حالا همان منطق با چاشنی اورانیوم غنی‌شده با شکل متفاوت بازگشته است.

امریکا خود را ناجی امنیت جهانی معرفی می‌کند، اما وقتی به کارنامه‌اش نگاه کنیم، می‌بینیم که بزرگ‌ترین نقض‌کننده‌ی صلح بوده است. کشوری که دو بار در هیروشیما و ناگازاکی از بمب اتم استفاده کرد که تا هنوز در این شهرها نسل‌های معیوب به دنیا می‌آیند، همینطور میلیون‌ها نفر را در ویتنام، عراق، افغانستان و فلسطین به خاک و خون کشید، امروز دیگران را به خطرناک بودن متهم می‌کند. این همان طنز تلخ تاریخ است؛ قاتل با دستِ خون‌آلود، در صفِ قربانیان، موعظه‌ی انسانیت می‌خواند.

ترامپ می‌گوید امریکا باید «درباره‌ی خلع سلاح» کاری بکند، اما منظورش خلع سلاح دیگران است، نه خودش. در حالی که معاهده‌ی منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT) به‌روشنی می‌گوید کشورهای دارنده‌ی سلاح باید برای نابودی زرادخانه‌های خود گام بردارند، واشنگتن عملاً مسیر عکس را طی می‌کند، میلیاردها دالر بودجه برای نوسازی تسلیحات، خروج از توافق‌های کنترل سلاح، و حالا تهدید به بازگشت آزمایش‌های اتمی. در چنین وضعی، این معاهده نه سندِ صلح، بلکه برگه‌ی مجوزِ تبعیض است؛ قانونی که تنها برای کشورهای در حال توسعه نوشته شده است.

اگر گفته‌ی ترامپ را از زاویه‌ی دیگری بنگریم، خنده‌دار هم هست. او می‌گوید امریکا می‌تواند زمین را ۱۵۰ بار نابود کند؛ اما این کشوری است که هنوز از پس کنترل تیراندازی‌های خیابانی در نیویورک، لاس‌وگاس و شیکاگو برنیامده است و این شهرها یکی از نا امن‌ترین شهرهای جهان است و محلی برای باندبازی و سرقت‌های مسلحانه است. ترامپ بهتر است بجای فکر به نابودی جهان، نخست فکری برای نجات مکاتب و اماکن عمومی خودش کند، که هر هفته صحنه‌ی کشتار جمعی می‌شود. مردمی که از ترس سلاح‌های شخصی نمی‌توانند در خیابان نفس بکشند، باید باور کنند که دولت‌شان تنها برای «صلح جهانی» بمب می‌سازد؟

در واقع، طنز ماجرا این است که امریکا برای حفظ صلح، همیشه در حال جنگ است؛ برای دفاع از آزادی، در حال محاصره‌ و به بند کشیدن ملت‌هاست؛ و برای جلوگیری از گسترش سلاح‌های هسته‌ای، خود بیشترین هزینه را صرف تولید آن می‌کند. گویی دکتری که خود مبتلا به تب است، در حال نوشتن نسخه برای بیماران دیگر باشد. این منطقِ مضحک در سیاست بین‌الملل، نه تنها جهان را امن‌تر نکرده، بلکه به رقابت تازه‌ای در شرق و جنوب دامن زده است. روسیه و چین هر دو با نگاهی تهدیدآمیز واشنگتن، بودجه‌های نظامی خود را افزایش داده‌اند، و کشورهایی مانند ایران و کره شمالی نیز این دوگانگی را دستاویز دفاع از حقِ بازدارندگی خود می‌دانند.

اما فراتر از رقابت‌ها، خطر اصلی در سطح فرهنگی و اخلاقی است. وقتی رئیس‌جمهور یک قدرت جهانی از «توان نابودی جهان» سخن می‌گوید، در واقع زبان سیاست را به زبان آخرالزمانی بدل می‌کند. چنین گفتاری از سوی کشوری که خود را مهد دموکراسی و تمدن معرفی می‌کند، نه تنها تهدیدی نظامی، بلکه اهانتی فلسفی به مفهوم زندگی است. جهان دیگر نیاز ندارد کسی بتواند آن را ۱۵۰ بار نابود کند؛ کافی است همان یک‌بار، بی‌عقلانه تصمیمی گرفته شود تا همه‌چیز پایان یابد.

از سوی دیگر، مردم دنیا به‌ویژه در کشورهای آسیب‌دیده از سیاست‌های خارجی امریکا، از شنیدن چنین ادعاهایی بیشتر احساس خشم و بی‌عدالتی می‌کنند تا ترس. برای مردم افغانستان، فلسطینی، یا ونزوئلایی که دهه‌هاست زیر سایه‌ی تحریم، جنگ یا اشغال نفس می‌کشد، سخنان ترامپ تنها یادآور تداوم همان سیاستی است که در آن، جان، حیات و مرگ انسان‌ها صرفا اعداد و ارقام است نه فراتر از آن، چنانچه در غزه هر روز فقط آمار کشته شده‌ها ثبت می‌گردد و غیر از آن هیچ تاسف و تاثری وجود ندارد.

آری، ترامپ گفت امریکا می‌تواند جهان را ۱۵۰ بار نابود کند؛ اما کسی نپرسید آیا می‌تواند یک‌بار، آن را نجات دهد؟ این پرسشی است که در عصر بحران‌های زیست‌محیطی، فقر، گرسنگی و نابرابری، بیش از هر تهدید اتمی اهمیت دارد. قدرت واقعی امروز دیگر در تعداد بمب‌ها نیست، بلکه در شمار نجات‌یافتگان از سیاست‌های امپریالیستی است. شاید اگر ترامپ به جای تمرکز کردن بر «قدرت انفجار»، از «توان سازندگی» سخن می‌گفت، جهان کمی امیدوارتر می‌شد. ولی چه می‌شود کرد؟ سیاست امریکا هنوز در مرحله‌ای است که گویی هرچه انفجاری‌تر، برای غلبه بر سائر قدرت‌های جهان مؤثرتر، ولی این پنداری بس غلط است که امریکا را به رویا پردازی واداشته است، در حالی‌که سائر قدرت‌ها اگر بیشتر از امریکا توان نداشته باشند به یقین کمتر نیستند، لذا در وضعیتی که جهان کنونی قرار دارد وقت آن رسیده است که به جای مسابقه‌ی نابودی، مسابقه‌ی ساختن و آبادی جهان آغاز شود مسابقه‌ای که در آن، هر کشوری بتواند نه برای انهدام، که برای احیای زمین و انسان تلاش کند.

در واقع سخن ترامپ نه نشانه‌ی قدرت، بلکه اعترافی ناخواسته به ترس است و آن هم ترس ترس از برابری و توازن در معادلات جهانی؛ چون در جهانی که عدالت برقرار شود، دیگر هیچ‌کس نمی‌تواند ادعا کند «تنها من حقِ نابودی دارم». دنیا نیازی به نابودی ۱۵۰ باره ندارد؛ کافی است یک‌بار، همین سیاست‌های دوگانه متوقف شوند. آن وقت شاید جهان برای نخستین بار، واقعاً زنده بماند.

نویسنده: محمد امان فلاح

لینک کوتاه

https://sarie.news/a1296s
دکمه بازگشت به بالا