ایدئولوژی سیاسی فراگیر، تضمین‌کننده ثبات افغانستان

افغانستان در طول تاریخ، فاقد ایدئولوژی سیاسی جامعی بوده است که بتواند چتری قناعت‌بخش برای ملت فراهم کند و سیاستمداران نیز به صورت متفق‌القول حول محور آن گرد هم آیند تا جامعه و دولت را رهبری کنند. هر ایدئولوژی سیاسی که در قالب نوع نظام و حکومت بر این مردم تحمیل شده، نه فراگیر بوده و نه برای نخبگان سیاسی قناعت‌بخش. درگیری‌های ممتد در کشور ناشی از این واقعیت است که تاکنون هیچ ایدئولوژی همه‌شمول و جامعی وجود نداشته است. در مقابل، ایدئولوژی‌هایی که جامعه ما را رهبری کرده‌اند، عمدتاً بر اساس منافع شخصی، قبیله‌ای و خاندانی استوار بوده‌اند.

برای نخستین بار، شاه امان‌الله خان غازی اقدام به تدوین یک ایدئولوژی سیاسی برای ایجاد دولتی مدرن کرد. او بنیاد دولت مدرن را گذاشت و ایدئولوژی‌اش در تاریخ افغانستان بی‌سابقه بود؛ چه در مقایسه با پادشاهان پیشین و چه جانشینانش. برخلاف سایر شاهان، امان‌الله خان قومی، قبیله‌ای یا سنتی نمی‌اندیشید، بلکه آرزوی افغانستانی بزرگ، متمدن، توسعه‌یافته و مدرن را در سر می‌پروراند. متأسفانه پس از او، افغانستان نتوانست بر اساس ایدئولوژی و آرمان‌هایش خود را بازسازی کند و دوباره به سیاست‌ها و گرایش‌های فکری پیشین بازگشت.

پس از گذشت چند دهه، در دوره‌های ظاهر شاه و پسر عمویش سردار داوود خان، افغانستان وارد میدان جنگ‌های ایدئولوژیک شرق و غرب شد. پس از سقوط رژیم چپ، ایدئولوژی اسلام سیاسی رهبری دولت را به عهده گرفت که دوران چندان مطلوبی نبود و به جنگ‌های داخلی و دورهٔ تنظیم‌ها انجامید. از بطن این درگیری‌ها، ایدئولوژی دیگری از شاخه‌ای از اسلام سیاسی بر مسند قدرت تکیه زد و برای پنج سال رهبری کشور را عهده‌دار شد؛ تا اینکه پس از حادثه یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی، این نظام نیز از هم پاشید و افغانستان تحت اشغال نیروهای امریکایی قرار گرفت.

از آن زمان تاکنون، دولت‌های افغانستان فاقد هرگونه ایدئولوژی سیاسی مشخصی بوده‌اند. این خلأ باعث شکل‌گیری چالش‌های متعددی در حوزه منافع ملی، اندیشه رهبری، کشمکش‌های داخلی، فاصله بین دولت و شهروندان و صدها مشکل دیگر شده است که همگی ناشی از نبود یک ایدئولوژی سیاسی راهبردی برای دولت هستند.

با روی کار آمدن محمد اشرف غنی، او خود را ادامه‌دهنده راه شاه امان‌الله خان معرفی کرد و احتمالاً یکی از اهدافش ترمیم اندیشه و ایدئولوژی امان‌الله بود؛ اما در عمل به دام قوم‌گرایی افتاد و انحصار قدرت را به گونه‌ای پیش برد که تنها خودش و چند فرد محدود تصمیم‌گیرنده اصلی امور حکومتی بودند و به دیگران فرصت مشارکت و ابراز خلاقیت داده نمی‌شد. نتیجه این شد که هنگام خروج نیروهای امریکایی، هنوز که هنوز بود، غنی و حلقه نزدیکانش فرار را بر قرار ترجیح دادند. این رفتار نشان می‌دهد که او حتی در درون دولت نیز نتوانسته بود افراد قابل اعتمادی را گرد آورد؛ چرا که همواره هراس داشت مبادا رقبای سیاسی‌اش او را هدف قرار دهند.

بنابراین، ادعا و نمایش او به عنوان ادامه‌دهنده خط فکری و مجری ایدئولوژی سیاسی امان‌الله خان، در هاله‌ای از ابهام قرار دارد؛ چرا که کنش‌های سیاسی او سنخیت چندانی با آرمان‌های امان‌الله نداشت.

در هر صورت، افغانستان امروز تحت مدیریت ایدئولوژی سیاسی خاصی قرار دارد که عمدتاً تأمین‌کننده منافع گروهی خاص است. برای جلب حمایت عمومی شهروندان و سیاستمداران و ایجاد دولتی با ثبات، ضروری است که یک ایدئولوژی سیاسی فراگیر تعریف شود که خواست اکثریت مردم افغانستان را تأمین کند. با این شرایط، می‌توان امید داشت که افغانستان بیش از این در گرداب بی‌ثباتی و سلیقه‌های شخصی سیاستمداران گرفتار نشود.

اگر دولت آینده افغانستان بتواند ایدئولوژی سیاسی خود را چه چپ، چه راست، یا بر پایه اصول دیگر به روشنی تعریف کند و بر اساس آن جامعه سیاسی را منسجم سازد، بدون شک آینده بهتری در انتظار این کشور خواهد بود.

نویسنده: شکرالله حمیدی

لینک کوتاه

https://sarie.news/s1705a
دکمه بازگشت به بالا