بازداشت سخنگوی داعش خراسان؛ افشای نقش دوگانه پاکستان در مهندسی تروریسم منطقه

دستگیری سلطان عزیز عزام، سخنگوی داعش خراسان، توسط اردوی پاکستان در ظاهر و برای کمپاین رسانه‌ای می‌تواند به‌عنوان یک موفقیت امنیتی اسلام‌آباد در مبارزه با تروریسم تلقی شود؛ اما با اندکی تأمل و قرار دادن این رویداد در بستر تاریخی، امنیتی و سیاسی منطقه، تصویر کاملاً متفاوتی نمایان می‌شود. این دستگیری، بیش از آن‌که نشانه‌ای از عزم پاکستان برای مقابله با تروریسم باشد، پرده‌ای دیگر از بازی پیچیده‌ای است که اسلام‌آباد طی دهه‌ها با گروه‌های افراطی در منطقه به راه انداخته است؛ بازی‌ای که در آن، تروریسم هم ابزار فشار است، هم منبع ارتزاق، و هم کالایی برای معامله با قدرت‌های جهانی.

سلطان عزیز عزام صرفاً یک عضو عادی داعش خراسان نبود. او از نخستین روزهای شکل‌گیری این شاخه، مسئولیت سخنگویی و هدایت دستگاه تبلیغاتی آن را برعهده داشت و به‌دلیل تسلط بر زبان‌های دری و پشتو و شناخت عمیق از جغرافیای اجتماعی افغانستان، به یکی از مؤثرترین چهره‌های این گروه بدل شد. دستگاه رسانه‌ای داعش خراسان بدون تردید یکی از مهم‌ترین ابزارهای بقا، جذب نیرو و ایجاد رعب در منطقه بوده است و حذف یا بازداشت چنین مهره‌ای، از نظر فنی، ضربه‌ای جدی بر پیکره تبلیغاتی این گروه محسوب می‌شود.

اما پرسش اصلی اینجاست که چرا چنین چهره‌ای در خاک پاکستان فعالیت می‌کرد و سرانجام نیز در همان‌جا بازداشت شد؟ این سؤال، نه پرداختن جزئیات حاشیه‌ای، بلکه کلید فهم معادله امنیتی منطقه است. طی سال‌های اخیر، بارها گزارش‌هایی منتشر شده که نشان می‌دهد رهبران و عناصر کلیدی داعش خراسان پس از فشارهای امنیتی در افغانستان، به آن‌سوی مرزها، به‌ویژه پاکستان، منتقل شده‌اند. این واقعیت، به‌تدریج ادعای رایج اسلام‌آباد مبنی بر این‌که افغانستان منبع تهدید تروریستی برای منطقه است را با تردیدهای جدی مواجه می‌کند.

پاکستان سال‌هاست که از یک الگوی تکرارشونده بهره می‌برد؛ پرورش، مدیریت و در مواقع لازم، قربانی‌کردن رهبران گروه‌های تروریستی برای به دست آوردن امتیازات سیاسی و بازتاب‌های رسانه‌ای آن. این کشور در دهه‌های گذشته از ساير گروه‌های تروریستی حمایت و از آنان به‌عنوان ابزارهای سیاست خارجی خود استفاده می‌کردند و هم‌زمان، در بزنگاه‌های دیپلماتیک، با دستگیری یا تحویل گزینشی برخی عناصر افراطی، خود را شریک مبارزه جهانی با تروریسم معرفی کرده است. بازداشت سخنگوی داعش خراسان نیز دقیقاً در همین چارچوب قابل فهم است.

زمان‌بندی این بازداشت، اهمیت مضاعفی دارد. انتشار خبر دستگیری سلطان عزیز عزام در آستانه تحرکات دیپلماتیک جدید اسلام‌آباد، به‌ویژه در ارتباط با ایالات متحده، این گمانه را تقویت می‌کند که اردوی پاکستان بار دیگر می‌کوشد با نمایش «دستاوردهای ضدتروریستی»، جایگاه خود را در معادلات امنیتی منطقه بازتعریف کند. در این روایت، پاکستان نقش «خط مقدم مبارزه با افراط‌گرایی» را بازی می‌کند و در مقابل، افغانستان به‌عنوان کانون تهدید معرفی می‌شود؛ روایتی که سال‌هاست به یکی از ابزارهای ثابت سیاست خارجی اسلام‌آباد بدل شده است.

این در حالی است که تمرکز دستگیری‌های چهره‌های مهم داعش خراسان در خاک پاکستان، روایت رسمی این کشور را به‌شدت تضعیف می‌کند. اگر افغانستان منبع و پایگاه اصلی داعش خراسان است، چگونه رهبران، سخنگویان و عناصر کلیدی این گروه در شهرها و مناطق تحت کنترل پاکستان شناسایی و بازداشت می‌شوند؟ این تناقض، بیش از هر چیز نشان می‌دهد که پاکستان نه‌تنها از تحرکات این گروه‌ها آگاه بوده، بلکه بستر لازم برای تداوم فعالیت آن‌ها را نیز فراهم کرده است.

در این میان، تلاش اسلام‌آباد برای انتقال بار مسئولیت تروریسم به افغانستان، بخشی از یک راهبرد قدیمی است. پاکستان با برجسته‌سازی ناامنی در افغانستان و نسبت‌دادن تهدیدهای منطقه‌ای به این کشور، می‌کوشد هم فشارهای بین‌المللی را از خود دور کند و هم نقش تاریخی‌اش در شکل‌دهی و حمایت از شبکه‌های افراطی را پنهان سازد. این رویکرد، نه‌تنها کمکی به ریشه‌کن‌شدن تروریسم نمی‌کند، بلکه آن را به یک چرخه دائمی و سودآور برای نهادهای امنیتی پاکستان تبدیل کرده است.

بازداشت سلطان عزیز عزام، اگرچه در ظاهر اقدامی علیه داعش خراسان است، اما در نبود شفافیت قضایی و اطلاعاتی، بیشتر به یک حرکت نمایشی شباهت دارد. تجربه‌های گذشته نشان داده است که بسیاری از این بازداشت‌ها یا به آزادی‌های خاموش ختم شده‌اند یا در قالب معاملات پشت‌پرده، به ابزار چانه‌زنی سیاسی بدل گشته‌اند. تا زمانی که ساختار دوگانه پاکستان در قبال تروریسم تغییر نکند، چنین اقدامات مقطعی نمی‌تواند نشانه‌ای از تحول واقعی باشد.

این رویداد بار دیگر توجه‌ها را به یک واقعیت تلخ جلب می‌کند، تروریسم در منطقه، بدون نقش‌آفرینی فعال یا انفعالی پاکستان قابل فهم نیست. تلاش برای انداختن مسئولیت بر دوش افغانستان، نه‌تنها تحریف واقعیت است، بلکه مانعی جدی در مسیر همکاری صادقانه منطقه‌ای علیه افراط‌گرایی محسوب می‌شود. بازداشت سخنگوی داعش خراسان، به‌جای آن‌که پرونده‌ای بسته تلقی شود، باید به نقطه آغاز پرسشگری جدی‌تری درباره نقش واقعی پاکستان در تولید، مدیریت و بهره‌برداری از تروریسم تبدیل شود؛ پرسشی که پاسخ آن، می‌تواند بسیاری از معادلات امنیتی منطقه را بازتعریف کند.

یادداشت اختصاصی

لینک کوتاه

https://sarie.news/s502n
دکمه بازگشت به بالا