بحران اخلاق طبابت در افغانستان؛ مسئولیت فراموششده وزارت صحت عامه

در افغانستان، اخلاق طبابت به یکی از جدیترین دغدغههای مردم تبدیل شده است. در کشوری که سالها جنگ، فقر و بیثباتی ساختارهای حیاتی آن را ساییده، طبابت نیز از این گزند مصئون نمانده و در بسیاری موارد بهجای یک رسالت انسانی و مسئولانه و فکر طبابت واقعی، به یک معاملهگری اقتصادی تبدیل شده است. مردمی که در سختترین شرایط به شفاخانهها مراجعه میکنند، انتظار دارند با یک برخورد انسانی و مسئولانه روبهرو شوند، اما واقعیت این است که به مراجعین و مریضها به چشم یک طعمه و کالای تجارتی نگریسته میشود و این برای نظام طبابت کشور یک فاجعه است. طبابت زمانی ارزش واقعی خود را دارد که بر پایه اخلاق، وجدان و مسئولیت انسانی و وطندوستی استوار باشد نه نگاه تجارتی؛ اما وقتی از این حرفه به عنوان کالای تجارتی استفاده میشود، نخستین قربانی آن هموطنان رنج دیدهای است که سالها میان دود و باروت غوطهور شده و دچار امراض گوناگون گردیده اند که اکنون برای درمان شان به هر در و دیواری میکوبند؛ اما شکار کاسبان جان مردم میگردند.
امروز بسیاری از شهروندان افغانستان از تجربههایی سخن میگویند که گویی طبابت به یک بازار رقابتی برای افزایش درآمد بدل شده است. مریض با درد و نگرانی وارد شفاخانه میشود اما بهجای دریافت تشخیص دقیق و درمان معقول، در چرخهی آزمایشهای غیرضروری، نسخههای سنگین و دواهای گرانقیمت گرفتار میگردد. گاه نسخههایی تجویز میشود که ارتباطی با معضل مریض ندارد، اما برای داکتر یا دواخانه سودآور است و در فقدان تشخیص دقیق، پلاستیک هایی پر از دوا را بر وی تحمیل میکنند، این رفتارها تنها نقض اخلاق طبابت نیست؛ بلکه خیانت به اعتماد مردمی است که آخرین امیدشان نظام صحی کشور و چپن پوشهای سفید رنگ میباشد.
وقتی نگاه تجارتی بر طبابت مسلط میشود، مریض در نزد داکتر و شفاخانهها دیگر یک انسان زخمی و فقیر نیست، بلکه به چشم یک کالای تجارتی و «فرصت درآمد» پنداشته میشود. این رویکرد در شفاخانههای خصوصی بیشتر مشاهده میشود، جایی که گاهی با گرفتن پولهای هنگفت، هیچ تغییری در وضعیت مریض ایجاد نمیشود. خانوادهها مجبور میشوند داراییهای اندک خود را بفروشند، قرض بگیرند و از اقارب کمک بخواهند، و در نهایت یا مریض خود را بدون بهبود به خانه میبرند یا با یک مصیبت دیگر روبهرو میشوند. این روند نشان میدهد که اخلاق طبابت در بسیاری موارد نه تنها ضعیف شده، بلکه زیر پای منافع مالی دفن گردیده است.
در چنین شرایطی، نقش وزارت صحت بیش از هر زمان دیگری حیاتی است. وزارت صحت تنها مسئول صدور جواز به شفاخانهها نیست، بلکه پاسدار سلامت مردم و ناظر بر اجرای معیارهای اخلاقی و طبی میباشد. اما واقعیت این است که نظارت مؤثر و جدی در بسیاری بخشها یا وجود ندارد یا بسیار ضعیف است. شفاخانهها عملاً بدون حسابدهی فعالیت میکنند و تخلفات طبی سالهاست که بیپاسخ مانده است. تا زمانی که وزارت صحت مسئولیت اصلی خود را در نظارت مستمر، شفاف و قاطع انجام ندهد، هیچ تغییری در وضعیت مردم ایجاد نخواهد شد.
یکی از شکایات مکرر مردم این است که بسیاری از داکتران هنگام مراجعه، با صراحت و اطمینان به مریض وعده بهبود میدهند؛ اما در عمل، نتیجه درمان با وعدهها تفاوت چشمگیر دارد. تعداد زیادی از مریضان یا بدون درمان مؤثر شفاخانه را ترک میکنند یا پس از صرف هزینههای گزاف، دوباره با همان مشکل مواجه میشوند. این تضاد میان وعده و واقعیت نشاندهنده یک بیمسئولیتی ساختاری است. وقتی داکتر بدون توجه به پیامد حرف خود به مریض امید میدهد، اما عملاً هیچ تغییری در روند درمان نمیبیند، اعتماد مردم نسبت به طبابت و کل نظام صحی خدشهدار میشود.
برای جلوگیری از این وضعیت، حضور نظارتی قوی و دائمی لازم است. باید در هر شفاخانه یک نماینده باصلاحیت وزارت صحت حضور داشته باشد؛ فردی که هم بر کارکرد داکتران نظارت کند و هم شکایات مریضها را دریافت و بررسی نماید. نبود چنین سازوکاری سبب شده که بسیاری از تخلفات هیچگاه ثبت نشوند و هیچ داکتری برای بیتوجهی، اشتباه فاحش، تشخیص غلط یا نسخهنویسی غیرضروری پاسخگو نباشد. نظارت تنها روی کاغذ کافی نیست؛ باید عملی، سختگیرانه و مؤثر باشد.
مردم افغانستان امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند یک نظام صحی شفاف، اخلاقی و انسانیاند. کشوری که دههها جنگ و بحران را تحمل کرده، نباید بیش از این قربانی بیمسئولیتی، حرص و دلالی در بخش صحت شود. طبابت باید به جایگاه اصلی خود برگردد؛ جایگاهی که در آن داکتر به عنوان یک انسان دلسوز، مسئول و وفادار به اخلاق حرفهای شناخته میشود، نه یک معاملهگر.
نجات نظام صحی افغانستان تنها با ساختن شفاخانههای جدید یا آوردن تجهیزات گرانقیمت ممکن نمیشود. این نجات زمانی ممکن است که «اخلاق» دوباره ستون اصلی طبابت گردد، وقتی که وزارت صحت نقش واقعی خود را در نظارت ایفا کند، وقتی که داکتر بداند در برابر هر نسخهای که مینویسد و هر حرفی که به مریض میزند مسئول است، و زمانی که مریض بداند شکایتش شنیده میشود و حقش ضایع نمیگردد، آنگاه روند بهبودی در نظام صحت عامه قابل انتظار خواهد بود.
تا زمانی که این تحول ایجاد نشود، نظام صحی کشور همچنان بیمار باقی خواهد ماند و مردم همچنان قربانی بیمسئولیتی و تجارتسازی صحت خواهند بود. افغانستان بیش از هر چیز به شفاخانههایی نیاز دارد که اخلاق در آن زنده باشد، نه فقط تابلوهای رنگارنگ و اتاقهای مجهز. این تغییر ممکن است، اما تنها در صورتی که اراده جدی برای نجات اخلاق طبابت وجود داشته باشد.
نویسنده: نیلاب قادری

