بزکشی نباید اولویت مردم بدخشان باشد

هر پدیدهٔ فرهنگی، همچون هر بازی اجتماعی، قواعد، زمینه‌ها و دوست‌داران خاص خود را دارد و بزکشی نیز از این قاعده مستثنا نیست. این ورزش که ریشه‌ای عمیق در فرهنگ شمال کشور دارد، در میان مردم بدخشان نیز با شور و علاقهٔ فراوان دنبال می‌شود. در سال‌های اخیر، سرمایه‌گذاری‌هایی از سوی حامیان و علاقه‌مندان این بازی صورت گرفته که از حیث حفظ یک سنت بومی، قابل درک و درخور احترام است.
اما این علاقه‌مندی، سرگرمی و هزینه‌کرد نباید به‌جایی برسد که اولویت‌های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ما به فراموشی سپرده شود و جامعه را از مسیر درست منحرف سازد.

با این‌همه، بزکشی به شکلی که امروز در بدخشان رواج یافته است، از چند منظر نه متوازن می‌نماید و نه در شأن اولویت‌های اساسی این سرزمین محروم و مردم آن است. در ادامه، نقدهایی بر این وضعیت وارد می‌کنم:

۱. بدخشان سرزمینی پهناور، صعب‌العبور و محروم است؛ جغرافیایی که مردم آن عمدتاً با فقر ساختاری، کمبود امکانات اولیه و نبود زیرساخت‌های اساسی دست‌وپنجه نرم می‌کنند. باشندگان روستاها اغلب به شیوه‌ای ابتدایی زندگی می‌کنند و بسیاری از خانواده‌ها حتی از سرپناه مناسب محروم‌اند.
در چنین شرایطی، بخش بزرگی از جامعه نه به انباشت سرمایه می‌اندیشد و نه به رفاه پایدار. حتی آن معدود افرادی که به ثروتی متوسط یا قابل‌توجه دست یافته‌اند، به‌جز استثناهایی اندک، فاقد نگاه برنامه‌مند برای مصرف هدفمند سرمایه‌اند؛ سرمایه‌ای که می‌تواند هم ثمر دنیوی داشته باشد و هم ارزش اخلاقی و اجتماعی بیافریند، اما در عمل صرف هزینه‌های موقتی و نمایشی از جمله بزکشی می‌شود؛ هزینه‌هایی که جز سرگرم‌کردن مردم و مساعد ساختن فرصت‌های بیشتر برای کسانی که از معادن و ثروت‌های زیرزمینی آن بهره‌برداری می‌کنند، ارمغان دیگری ندارد.

۲. بی‌آن‌که به سلیقهٔ شخصی ثروتمندان و علاقه‌مندان بزکشی تعرض شود، باید گفت که بزکشی و رقابت‌های وابسته به آن، در مواردی به‌گونه‌ای افراطی دنبال می‌شود. هزینه‌هایی که در این مسیر صرف شده، اگر تنها پنجاه درصد آن به آموزش اختصاص می‌یافت، می‌توانست آیندهٔ ده‌ها جوان بدخشانی را متحول سازد.
با چنین بودجه‌ای، امکان تمویل تحصیل دست‌کم بیست جوان در دانشگاه‌های معتبر جهان فراهم بود، یا صدها نفر می‌توانستند در مقاطع لیسانس، ماستری و دکترا در داخل کشور یا در کشورهایی چون ایران، پاکستان و هند با هزینه‌های کمتر تحصیلی مورد حمایت قرار گیرند؛ اقدامی که از هر لحاظ مفیدتر از بزکشی تمام می‌شد.

۳. بدخشان در تاریخ خود همواره حامل دو هویت برجستهٔ فرهنگی و سیاسی بوده است؛ هویت‌هایی که این جغرافیا را در مرکز توجه معادلات داخلی و منطقه‌ای قرار داده‌اند. هرچند بزکشی بخشی از میراث فرهنگی ما محسوب می‌شود، اما در سال‌های اخیر، سایهٔ سنگین آن بر سایر مؤلفه‌های فرهنگی و سیاسی، موجب کم‌رنگ‌شدن آن هویت‌های بنیادین شده است.
بزکشی نباید به‌گونه‌ای بر همهٔ عرصه‌های فرهنگی و سیاسی چیرگی یابد که دیگر اولویت‌ها، مانند توسعه، رشد منابع بشری و خدمات اجتماعی و صحی، به حاشیه رانده شوند. با بخشی از هزینه‌هایی که امروز صرف این ورزش می‌شود، می‌توان در مناطق دوردست و محروم کلینیک ساخت، مکتب ایجاد کرد یا راه‌های مواصلاتی را هموار نمود؛ اقداماتی که هم توسعه می‌آورد و هم مصداق روشن مسئولیت اجتماعی و کمک بشردوستانه است.

۴. بدخشان از منابع زیرزمینی قابل‌توجهی برخوردار است و شماری از افراد نیز از این رهگذر به ثروت‌های کلان دست یافته‌اند. اگر حتی بخش اندکی از این سرمایه‌ها به‌صورت برنامه‌ریزی‌شده و هدفمند در حوزه‌های فرهنگی و سیاسی هزینه شود، می‌تواند ده‌ها چهرهٔ تازه را به میدان سیاست، فرهنگ و اجتماع وارد کند، ظرفیت‌سازی نماید و زمینهٔ درخشش نسل جدیدی از نخبگان را فراهم سازد.
چنین روندی در نهایت معادلات سیاسی و اجتماعی را در میان‌مدت و درازمدت به نفع بدخشانیان تغییر خواهد داد؛ زیرا بدخشان در هر حال، خود یکی از طرف‌های اصلی معادلات سیاسی، نظامی و اقتصادی افغانستان است، نه صرفاً تماشاگر سرگرمی‌هایی که امروز به آن مشغولیم. برگزاری و هزینه‌کرد بی‌رویه در بزکشی، بسیاری از فرصت‌ها را از ما ربوده و مسیرهای درستِ پیموده‌شده را منحرف ساخته است.

۵. چرخهٔ طبیعی زندگی اجتماعی چنین است که نسلی می‌رود و نسلی دیگر جای آن را می‌گیرد. نمونهٔ روشن آن، شخصیت‌های دوران جمهوریت‌اند که با رفتن یا طرد آنان، امروز چهره‌های تازه‌ای در بدخشان ، چه در عرصهٔ سیاست و چه در حوزهٔ ثروت ظهور کرده‌اند؛ افرادی که در بسیاری موارد حتی فراتر از پیشینیان می‌درخشند.
تجربهٔ خطاها و نامهربانی‌های گذشته ایجاب می‌کند که این نسل نوظهور، به‌جای تمرکز افراطی بر هزینه‌های نمایشی، ظالمانه، هزینه‌بردار و فرصت‌سوز، بخشی از سرمایهٔ خود را صرف سرمایه‌گذاری بر هم‌وطنان خویش و آیندهٔ جمعی این سرزمین کند. نمونهٔ روشن آن، تمویل هزینه‌های تحصیل نسل دانشگاهی است؛ نسلی که بتواند در دوردست‌ترین نقاط این سرزمین صعب‌العبور، بیماران را درمان کند؛ مردمی که امروز بدون دسترسی به ابتدایی‌ترین خدمات صحی زندگی می‌کنند و بسیاری از آنان پیش از رسیدن به کلینیک‌ها، در مسیر راه جان می‌بازند.

 

سرمایه‌گذاری در بزکشی می‌تواند برای ثروتمندان شهرت، محبوبیت و جایگاه اجتماعی به همراه آورد؛ اما شایسته‌تر آن است که تمام همّ و غم آنان به ورزشی محدود نماند که جز احساسات موقتی، رقابت‌های ناسالم، هزینه‌های بی‌رویه و سردرگمی، دستاورد پایداری ندارد.
اگر در کنار علاقه به بزکشی، برنامه‌های هدفمند و استراتژیک در حوزه‌های فرهنگی، آموزشی و سیاسی نیز دنبال شود، آن‌گاه این سرمایه‌گذاری‌ها می‌تواند به افتخاری ماندگار بدل گردد؛ افتخاری که نه‌تنها نام افراد، بلکه سرنوشت بدخشان را به‌سوی رشد، همیاری و بالندگی سوق دهد و جامعه را در مسیر یک زیست انسانی مطلوب رهنمون سازد.

امان روزیانفر

لینک کوتاه

https://sarie.news/s534n
دکمه بازگشت به بالا