به جای مرزهای خونین، پلهای همکاری بسازیم

در روزگاری که منطقه جنوب آسیا با چالشهای پیچیده امنیتی و سیاسی دستوپنجه نرم میکند، درگیریهای مرزی میان افغانستان و پاکستان بار دیگر زنگ خطری برای ثبات و توسعه منطقه به صدا درآورده است. این درگیریها که گاه با توپخانه و حملات هوایی همراه میشوند، نه تنها امنیت مرزها را تهدید میکند، بلکه آثار منفی آن بر اقتصاد، تجارت و روحیه شکسته و یأسآلود مردمان دو کشور نیز آشکار است. در چنین شرایطی، نقش کشورهای همسایه، بهویژه جمهوری اسلامی ایران، به عنوان میانجی بیطرف و خیرخواه میتواند در کاهش تنش و برقراری صلح میان کابل و اسلامآباد حیاتی و تعیینکننده باشد. ایران از مناسبات خوبی با افغانستان و پاکستان برخوردار است و در صورتی که برای صلح و آتشبس پیشقدم شود، میتواند به خاموشی آتش توپخانههای دو کشور بینجامد.
ثبات افغانستان و پاکستان، دو کشور مسلمان و همفرهنگ با اشتراکات وسیع، چنان به هم گره خورده که هرگونه بیثباتی در یکی، بلافاصله به دیگری سرایت میکند. تاریخ نشان داده است که هرگاه روابط این دو کشور تیره شده، قاچاق، مهاجرت غیرقانونی، ناامنی و رکود اقتصادی و تجاری افزایش یافته است. از سوی دیگر، هنگامی که همکاری میان آنان تقویت شده، تجارت، ترانزیت و تبادلات اقتصادی رشد کرده و منطقه از فضای آرامش نسبی برخوردار شده است. بنابراین، درگیری کنونی در امتداد خط دیورند نه تنها مشکل دو کشور، بلکه تهدیدی برای کل منطقه است و نیاز به رویکردی عقلانی، واقعبینانه و مبتنی بر منافع مشترک دارد. ایران به عنوان یکی از کشورهای مهم و تأثیرگذار منطقه، با هر دو کشور روابط تاریخی، فرهنگی و سیاسی دارد. تهران با اسلامآباد همکاریهای اقتصادی و انرژی دارد و با کابل پیوندهای عمیق فرهنگی، زبانی و امنیتی. این موقعیت ممتاز، ایران را در جایگاه طبیعی یک میانجی میان دو همسایه مسلمان قرار میدهد. ایران در گذشته نیز در روندهای صلح افغانستان نقش مثبتی ایفا کرده است، از جمله در مذاکرات بن در سال ۲۰۰۱ که به تشکیل دولت جدید افغانستان انجامید. چنین تجربهای میتواند بار دیگر به کار گرفته شود تا میانجیگری میان دو کشور بر اساس احترام متقابل و منافع مشترک پیش برود.
ادامه درگیری میان افغانستان و پاکستان نه تنها مرزها را به میدان جنگ تبدیل میکند، بلکه آثار فاجعهباری بر معیشت مردم دارد. مرزهای تورخم و اسپین بولدک، که شریانهای حیاتی تجارت و رفتوآمد روزانه هزاران انسان هستند، با هر تنش نظامی مسدود میشوند. در نتیجه، مواد غذایی، سوخت و کالاهای اساسی کمیاب میشوند، قیمتها افزایش مییابد و دهها هزار کارگر و تاجر، خرد و کلان، متضرر میشوند. هر دو کشور با بحران اقتصادی و بیکاری شدید روبهرو هستند و چنین وضعیت شکنندهای تاب تحمل درگیریهای بیشتر را ندارد. در واقع، هر گلولهای که در مرز شلیک میشود، نه تنها جان یک انسان را میگیرد، بلکه شعلهها و پیامدهای آن نان صدها خانواده را نیز در آتش خشم سیاستمداران دو کشور میسوزاند. از نظر نظامی نیز هیچ یک از دو کشور توان حذف دیگری را ندارد. افغانستان با ساختار محدود نظامی و وضعیت داخلی شکننده، امکان درگیری بلندمدت را ندارد و پاکستان نیز که خود با چالشهای سیاسی و اقتصادی متعددی دستوپنجه نرم میکند، نمیتواند وارد جنگی فرسایشی شود. در نهایت، هر دو کشور بازندهاند و این نبرد، جنگی بیهوده میان دو ملت مسلمان است که تنها دشمنان تاریخی مسلمانان و کشورهای منطقه از آن بهره میبرند.
به همین دلیل، نیاز به میانجیگری کشوری معتمد و قدرتمند بیش از هر زمان دیگری احساس میشود. ایران با درک موقعیت ژئوپلیتیک خود میتواند با دعوت از مقامات ارشد کابل و اسلامآباد، زمینه گفتوگوهای مستقیم را فراهم سازد. این گفتوگوها میتوانند در چارچوب نشستهای سهجانبه با حضور چین یا روسیه نیز برگزار شوند تا هم ضمانت اجرایی پیدا کنند و هم از پشتوانه بینالمللی برخوردار گردند. در این روند، تمرکز باید بر سه محور اساسی باشد: تعیین مکانیزم نظارت بر مرزها، گسترش همکاریهای اقتصادی و ایجاد کمیسیون مشترک برای بررسی اختلافات تاریخی و امنیتی. تجربه جهانی نشان داده که هیچ جنگی بیپایان نیست و در نهایت طرفین مجبور به مذاکره خواهند شد. پس بهتر است این مذاکره پیش از آنکه خون بیشتری ریخته شود، آغاز گردد. راهحل واقعی در صلح است؛ صلحی که نه از سر ضعف، بلکه از موضع عقلانیت و درک منافع ملی شکل گیرد. افغانستان میتواند از ثبات در روابط با پاکستان برای تقویت صادرات، افزایش درآمد ترانزیتی و جذب سرمایه خارجی بهره ببرد. در مقابل، پاکستان نیز میتواند از طریق افغانستان به بازارهای آسیای میانه دست یابد و مسیرهای تجاری خود را گسترش دهد.
افزون بر آن، صلح میان دو کشور تأثیر مستقیمی بر امنیت منطقه خواهد داشت. در صورت همکاری کابل و اسلامآباد، گروههای تندرو و تروریستی که در مرزها فعالیت دارند، جایگاه خود را از دست میدهند. قاچاق مواد مخدر، سلاح و انسان کاهش مییابد و مردم هر دو سوی مرز میتوانند با آرامش به زندگی و تجارت بپردازند. ایران میتواند با پیشنهاد ایجاد پیمان صلح و همکاری منطقهای میان کشورهای همسایه افغانستان، از جمله پاکستان، ایران، چین و کشورهای آسیای میانه، بنیانی پایدار برای ثبات منطقه ایجاد کند. چنین ابتکاری نهتنها از گسترش درگیری جلوگیری میکند، بلکه همکاری در حوزههای اقتصادی، انرژی و حملونقل را نیز تسهیل میسازد. از سوی دیگر، سازمانهای بینالمللی مانند سازمان همکاری اسلامی و سازمان همکاری شانگهای میتوانند در نقش ناظر و ضامن توافق عمل کنند.
صلح، انتخاب ملتهای خردمند است و جنگ، ابزار سیاستمداران ناآگاه. امروز مردم افغانستان و پاکستان، هر دو قربانی فقر، بیکاری و ناامنی هستند و هیچ سودی از خصومت نمیبرند. آنچه نیاز است، صدای منطق و انسانیت است. ایران میتواند این صدای منطق باشد و با استفاده از جایگاه معنوی، سیاسی و فرهنگی خود، زمینهساز صلحی شود که نه تنها مرزها، بلکه دلهای مردم را نیز آرام سازد. تجربه نشان داده است که دوستی میان ملتها پایدارتر از دشمنی میان دولتهاست. اگر رهبران دو کشور با وساطت ایران و همسایگان به سمت صلح و همکاری حرکت کنند، نهتنها از ناامنی بیشتر منطقه جلوگیری خواهند کرد، بلکه صفحهای تازه از همزیستی، برادری و پیشرفت در تاریخ جنوب آسیا رقم خواهند زد. افغانستان و پاکستان دو بال یک پرندهاند؛ پروازی که تنها با صلح ممکن است، نه با جنگ.
یادداشت اختصاصی / خبرگزاری سریع