تاریخ پنهانی شکست دیپلماتیک امریکا در افغانستان – بخش نخست

نسخه اصلی این متن توسط استیو کول و ادام انتوس به تاریخ ۱۰ دسامبر ۲۰۲۱ در مجله نیویارکر به زبان انگلیسی منتشر شده است. قاسم عرفانی برگردان آنرا به زبان فارسی تهیه نموده که اینجا در ۲ بخش منتشر میشود.

رئیس جمهور جوبایدن، در چهاردهم اپریل با اعلام اینکه سربازان باقی مانده امریکا در افغانستان، تا 11 سپتامبر 2021 این کشور را ترک خواهند کرد، طولانی ترین جنگ تاریخ ایالات متحده امریکا را به پایان رساند. در هفته‌های بعدی طالبان ده‌ها ولسوالی را در مناطق روستایی تسخیر کردند و به شهرهای اصلی نزدیک شدند. تا نیمه‌های جون، جمهوری اسلامی افغانستان- دولت دموکراتیک شکننده‌ای که توسط افغان‌های مدرن، سربازان ناتو و مالیه دهندگان امریکایی پس از یازده سپتامبر ساخته شده بود- به نظر می‌رسید که در سراشیبی نابودی قرار گرفته است. اما رئیس جمهور غنی همچنان به کابینه خود می‌گفت که جمهوری دوام خواهد آورد. رنگینه حمیدی سرپرست وزارت معارف می‌گوید: غنی” در هر جلسه اطمینان می‌داد و ما را تشویق می‌کرد.” غنی البته یاداوری می‌کرد که امریکا دیگر در افغانستان ماندنی نیست.

در بیست و سوم جولای غنی و مشاورانش سوار یک طیاره چارتر کام ایر شدند، که انها را از کابل به واشنگتن منتقل می‌کرد تا با رئیس جمهور بایدن ملاقات داشته باشند. در زمانی که طیاره بر فراز اقیانوس اتلانتیک قرار داشت، همکاران غنی در کف طیاره نشسته نکاتی را که در ملاقات مطرح می‌شد مرور می‌کردند. مقامات افغان می‌دانستند که بایدن دولت‌ انها را ناکام و شکست خورده می‌داند. اما غنی همچنان تاکید می‌کرد که انها “یک پیام به امریکایی‌ها” خواهند داشت، “وحدت در مقاومت”، پیامی که ممکن امریکایی‌ها را به حمایت بیشتر از آنها در جنگ جاری با طالبان سوق خواهد داد. امرالله صالح معاون نخست رئیس جمهوری که گفته بود با تصمیم خروج جوبایدن احساس” خنجر از پشت” را کرده است، با اکراه موافقت کرد که به ” یک روایت مثبت دل ببندد.”

رئیس جمهور بایدن از غنی و همراهان ارشدش بعد از ظهر بیست و پنجم جون در دفتر بیضی کاخ سفید، پذیرایی کرد. ” ما دور نمی‌رویم” بایدن به غنی گفت. او از جیب کتش یک ورق را در اورد که در آن تعداد امریکایی‌های کشته شده در افغانستان و عراق پس از یازده سپتامبر نوشته بود و به غنی نشان داد. غنی گفت: ” من از فداکاری‌ امریکایی‌ها قدردانی می‌کنم”. سپس او توضیح داد” هدف ما برای شش ماه آینده این است که اوضاع را کنترل کنیم” او شرایط در افغانستان را همانند دوران لینکلن [در امریکا] توصیف کرد.
غنی:” مهمترین خواست من برای افغانستان این است که ما یک دوست در کاخ سفید داشته باشیم”.
بایدن: “شما چنین دوستی دارید”.

غنی حمایت‌های مشخص نظامی را درخواست کرد. ممکنه امریکا هلیکوپترهای بیشتری در اختیار ما قرار دهد؟ میشه که قرار دادی‌های امریکا به ارائه خدمات لوجیستکی به نظامیان افغان ادامه دهند؟
بر اساس گفته افراد موجود در ملاقات، پاسخ‌های بایدن مبهم بود.
غنی و بایدن همچنین در مورد امکان دستیابی به یک توافق صلح بین جمهوری اسلامی و طالبان گفت‌و گو کردند.
دیپلمات‌های امریکایی برای چندین سال بود که با طالبان گفت‌وگو داشتند و در مورد خروج نیروهای امریکایی و تسریع گفت‌وگوهای جداگانه بین شورشیان و کابل مذاکره می‌کردند. اما گفت‌وگوها به نوعی شکست خورده بود و طالبان درصدد بودند که افغانستان را از طریق زور تسخیر کنند. به قول حاضران در نشست، بایدن گفت احتمال اینکه ” طالبان کار عقلانی انجام دهند زیاد نیست”.

همزمان با دیدار غنی و همکاران ارشدش با بایدن، شهزاد اکبر، رئیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان، در واشنگتن با امریکایی‌هایی دیدار کرد که در مورد حقوق بشر، دموکراسی و توسعه کار می‌کنند. او یادآور شد که از شنیدن اینکه امریکایی‌ها “به این نتیجه رسیده اند که افغانستان یک مسیر انحرافی بوده است و به نوعی صلح با خود به سر می‌برند” شوکه شده است. امریکایی‌ها از خانم اکبر پرسیدند که برای فرار از کابل و رفتن به تبعید چه برنامه‌های ریخته است؟ خانم اکبر بعد از دیدار رسمی تا 14 جولای در امریکا ماند و به سخنرانی جوبایدن به این مناسبت گوش داد که گفت:” ما در جایگاهی قرار داریم که درخشانترین آینده را ببنیم.”
خانم اکبر ” من آن غروب را با گریه‌های زیاد به سربردم”.
او به کابل برگشت و سفارت‌خانه به سفارت‌خانه گشت تا برای همکاران خود ویزه بگیرد.

در دهم می 1968، ایالات متحده امریکا گفت‌وگوی صلح با ویتنام شمالی را در پاریس شروع کرد. رئیس جمهور نیکسون که اساسا مذاکرات را پوشش سیاسی برای خروج امریکا از جنگ تلقی می‌کرد، می‌دانست که شرایط مورد بحث، ویتنام جنوبی، متحد امریکا را آسیب‌پذیر می‌سازد. نیکسون در اکتبر 1972 از مشاور امنیت ملی خود هنری کیسنجر در مورد امکان بقای ویتنام جنوبی پرسید. ” من فکر می‌کنم شانسی وجود ندارد” کیسنجر پاسخ داد. ” خوب اگر انها سقوط کردنی باشند، همان بهتر که سقوط کنند” نیکسون گفت. امریکا در جنوری 1973 پیمانی موسوم به ” توافقنامه پایان جنگ و بازگرداندن صلح به ویتنام” را امضا و تمام نیروهای رزمی خود را خارج کرد. دو سال بعد ویتنام شمالی و چریک‌های وایتکینگ ویتنام جنوبی را تسخیر کردند. هلیکوپترها آخرین امریکایی‌ها را از پشت بام سفارت امریکا در سایگون خارج کردند.

فصل آخر جمهوری اسلامی با شرایط کاملا مشابهی به پایان رسید. گفت‌وگوهای صلح برای سال‌ها بخاطر امتناع طالبان از گفت‌وگو با دولت افغان متوقف شد. رئیس جمهور ترامپ در 2018 تصمیم گرفت که جنگ را با یا بدون دخیل شدن رئیس جمهور افغانستان به پایان برساند. وی زلمی خلیل زاد را به عنوان نماینده خاص برای مذاکره مستقیم با نمایندگان طالبان در قطر منصوب کرد. خلیل زاد یک دیپلمات 67 ساله زاده افغانسان بود که دکترای علوم سیاسی را از دانشگاه شیکاگو به دست آورده و در چندین مأموریت دیپلماتیک خدمت کرده است. او از 2003 تا 2005 به عنوان سفیر جورج بوش در افغانستان بود. ماموریت او روشن بود؛ دست‌یابی به توافقی با طالبان که زمینه خروج سریع نظامیان امریکایی را فراهم کند.

امریکا و طالبان در فبروری 2020 توافقنامه موسوم به ” توافق‌نامه آوردن صلح به افغانستان” را امضا کردند: امریکا متعهد شد که تمام نیروهای رزمی خود را از افغانستان تا ماه می 2021 خارج کند، در صورتی که طالبان با القاعده و تمام دیگر گروه‌های تروریستی قطع رابطه کند و وارد گفت‌وگوی توام با حسن نیت با جمهوری اسلامی شود و برای کاهش خشونت در افغانستان تلاش کند. طالبان همچنین متعهد شدند که به نیروهای امریکایی و ناتو که برای خروج آماده می‌شدند، حمله نکنند. هرچند آنها می‌توانند به حملات خود علیه نیروهای افغان ادامه دهند. بسیاری از مفاد توافقنامه عمومی نشد و جمهوری اسلامی بخشی از توافقنامه نبود.

تا آن زمان اتحاد بین واشنگتن و کابل- که زمانی در آرزوی‌های زبانی دموکراسی، حقوق زنان و ملت‌سازی غرق بود- بر اثر اتهامات و تخریب‌های متقابل، تلخ شده بود. توافق صلح امریکا و طالبان، به طور چشمگیری امور را بدتر کرد. این توافقنامه مشتمل بر بخش‌های سری مکتوب و شفاهی بود از جمله شرط بحث برانگیز خودداری امریکا از کمک به نیروهای افغان در حملات تهاجمی آنها علیه طالبان. غنی که تا حد زیادی از این روند حذف شده بود، تلاش کرد بفهمد که امریکا روی چه چیزی و چرا توافق کرده است و زمانی که متوجه به شدت مخالفت کرد. بعدتر زمانی که طالبان به تعهدات خود در قبال ایالات متحده عمل نکرد، اداره ترامپ خشونت‌ها را نادیده گرفت، “غنی احساس کرد که به او دروغ گفته شده است.” حمد الله محب مشاور امنیت ملی اشرف غنی گفت:” غنی تضعیف شده است.”

غنی در طول مذاکرات، تماس با امریکایی‌های طرفدار جنگ مانند سناتور لیندسی گراهام را حفظ کرد، کسی که از دیرباز خواهان تداوم حضور امریکا در افغانستان بود. بعد از صحبت‌های غنی با گراهم، وی به به صورت دوامدار به مایک پمپئو وزیر خارجه ترامپ در تماس بود، پمپئو یک بار [حتی]غنی را به تلاش برای “بسیج کردن واشنگتن” علیه اداره ترامپ متهم کرد. برداشت بسیاری از مقامات وزارت خارجه امریکا به شمول دیپلمات‌های حرفه‌ای غیر حزبی این بود که غنی علاقه چندانی به مذاکره با طالبان ندارد. ” او وضع موجود را ترجیح می‌داد” خلیل زاد گفت.” این چیزی بود که او را در قدرت نگه می‌داشت.”

در جنوری[2021] بایدن، این قرار داد ناکام را به ارث برد. او می‌توانست حضور نیروهای امریکایی را بدون توجه به توافقنامه، طولانی کند و یا اینکه به روند پر سرعت خروج که ترامپ بانی ان شده بود ادامه دهد. بایدن که به عنوان معاون رئیس جمهور اوباما با فرستادن نیروهای بیشتر به جنگ مخالفت کرده بود، آشکارا تردید داشت که افغانستان به کشور امن و قابل اداره تبدیل شود. برخی اوقات بایدن نسبت به [سرنوشت]جمهوری اسلامی بی‌خیال معلوم می‌شد، چنانکه نیکسون در باره ویتنام جنوبی همان دیدگاه را داشت. تصمیم ناگهانی بایدن برای خروج نیروهای باقی مانده امریکا از افغانستان که سرعت طالبان برای تصرف افغانستان را به حد اکثر رساند- و برنامه تخلیه پر هرج و مرج بیش از صد هزار نفر از میدان هوایی بین المللی حامد کرزی- بخشی فراموش نشدنی از کارنامه او است. برای جمعیت تقریبا 38 میلیونی افغانستان، این شکست به طور غیر مقابل مقایسه ناگوار است. طالبان قوانین سخت‌گیرانه از شریعت را دو باره بر افغانستان تحمیل می‌کنند، کشوری که میلیاردها کمک خارجی را از دست داده است و ملتی که به قطحی در حال گسترش گرفتار شده است.

بحث‌ها و تصامیم در واشنگتن، کابل و دوحه که قبل از سقوط جمهوری اسلامی صورت گرفت عمدتا خصوصی بود. صدها صفحه صورت جلسه، جزئیات و یادداشت‌ها، ایمیل‌ها و اسناد و همچنان مصاحبه‌های مفصل با مقامات افغان و امریکا، کارنامه دلخراش از سوء قضاوت‌ها، گستاخی‌ها و فریب را از همان شروع کار نشان می‌دهند.

اولین تلاش‌های جدی برای مذاکره با طالبان در نوامبر 2010 شروع شد. نه سال بعد از اینکه امریکا حکومت طالبان را سرنگون کرد، طالبانی که به القاعده، متهم حملات یازده سپتامبر پناه داده بود. طالبان موجی از شورش‌گری برای بازگشت به قدرت را شروع کرده بودند و ریچارد هالبروک، نماینده خاص امریکا برای منطقه، امیدوار بود که طالبان را به سمت توقف جنگ و شمولیت در نظام افغانستان سوق دهد. مذاکره کنندگان امریکا و طالبان وارد گفت‌وگو در مورد یک توافقنامه صلح محتمل شدند. اما طالبان همکاری با حامد کرزی- اولین رئیس جمهور منتخب افغانستان- را رد کردند و او را عروسک نامشروع خیمه شب‌بازی می‌دیدند. کرزی به سهم خود مشروعیت‌بخشی امریکا به شورشیان را که در صدد نابودی حکومت او بودند، رد کرد.

“تو به من خیانت کردی.” کرزی بر سر رایان کراکر سفر امریکا در افغانستان در جریان یک جلسه در اواخر 2011، فریاد کشید. اوباما در نهایت به کرزی موکول کرد و در میانه‌های 2013 گفت‌وگوهای جدی با طالبان در مورد تقسیم قدرت به پایان رسید. اوباما قبل از ترک ریاست جمهوری، حضور نیروهای امریکایی در افغانستان را از اوجش که حدود یک صد هزار نفر بود، به شدت کاهش داد. در عین حال هشتاد و چهار هزار سرباز امریکایی را در یک مأموریت نا محدود، برای حمله به القاعده و شاخه‌ای از داعش و کمک به نیروهای افغان در جنگ با طالبان باقی گذاشت.

دونالد ترامپ جنرال اچ. آر. مک‌مستر را در ۲۰۱۷ به عنوان مشاور امنیت ملی خود منصوب کرد. مک‌مستر حمایت بیشتر هوایی و استخباراتی از نیروهای افغان و رویکرد سخت‌گیرانه در قبال پاکستان، حامی تاریخی طالبان را توصیه ‌می‌کرد. ترامپ با این راهبرد موافقت کرد و گویا پذیرفته بود که صلح بین طالبان و جمهوری اسلامی، دست نیافتنی خواهد بود. او در آگست همان سال گفت:” کسی نمی‌داند که این اتفاق رخ می‌دهد یا خیر؟” او متعهد شد که نیروهای امریکا در افغانستان تا زمان شکست القاعده و داعش حضور خواهند داشته باشند. او گفت:” پیامدهای یک خروج سریع هم قابل پیش‌بینی و هم غیر قابل قبول است.”

وقتی که این استراتژی نتوانست به سرعت سرنوشت جنگ را تغییر دهد، ترامپ به دنبال راه برون رفت برآمد. بعدا او با گلایه‌مندی گفت:” من باید از غرایز خود پیروی می‌کردم نه از جنرالان خود.” سال بعد ترامپ مک‌مستر را برکنار و جان بولتون یک محافظه‌کار سر سخت و مفسر فاکس نیوز را به جای او منصوب کرد، بولتون در اداره پیشین جمهوری‌خواهان خدمت کرده بود. او همچنین مایک پمپئو، رئیس سازمان سیا را به عنوان وزیر خارجه تعیین کرد. پمپئو در تابستان 2018 با خلیل‌زاد رایزنی کرد و در سپتامبر ایشان به عنوان نماینده خاص برای مذاکره با طالبان منصوب شد. کارلوس کاپرمن و یکی از مشاوران ارشد جان بولتون گفت:” این طور فکر می‌شد که هیچ کس بهتر از خلیل‌زاد اوضاع و بازیگران افغانستان را نمی‌شناسد. از طرفی ” تعداد کاندید قابل توجه هم وجود نداشت.” به یکی از دیپلمات‌های خلیل‌زاد گفته شد که ترامپ می‌خواهد تا شش ماه آینده افغانستان را ترک کند البته ممکن است او تشویق شود تا حد اکثر نه ماه صبر کند. خلیل‌زاد کمی بیشتر از شش فوت قامت دارد و لبخند سریع و زیبا از یک فروشنده ماهر را نمایش می‌دهد. اِلیوت آبرامز همکار خلیل‌زاد در اداره جروج بوش پسر می‌گوید :” زل فوق العاده دوست داشتنی است.”حس شوخ طبعی عالی دارد و همیشه فکاهی می‌گوید.” دیگر مقامات او را گریزان یافتند، مخصوصا زمانی که درگیر دیپلماسی پیچیده بود. کراکر می‌گوید: ” کم حرف نیست اما فهمیدن اینکه دقیقا در مورد چه چیزی و چرا صحبت می‌کند، بسیار دشوار است.” کراکر می‌افزاید که خلیل‌زاد به او “نسخه شاعرانه از یک ضرب المثل عربی” را یاد آورد شده بود: ” این خوب است که حقیقت را بدانی و در باره‌اش صحبت کنی، اما بهتر این است که حقیقت را بدانی و [ولی] از نخل‌های خرما، قصه کنی.” به گفته بولتون ترامپ یک بار در باره خلی زاد گفته بود:” من شنیدم که خلیل‌زاد یک کلاهبردار است ولی شما در این مورد به یک کلاهبردار
نیاز دارید. خلیل‌زاد با توسل به ضرب المثلی که معمولا به هری ترومن نسبت داده می‌شود به این توهین‌ها پاسخ داد:” اگر در واشنگتن دوست می‌خواهی یک سگ بگیر.”

خلیل‌زاد در اکتبر 2018 به کابل پرواز کرد و اشرف غنی را در ارگ ریاست جمهوری- محوطه‌ای به مساحت هشتاد و سه جریب زمین که دفتر رئیس جمهور افغانستان را در خود جای داده است- ملاقات کرد. غنی و خلیل‌زاد از همدیگر نیم قرن شناخت دارند. آنها در اواخر دهه 1960 در کابل در نوجوانی به برنامه خدمات میدانی امریکا برای مبادله دانش آموز، پیوستند.( غنی به اروگان رفت و خلیل زاد به کالیفرنیا). به گفته دیپلمات‌های امریکایی که با انها کار کرده اند، با گذشت زمان، روابط آن دو به سمت نوعی رقابت برادران، پیش رفت. وقتی غنی در 2014 کاندید ریاست جمهوری شد، نشانه‌های را مهار کرد که می‌گفت خلیل‌زاد ممکن است در حال بررسی پیشنهاد خود باشد، چیزی که خلیل‌زاد آن را رد کرد. انها در جلسات به زبان‌های[فارسی] دری و انگلیسی شوخی می‌کردند. در خلوت اما هر کدام باور داشت که دیگری از جاه طلبی و خودخواهی مفرط رنج می‌برد.

غنی زمانی یک پلان‌گذار در بانک جهانی و تبعه امریکا بود. بعد از سقوط طالبان او به افغانستان بازگشت و به عنوان وزیر مالیه حامد کرزی خدمت کرد. او حکومت را در 2004 رها کرد و پنج سال بعد، با انصراف از تابیعت امریکایی خود در برابر کرزی نامزد ریاست جمهوری شد و باخت. در 2014 که کرزی دیگر واجد شرایط نبود باز هم غنی کاندید ریاست جمهوری شد و عبد الله عبد الله وزیر خارجه پیشین را در یک انتخابات که با تقلب خدشه دار شده بود، به سختی پشت سرگذاشت. عبد الله عبد الله بعد از مذاکرات رئیس اجرائیه افغانستان شد.

غنی دکترای خود را در شته مردم شناسی از کلمبیا گرفته است و گاهی به نظر می‌رسید که به ریاست جمهوری خود به مثابه تحصیلات تکمیلی نگاه می‌کند. بین دو دوره اقامت خود در کابل، کتاب خانه‌ای شخصی با حدود هفت هزار کتاب را ایجاد کرده بود و در جریان جلسات اغلب به ادبیات دانشگاهی ارجاع می‌داد. او به دنبال توانمندساختن کسانی بود که از انها به عنوان ذی‌نفعان افغانستان یاد می‌کرد- فعالان حقوق بشر، دانشمندان اسلامی، شرکت‌های رسانه‌ای و تجاری. او اداره درگیر جنگ خود را با تکنوکرات‌های پر کرد که مدارک تحصیلی خود را از دانشگاه‌های خارج به دست اورده بودند، او سیاست‌مداران سنتی و افراد قدرتمند افغان را که فکر می‌کرد افغانستان را به ویرانی کشانده اند، طرد کرد. دیپلمات‌ها و فرماندهان نظامی امریکا همواره تلاش کردند که غنی را وادار به اتحاد با کرزی، عبد الله و چهره‌های مثل عبد الرشید دوستم کنند؛ کسانی که پیروان مسلح و کارنامه‌ای توام با ادعای نقض حقوق بشر دارند. بسیاری از نظامیان قدرمند مخالف طالب با این افراد همسو بودند و دشوار به نظر می‌رسید که غنی بدون انها به یک توافق برسد.

جیمز کانینگهام که به عنوان سفیر امریکا در دوره اول غنی کار کرده است می‌گوید:” او فقط یک سیاستمدار خوب نیست. خیلی چیزها در او است که من تحسین می‌کنم، اما او قادر نبود مهارت‌هایی لازم برای ایجاد ائتلاف و همکاری با مخالفین خود را کسب کند.”

غنی در جریان جلسه نخست با خلیل‌زاد در ارگ ریاست‌جمهوری، یک پاروپونت طولانی در مورد موانع صلح را ارائه کرد. او به این خیال بود که جمهوری اسلامی و امریکا با همدیگر مذاکره کرده و در برابر طالبان قرار گیرند، برداشت که خلیل‌زاد آن را آشکارا غیر واقع بینانه می‌دانست. طالبان نزدیک به یک دهه اصرار داشتند که انها می‌خواهند فقط با ایالات متحده امریکا در مورد خروج مصون قوای ناتو گفت‌وگو کنند، قوایی که از نظر انها نیروی اشغال‌گر تلقی می‌شد. خلیل‌زاد و بسیاری دیگر دیپلمات‌ها باور داشتند که مذاکرات صلح بین حکومت غنی و طالبان، بعد از موافقه امریکا برای خروج و تعهد طالبان برای ورد به چنین مذاکره، امکان پذیر است.

خلیل زاد پس از نشست[با غنی] به پاکستان پرواز کرد و با رهبران پازتیزان‌ها دیدار کرد. غنی که پس از ختم این دیدار از آن اطلاع یافت در حد انفجار عصبانی بود. او به کج خلقی معروف بود. یاسین ضیا یک جنرال چهار ستاره افغان که در 2020 به عنوان رئیس ستاد نیروهای مسلح منصوب شده بود به یاد می‌آورد که:” غنی ممکن بود احساساتی شود و به فریاد زدن شروع کند. در جنگ، چنین رفتارهای مفید وافع نخواهد شد.” دیپلمات‌های امریکایی گاهی این بر افروخته شدن‌ها را ساختگی می‌دانستند که برای کُند کردن هر نوع مذاکرات که ممکن است اقتدار غنی را تضعیف کند، طراحی شده است.

بی اعتمادی متقابل غنی و خلیل‌زاد روابط امریکا و افغانستان را برای سه سال آینده جهت‌داد و تخریب کرد.

ایالات متحده و طالبان، مذاکرات رسمی را در 22 جنوری 2019 شروع کردند. هیئت‌ها در مرکز دوحه در یک برج شیشه‌ای استوانه‌ای شکل، که مربوط به وزارت خارجه قطر است دیدار کردند. خلیل‌زاد مذاکره کنندگان امریکایی را رهبری می‌کرد و شیر محمد عباس استانکزی، دیپلماتی که مدتی در گفت‌وگوها با مذاکره کنندگان اداره اوباما در 2011 نیز شرکت کرده بود، تیم طالبان را رهبری می‌کرد. استانکزی در بیانیه آغازین خود گفت:” جنگ به مدت خیلی طولانی دوام داشته است. ما میلیون‌ها بیلر خون ریختاندیم. ما در افغانستان صلح از راه گفت‌وگو می‌خواهیم.”
عبد الله امینی مشاور کهنه کار فرماندهان نظامی امریکا در کابل، که بسیاری از بستگان خود را در جریان منازعه طولانی از دست داده است، حین ترجمه صحبت‌های استانکزی برای هیئت امریکایی، به شکل ملموسی گریه کرد.
خلیل‌زاد به توافقی دست یافته بود که متشکل از چهار بخش بود: امریکا افغانستان را ترک خواهد کرد؛ طالبان تضمین می‌کند که القاعده، داعش و دیگر گروه‌های تروریستی علیه امریکا عملیاتی نخواهند داشت؛ طالبان و جمهوری اسلامی برای توافق روی تقسیم قدرت مذاکره خواهند کرد؛ در نهایت آتش بس خواهد شد. بخش‌های چهارگانه با همدیگر مرتبط بودند یا آن گونه که خلیل‌زاد اغلب توضیح می‌داد: ” تا زمانی که روی همه چیز توافق نشده گویا روی هیچ چیز توافق نشده است”.

در ابتدا هردو جانب متواضع بودند. خلیل‌زاد با اشاره به سربازان امریکایی می‌گفت:”ما تا پایان اپریل نیم قوا را خارج خواهیم کرد.” استانکزی سریعا تضمین‌ها در مودر مبارزه با تروریسم را پیش‌کش می‌کرد:” ما تضمین می‌کنیم که به القاعده اجازه نخواهیم داد که به شما حمله کند.” اما وقتی خلیل‌زاد پیش‌نهاد آتش‌بس سراسری و مذاکره مستقیم با کابل برای تقسیم قدرت را مطرح کرد، استانکزی مخالفت کرد. او گفت:” ما می‌دانیم که به تنهایی بر افغانستان حکومت نمی‌توانیم و ما نیاز به کمک برای رسیدن به یک توافق مبتنی بر مذاکره داریم.” اما او می‌خواست که اول یک توافق در مورد خروج قوای امریکایی در بدل تعهدات ضد تروریستی طالبان به دست آید.

هیئت‌ها روزها رفت و آمد کردند. خلیل‌زاد در نشست نهایی گفت:” ایالات متحده بر آتش‌بس جامع اصرار دارد.” حرف نهایی طالبان اما این بود که:” اگر ایالات متحده متعهد شود که خارج می‌شود، طالبان حمله بر امریکا و قوای ناتو را متوقف خواهند کرد اما جنگ طالبان برای شکست دادن دولت غنی ادامه خواهد یافت.” و طالبان آتش‌بس با کابل را تنها به عنوان یک اجندا در مذاکرات آینده بین الافغانی، در نظر خواهند گرفت.

این با چیزی که مذاکره کنندگان امریکایی می‌خواستند فاصله داشت. یکی از دلایلی حضور قوای امریکا در افغانستان این بود که در قالب “مأموریت حمایت قاطع” از جمهوری اسلامی در برابر دشمنان مسلحش، دفاع کند. فرماندهان نظامی امریکا بر این باور بودند که ترک جنگ بدون دستیابی به یک توافق سیاسی بین افغانها و بدون آتش‌بس پایدار، هم خطرناک و هم بی شرمانه است. اما خلیل‌زاد نگران بود که ممکن است رویکرد تندروانه مذاکرات را متوقف و ترامپ را به کنار گذاشتن ناگهانی‌تر جمهوری اسلامی وادارد. او پیشنهاد کرد که دوباره به مذاکره برگردند هرچند با تأخیر.

خلیل زاد در اواخر فبروری به دوحه، هوتل شرق؛ ساختمانی با نمای سفید و [برند] ریتز کارلتون در خلیج فارس، رسید. ملا عبد الغنی برادر یکی از بنیانگذاران طالبان او را در نان چاشت ملاقات کرد. برادر معین وزارت دفاع، در حکومت طالبان قبل از سقوط بوده است. بر اساس اظهارات مقامات افغان و امریکا، برادر تا گزینش کرزی به عنوان رئیس جمهوری مخفی شده بود، پس از آن درگیر گفت‌وگوهای سری در مورد مصالحه بین طالبان و جمهوری اسلامی شد. در 2010 یک تیم مشترک سیا و پاکستانی، برادر را در کراچی بازداشت کردند، پاکستان او را زندانی و بعدتر به حبس خانگی سوق داد. خلیل‌زاد که به عنوان نماینده خاص امریکا در صلح افغانستان مقرر شد، از قمر جاوید باجوه رئیس ستاد ارتش پاکستان خواست که ملا برادر را به نشانه حسن نیت، ازاد کند. به گفته لیزا کورتز یک متخصص امور افغانستان در بخش امنیت ملی ترامپ که تنظیم کننده این ملاقات بود، خلیل زاد به برادر گفت:” من در باره شما مطالعه کرده ام و میدانم شما مرد صلح هستین.” برادر جواب داد:” میدانم که اگر شما در این موقعیت نبودین من اینجا ننشسته بودم.”

خلیل‌زاد و پمپئو نقش برادر در دوحه را به عنوان نشانه جدیت طالبان در گفت‌وگوها می‌دانستند.( چنانکه پمپئو یک بار به اشرف غنی گفته بود، که “ملابرادر بسیار یک بازیگر پیچیده است.”) روز بعد خلیل‌زاد به اتاق ملا برادر در هوتل رفت؛ جایی که مشرف به استخر شنا بود و زنانی که با مایو دراز کشیده بودند، دیده می‌شدند. خلیل‌زاد به شوخی گفت که “شما انگار در بهشت هستین،” اشاره به اعتقاد رایج مسلمانان مبنی برا اینکه بعد از مرگ با بهشتی از نهرها و دختران باکره مواجه خواهند بود. ملا برادر به سمت پنجره رفت و پرده را کشید.

مذاکرات بین امریکا و طالبان در طول بهار ادامه یافت؛ ابتدا در هوتل شرق و سپس در کلپ دیپلماتیک قطر. برادر همیشه در جلسات حضور پیدا نمی‌کرد، اما خلیل‌زاد گهگاهی به صورت خصوصی به دیدار او در اتاقش می‌رفت. خلیل‌زاد همچنین تماس جداگانه از طریق واتسپ با تعداد از اعضای هیئت طالبان و با معدود دستیاران اشرف غنی داشت و گاهی به خود اشرف غنی از طریق سیگنال پیام می‌داد. مانور سریع دیپلماتیک خلیل‌زاد، تعقیب اینکه او چه می‌کند را برای مقامات در پنتاگون و کاخ سفید، سخت کرده بود. یکی از مقامات پنتاگون می‌گوید تعدادی از اعضای تیم مذاکره کننده این فکاهی را تکرار می‌کنند که:” جذاب‌ترین سخت افزار قابل بهره‌برداری جهان، گوشی موبایل، زل است.” زیرا او همیشه در حال بحث و گفت‌وگو است که هیچ کسی از ان اطلاع ندارد. مقامات می‌گویند[اما خود] خلیل زاد آن را”بداهه می‌نامید.” اما برای بقیه ما این کار نوعی هرج و مرج بود. غنی در 29 اپریل یک نامه به پمپئو فرستاد و در آن شکایت کرد که او از گفت‌وگوهای خلیل.زاد با طالبان حذف شده است و خلیل زاد در کل مذاکرات شانزده روزه تنها شش دقیقه با او صحبت کرده است.

جلسات رسمی با حضور استانکزی و دیگر مذاکره کنندگان طالبان به شمول زندانیان پیشین گوانتانامو که در دوره گفت‌وگوهای زمان اوباما آزاد شده بودند برگزار می‌شد. نشست‌های صبح برای ساعت ده و نیم تنظیم شده بود، امریکایی‌ها اول میامدند و طالبان کمی دیرتر. با شروع تابستان دو طرف به مبادله پیش‌نویس‌ها برای نسخه‌ نهایی توافقنامه پرداختند. خلیل‌زاد 14 جولای را به عنوان روز اعلام امضای توافق در نظر گرفته بود، به همین خاطر برنامه‌ریزی برای شروع بی‌درنگ مذاکرات تعقیبی طالبان و نمایندگان جمهوری اسلامی در اسلو برای تصمیم‌گیری در باره آینده افغانستان، را شروع کرد.

امریکایی‌ها تا این زمان به این جمع بندی نرسیده بودند که آیا طالبان آتش‌بس با جمهوری اسلامی را قبول خواهند کرد یا خیر؟ مولی فی، معاون خلیل‌زاد، استانکزی را در این مورد زیر فشار قرار داد و آن را به عنوان ” موضوع فدق العاده با اهمیت” برای رهبران ارشد امریکا توصیف کرد. استانکزی اما تکانی نمی‌خورد، او درخواست تازه‌ای مطرح کرد: آزادی هزاران زندانی طالبان که در بند حکومت غنی بودند.

نمایندگان طالبان اصرار داشتند که برای مجاب کردن فراکسیون‌های بسیار تندرو خود نیاز به امتیاز دارند که انها فایده گفت‌وگوهای صلح را ببینند. خلیل‌زاد گفت امریکا تلاش می‌کند که غنی را برای پذیرش این خواسته طالبان تشویق کند. اندرو وال یک فرمانده نیروی دریایی امریکا در “حمایت قاطع” می‌گوید:” افسران نظامی امریکایی حاضر در محل، وقتی متوجه شدند که طالبان ممکن است زندانیان خود را بدون اینکه امریکا آتش‌بس را بدست آورده باشد، آزاد ‌کنند، خواستند که محل جلسه را ترک کنند. خلیل‌زاد آشکارا به دنبال یک معامله بود و به نظر می‌رسید که مایل است تقریبا همه چیز را به طالبان بدهد. روشن نبود که ما اصلا خط قرمز واقعی داریم؟” در سوم جولای مسوده توافقنامه بازنگری شد تا آزادی حدود پنج هزار زندانی طالبان در ان درج شود.( از ان طرف طالبان یک هزار زندانی حکومت افغانستان را آزاد خواهند کرد.)

هفته بعد جنرال میلر، فرمانده قوای ناتو در افغانستان، به دوحه رفت و در یک صبحانه با خلیل‌زاد ملاقات کرد. نادر نادری و عبد المتین بیگ دو مشاور جوان اشرف غنی که با فرستادگان طالبان صحبت کرده بودند، نیز در این دیدار حضور داشتند. نادری و بیگ گزارش دادند که طالبان با نگاه تحقیر آمیز به شکست امریکا افتخار می‌کنند. یکی از مذاکره کنندگان طالبان فریاد زده بود:” امریکایی‌ها دم‌های شان بین پاهای شان آویزان است و فرار می‌کنند.” بیگ بعدتر به خلیل‌زاده گفته بود:”بیدار شو. لطفا بلحاظ خدا! طالبان به دنبال مذاکره نیستند، انها به دنبال توافق سیاسی نیستند. واقعیت این است که انها در موقعیت پیروزی قرار دارند.” خلیل زاد به بیگ گفت نگران نباش:” من انها را در تنگنا قراردادم، توافق سیاسی در راه است.” خلیل‌زاد پیروزی نظامی طالبان را مردود دانست.

تا 14 جولای چیزی خاصی رخ نداد. در هفتم آگست تیم‌های مذاکره کننده در کلپ دیپلماتیک، دو “ضمیمه” محرم پیش نویس توافق اصلی را مورد بحث قرار داند، تا اختلافات باقی مانده را حل کنند. یکی از جزئیات، تعهدات طالبان مبنی بر سرکوب القاعده و داعش است. دیگری تلاش برای مرتبط ساختن، خروج نیروهای امریکایی و کاهش خشونت، بود. خلیل‌زاد با پذیرش اینکه طالبان عملیات خود علیه جمهوری اسلامی را متوقف نخواهند کرد، پیش‌نهاد کرد که همه طرف‌ها به طور موقت جنگ در پنج ولایت از سی و چهار ولایت را متوقف کنند تا امریکا در امنیت برنامه خروج را آغاز کند. در باقی نقاط جنگ ادامه پیدا خواهد کرد و اگر طالبان بر واحدهای افغان حمله کردند، امریکا می‌تواند مداخله کند. طالبان در هر جایی که بر واحدهای افغان حمله نکردند، امریکا نیز رعایت خواهد کرد و انجا آتش‌بس محلی برقرار خواهد بود. خانم فی معاون خلیل‌زاد توضیح داد که از انجایی که امریکا برای دفاع از متحدین افغان خود تعهد دارد، سطح کاهش خشونت به دست طالبان است. فی به طالبان گفت:” شما قدرت دارین، اگر شما حمله نکنید ما حمله نخواهیم کرد.” او اذعان کرد که این پیشنهاد پیچیده بود. فی گفت:” ما در هر نقطه که شما بخواهید از آتش بس استقبال می‌کنیم.”

این طرح در واقع خود نسخه‌ای برای سردرگمی و منازعه بیشتر بود. هردو جانب پذیرفتند که امریکا بیش از این درگیر حملات تهاجمی علیه طالبان نخواهد بود. اما در مورد شرایطی که امریکا بتواند به دفاع از متحدین خود بپردازد، توافق نداشتند. طالبان می‌گفتند نیروهای میلر تنها به چریک‌های می‌تواند یورش ببرد که مستقیما درگیر حمله بر نیروهای افغان باشند، از ان طرف میلر این برداشت را تفسیر مضیق تلقی می‌کرد و نتیجه می‌گرفت که او مجاز است به طرق دیگر نیز عمل کند، از جمله حملات پیش‌گیرانه علیه جنگویان طالبان که در صدد تدارک حمله هستند، داشته باشند.
در هر صورت امتیازات امریکا به طالبان آشکارا به ضرر اردوی غنی بود. نیروهای افغان در طول سالها به بمب افگن‌ها و توپخانه امریکایی متکی شده بودند که از حملات زمینی ‌انها پشتیبانی کنند، اردوگاه‌ها و خطوط تدارکاتی طالبان را هدف قرار دهند. حال نیروهای افغان باید در عملیات‌های تهاجمی روی پای خود بیاستند و اگر مورد حمله قرار گرفتند معلوم نیست که قوای امریکایی وارد عمل خواهند شد یا خیر؟
اما خلیل‌زاد معتقد بود که او زمینه‌های مشترک کافی برای دستیابی به توافق را فراهم کرده است. او یک متن پیش نویس را با غنی شریک کرد- البته متن مقدماتی را و نه ضمایم پیشنهادی را زیرا نگران بود که مبادا درز کند. همانطور که پیش‌بینی می‌شد غنی به پیش‌نویس اعتراض کرد و سند را برای تغییرات علامت‌گذاری کرد. پمپئو و خلیل‌زاد پیشنهادات غنی را نادیده گرفته، چکیده توافق را برای ارائه به ترامپ در شانزدهم آگست در استراحتگاه گلف وی در بیدمنستر نیوجرسی، تنظیم کردند.
خلیل‌زاد در کنار مایک پینس معاون رئیس جمهور، جان بولتون و دیگر مقامات امنیت ملی، ترامپ را در سالن کنفرانس همراهی کردند. او توضیح داد که طالبان متعهد شده است که به القاعده اجازه حمله به امریکا را نخواهند. وقتی یاداوری شد که غنی از این توافق ناخرسند است، ترامپ گفت:”چرا شما وقت خود را برای صحبت با غنی هدر می‌دهید او یک کلاهبردار است.”

بعد ترامپ از خلیل‌زاد پرسید که می‌تواند چیزی به طالبان بدهد که انها را وادار به همکاری کند؟ خلیل‌زاد گفت جناب رئیس منظور تان چیست؟ ترامپ گفت: ” مثلا پول.”
خلیل‌زاد گفت:” نه، طالبان در لیست گروه‌های تروریستی است و ما نمی‌توانیم به آنها پول بدهیم.” قبل از اینکه خلیل‌زاد توضیح دهد که ممکن است طالبان به جنگ شان علیه کابل ادامه دهد، ترامپ موضوع را عوض کرد.

طالبان در بیستم و پنجم آگست در دوحه، پیش‌نویس‌های نهایی ضمیمه در مورد مبارزه با تروریسم و کاهش خشونت را پذیرفتند. این مفاد مانع حمله طالبان به نیروهای امریکا و ناتو هنگام عقب نشینی می‌شد. به گفته یکی از مقامات حاضر در مجلس، میلر به نمایندگان طالبان گفت:” اگر یک امریکایی بعد از امضای توافق نامه کشته شود، توافق‌نامه ملغی خواهد شد.” همچنین میلر تدابیر لازم و مناسب را برای دفاع از نیروهای افغان زمانی که مورد حمله قرار گیرند، روی دست خواهد گرفت، بدون اینکه در حملات تهاجمی نیروهای افغان سهم بگیرد.

نمایندگان طالبان همچنین، تعهدات شفاهی را ارائه کردند که امریکایی‌ها ان را نیز ثبت می‌کردند. نمایندگان طالبان در بحث مبارزه با تروریسم گفتند که آنها از ادامه عملیات امریکا علیه القاعده و داعش استقبال می‌کند. نمایندگان طالبان گفتند که “اگر داعش را بمباران کنید ما به گردن شما گل خواهیم انداخت”. همینطور در مورد القاعده به امریکایی‌ها گفتند:” هرچه قدر دل تان می‌خواهد بکشید.” همچنین به عنوان امتیاز به ژنرال میلر گفتند که به کلان شهرهای افغانستان و مراکز دیپلماتیک حمله نخواهند کرد.

در نهایت، اولویت مباحث اما خروج مصون امریکایی‌ها بود. این در حالی بود که تلفات امریکایی‌ها در ان زمان پائین بود ونیروهای امریکا و ناتو به ندرت در عملیات زمینی شرکت می‌کردند؛ وظیفه اصلی انها حفظ دولت، آموزش نیروهای نظامی و فراهم سازی حمایت‌های هوایی بود. این نقش‌ها با اینکه در سرنوشت جنگ بسیار حیاتی بود و لی برای امریکایی‌ها خطر کمی داشت. از 2015 به این سو در حدود ده سرباز امریکایی سالانه در جنگ افغانستان کشته شده اند. امار سالانه کشته‌های اردو و پولیس جمهوری اسلامی بیش از هشت هزار نفر بر آورد شده است. بر اساس گزارش ملل متحد، جنگ همچنین سالانه جان چندین هزار شهروند ملکی را می‌گیرد.

پلان ترامپ تا پایان اگست این شد که رهبران طالبان را به کمپ دیوید برای امضای توافقنامه دعوت کند. در پنجم سپتامبر اما یک موتر بمب در کابل منفجر شد و 12 نفر به شمول “الیس انجیل بریتو کورتز” یک نظامی 34 ساله امریکایی را کشت. ترامپ با انتشار یک توییت گفت‌وگوهای صلح را متوقف و طالبان را عامل کشتار دانست:” اگر ان‌ها نمی‌توانند با اتش بس در جریان این مذاکرات بسیار حساس صلح موافقت کنند و 12 نفر بی گناه را می‌کشند، انها دیگر احتمالا قدرت مذاکره برای یک توافق معنی دار را نخواهند داشت.”
پمپئو از خلیل‌زاد خواست:” به خانه برگرد.”

یکی از مقامات ارشد کاخ سفید می‌گوید وقتی ترامپ از توافقنامه خارج شد”من واقعا از خوشحالی پریدم. توییت که منتشر شد هیجان زده شدم.” بسیاری از مقامات در حکومت به شمول بولتون و دیگر دستیاران امنیت ملی، فکر می‌کردند که مفاد توافق نامه آشکارا به نفع طالبان است، برخی کلا با سازش مخالف بودند. کارلز کاپرمن که معاون بولتون شد می‌گوید:” این برداشت که ما بدون دولت افغانستان می‌توانیم مذاکره کنیم، احمقانه بود.” اما پیروزی انها کوتاه مدت بود.
دو ماه بعد خلیل‌زاد از ازادی دو استاد دانشگاه امریکایی افغانستان- یک امریکایی و یک استرالیایی- اطمینان داد، انها در سال 2016 ربوده شده بودند و نزد شاخه حقانی که با القاعده پیوند دارد، نگهداری می‌شد. غنی، انس حقانی یک عضو جوان این شکبه را قبلا رها کرده بود. در پی رهایی این زندانیان، پمپئو به خلیل‌زاد هدایت داد که برای از سر گیری مذاکرات صلح تلاش کند.
برادر و خلیل‌زاد دو باره در هفتم دسامبر در قطر دیدار کردند و برادر همچنان به دنبال تعهد امریکا برای خروج سریع از افغانستان بود. او گفت:” هدف اصلی ما تعیین تاریخ و اعلام امضای توافقنامه است.” انها تصمیم گرفتند که توافق نهایی شده در تابستان گذشته را امضا کنند. طالبان به منظور اثبات پایبندی خود، تعهد کردند که در هفته قبل از مراسم امضا، خشونت را کاهش دهند. پمپئو به غنی تماس گرفت تا اطلاع دهد که باز یک توافق در راه است و غنی تازه متوجه شد که تنها بخش اندکی از پیشنهادهای او اعمال شده است.
در 29 فبروری 2020 خلیل‌زاد و برادر در استراحتگاه “شرایتون گرند دوحه” روی صحنه رفتند و “توافقنامه آرودن صلح به افغانستان” را امضا کردند. بر اساس توافقنامه طالبان در 10 مارچ 2020 مذاکرات بین الافغانی برای دست یابی به صلح پایدار را شروع خواهند کرد و امریکا متعهد شد که نیروهای رزمی خود را تا ماه می 2021 خارج کند. غنی که به این نتیجه رسیده بود که گزینه‌ای جز همکاری ندارد، “یک اعلامیه مشترک” با اداره ترامپ را امضا کرد که در ان اهداف کلی معامله را تأید کرد ولی در عین حال واضح ساخت که با شرایط مخالف است. پمپئو در مراسم دوحه به حاضران گفت:” تازمانی که طرف‌ها اقدامات ملموسی در راستای تعهدات و وعده‌های خود انجام نداده اند هیچ چیزی وجود نخواهد داشت.” هیبت الله اخند زاده رهبر گوشه‌گیر طالبان یک بیانیه‌ای را از جای نا معلوم صادر کرد و تعهد امریکا برای خروج را ” پیروزی همه ملت مسلمان و مجاهد” خواند.
ترامپ روز بعد از توافقنامه، به غنی تماس گرفت و گفت:” ما برای تحقق توافقنامه، متکی به شما هستیم. منظور توافق تقسیم قدرت با طالبان است.” ترامپ ادامه داد: “توافقنامه مورد حمایت مردم امریکا بود و همین طور نزد دشمنان ما هم محبوب است.” غنی در جواب گفت: ” کلید کار اقدام مستند طالبان برای کاهش خشونت خواهد بود.” غنی اضافه کرد که “من آمادگی اعزام یک تیم مذاکره کننده با طالبان را دارم.”
ترامپ: “گام عالی است. ما باید این کار را بکنیم. هرچه نیاز داشتی به من زنگ بزن.”
دو روز بعد ترامپ به ملا برادر زنگ زد. به گفته یکی از مقامات که دیالوگ را می‌شنیده است، ترامپ به برادر گفت:” شما مردم جنگجویان سر سخت هستین.” و از برادر خواست که اگر چیزی نیاز دارین به من بگین.

برادر: ما نیازمند رهایی زندانیان خود هستیم. او افزود که من شنیدم غنی همکاری نخواهد کرد.

ترامپ: ” به پمپئو می‌گویم غنی را تحت فشار قرار دهد.”
پمپئو چند روز بعد در همان ماه، غنی را در کابل ملاقات و او را تشویق کرد که در مورد رهایی زندانیان طالب منعطف باشد. وی به غنی اطمینان داد که “ایالات متحده اهرم فشار شما است.” پمپئو گفت:” اگر ما چیزی را که میخواهیم بدست نیاوریم افغانستان را ترک نخواهیم کرد. ما فقط زمانی خارج می‌شویم که یک راه حل سیاسی بدست اید.”

غنی گفت:” این وضاح می‌سازد که شما در مذاکرت کنار ما خواهید بود، چیزی که ما هرگز نداشته‌ایم.”

سپس پمپئو گفته‌های قبلی خود را برجسته ساخت:” تنها چیزی که می‌تواند تغییر ایجاد کند این است که ما پیشرفتی نداشته باشیم.”به نظر می‌رسید غنی هشدار را درک نکرده بود.
غنی سپس به سخنان پمپئو با یک دیپلمات اروپایی اشاره کرد و ان را “نقطه عطف” خواند؛ شاهدی بر صداقت امریکا مبنی بر اینکه جمهوری اسلامی را تا زمانی که صلح از راه مذاکره به دست نیامده، تنها نخواهد گذاشت.

طالبان در بهار، اسامی پنج هزار زندانی را تحویل دادند که می‌خواستند قبل از شروع گفت‌وگوهای تقسیم قدرت، آزاد شوند. گروهی از افسران استخباراتی و دیگر مقامات امریکا، لیست طالبان را بررسی کردند و “لیست سیاهی” تهیه کردند که شامل چندین قاتلی می‌شد که محکومیت گرفته بودند از جمله نرگس محمد حسن، یک افسر پولیس که متولد ایران بود و در 2012 جوزف گریفین یک پولیس امریکایی آموزگار را در مرکز فرماندهی پولیس کابل کشته بود. در این لیست همچنین کسی بود به نام حکمت الله یک سرباز پیشین افغان که سه سرباز استرالیایی را خارج از وظیفه در حالی که مصروف گیم بودند، کشته بود. اینها تنها دو نمونه بیش از ده کیس “حملات خودی” بود که سربازان خارج از وظیفه و افراد ملکی را معمولا توسط استخدامی‌های طالبان کشته بودند و جنگ امریکا را تحت شعاع قرار داده بود.

مشاوران غنی لیست خود شان را تهیه می‌کردند از صدها زندانی که به گفته انها، خطرناک، قاتل، ادما ربا، قاچاقچی و محکوم به اعدام بودند. در اواخر می، غنی کمتر از هزار زندانی را که مشاورانش کمترخطرناک تشخیص داده بودند، رها کرد. اما طالبان با قاطعیت گفتند: ” یا همه پنج هزار نفر را رها کنید و یا مذاکره‌ای در کار نخواهد بود.” خلیل‌زاد یاد آور می‌شود که ” طالبان سر سخت شده بودند. آنها می‌دانستند که ما بخاطر شروع مذاکرات بین الافغانی خیلی درمانده هستیم.”

اداره ترامپ بجای فشار بر طالبان به تمرکز خود برای کوتاه امدن غنی ادامه دادند. در حالی که انها در مورد معضل زندانیان دست و پنجه نرم می‌کردند، خلیل‌زاد غنی را در ارگ ملاقات کرد و حامل پیامی از ترامپ بود:” ما آماده کار با رئیس جمهور غنی هستیم، اما اگر اهداف کلان قربانی مسایل کوچک شود، ما آمادگی داریم که روابط را تغییر دهیم.”
غنی تکان نمی‌خورد، او به خلیل‌زاد گفت” امریکا به ما چیزی بدهکار نیست. اگر می‌خواهید بروید، بروید، احساس تلخی نیست.”
غنی به طور آشکار اتحاد نظامی بلند مدت با واشنگتن را ترجیح می‌داد. او بیشتر دوران ریاست جمهوری خود را صرف درخواست از نمایندگان امریکا برای حمایت بیشتر کرده بود. اما غنی از انتظارات که ایالات متحده از او داشت، ناراض بود، او رهبر یک دموکراسی مستقل مبتنی بر قانون اساسی بود. او این مسئله را یک موضوع با اهمیت تلقی می‌کرد. چنانکه یک مقام وزارت خارجه امریکا می‌گوید او دیپلمات‌ها را با عقب نشینی‌های خود “با پیش کشیدن مشروعیت قانونی و صوری افغانی”، آزرده می‌ساخت. در حقیقت اما دولتی را که غنی رهبری می‌کرد عمیقا وابسته به قدرت اقتصادی و نظامی امریکا بود. محب مشاور امنیت ملی غنی می‌گوید:” انها به ما گوشزد می‌کردند که چه می‌خواهند انجام دهیم اما اگر ما ان کارها را انجام نمی‌دادیم فشار زیاد بر ما وارد می‌شد. تأکیدات غنی مبنی بر اینکه جمهوری اسلامی بدون ایالات متحده هم می‌تواند دوام بیاورد یا جسارت بود و یا خیال بافی.

ترامپ در جولای تصمیم گرفت که سربازان امریکایی در افغانستان را به نصف تقلیل دهد، چیزی در حدود چهار هزار نفر. خلیل‌زاد مأیوس بود: او انتظار داشت که اداره ترامپ قبل از خارج کردن نیروهای بیشتر، میزان پایبندی طالبان به توافق دوحه را مورد ارزیابی رسمی قرار دهد، اما چنین نشد. در ان لحظه ارزیابی خلیل‌زاد این بود که پایبندی طالبان قابل بحث بود. انها همانطور که وعده داده بودند از حمله بر نیروهای امریکایی خود داری کرده بودند، حملات انتحاری‌ها و موتر بمب‌ها را در شهرها و مراکز کلان شهرها کاهش داده بودند، یک آتش‌بس سه روزه را به مناسبت عید فطر در آخر می اجرا و خوب رعایت کرده بودند. اما هنوز به حمله بر نیروهای افغان ادامه داده و جان صدها افغان را گرفته بودند.
مارک میلی رئیس ستاد ارتش امریکا با غنی در کابل ملاقات کرد و اطمینان داد که خروج به این معنا نیست که ایالات متحده از افغانستان چشم پوشی کند.” ما خروج مشروط را امضا کرده ایم.” او با استفاده از ادبیاتی که پمپئو برایش داده بود گفت:” نیروهای امریکایی تا زمانی که شرایط مشخص بر آورده نشوند، خواهند ماند و یکی از ان شرایط این است که طالبان و جمهوری اسلامی وارد گفت‌وگوها شوند.”

با این وجود برای همه تا آن زمان آشکار شده بود که ترامپ هر زمان که بخواهد [حرف] جنرال‌های خود را زیر پا می‌گذارد.

لینک کوتاه
دکمه بازگشت به بالا