تشکیل دولت فراگیر، نجات افغانستان از مهلکه

چهار سال است که از سقوط جموریت میگذرد و تمام تار و پود و ساختارهایی که در این مدت بر سر آن سرمایهگذاری شده بود فروریخت و تا هنوز ساختار و تشکیلات جدید که با تعریف واضح و معیاری به وجود آمده باشد شاهد نیستیم، هرچند نهادهای دولتی در حال حاضر در همان قالب جمهوریت اداره میشود، بجز تغییرات اندکی همچون تغیییر نام وزارت امور زنان به وزارت امر به معروف و شورای وزیران به ریاست الوزرا و… را در حد نام شاهد هستیم؛ اما سایر ارگانهای دولتی همانند سابق پا بر جا هستند، امور اداری کشور در حال حاضر نه بر اساس قوانین مدون و از پیش تعیین شده بلکه بر اساس فرامین کوتاه مدت و مقطعی اداره میگردد، هیچ تعریف جامع و معنی دار از ساختار نظام کنونی وجود ندارد؛ بلکه به گفتهای مقامات حکومت، این نظام بر اساس دستورات اسلام اداره میگردد؛ اما با این حال، در عصر کنونی هر نظام سیاسی که عرض اندام میکند، با یک تعریف واضح و مورد پسند همه که بر اساس آراء و نظرات ملت تدوین و جمع آوری میگردد، باز تعریف شده و آنگونه که مصلحت عموم ایجاب کند درج قانون اساسی و قوانین ملی میگردد.
با این حال، نوعیت نظام در حال حاضر مسمی به امارت است ولی با ساختار و تشکیلات نا منظم و غیر شفاف، چهار سال مدت زیادی است که اگر بر سر تشکیل یک نظام سیاسی تعریف شده و جامع کار میشد، تا هنوز افغانستان توانسته بود تهداب ها را پخته و به سوی تحکیم نظام و توسعه کشور گام بردارد؛ اما متاسفانه که از این فرصت استفاده لازم صورت نگرفت و همچنان معلق پا بر جا مانده است، حکومت فراگیر و ملی در قالب نظامهای پذیرفته شدهای جهانی از نیازهای اساسی تحکیم دولت و ثبات و توسعه کشور میباشد که رسیدن به آن جز با پذیرش خواستهها و اراده ملت ممکن نیست، خواسته و اراده ملت زمانی به دست میآید که به آنان همانند ملت مسئول نگریسته شود نه با نگاه از بالا به پائین و یا مردم «فتح شده» که به اثر زور و درگیری فتح گردیده و اکنون باید به هر قیمتی از حاکمان تبعیت کنند. این نوع نگرش روح جامعه را می آزارد و در فرایند زمان بر اختناق و خفقان موجود افزوده و منجر به تنشهایی میگردد که حل آن از توان بسیاری اشخاص و چهرهها نا ممکن میباشد، تشکیل حکومت ملی و فراگیر باعث میگردد که ملت به حکومت دلگرم شده و در هماهنگی کامل برای ثبات و بقای نظام کار کنند، ورنه نظام به عنوان تافته جدا بافته از ملت نمیتواند استحکام یابد.
با مشاهده وضعیت موجود، گروههای تروریستی همچون داعش و مخالفان سیاسی حکومت بیش از هر زمان دیگر طمع دستیابی به قدرت نموده و از مجرای شقاق موجود در میان ملت کار میکنند تا به آنان انگیزه داده و بر دامنه نا رضایتیها بیافزایند، اخیرا آقای دوستم و محقق از چهرههای حکومت پیشین در پیام عیدی شان گفته اند که از عمر این حکومت چیزی باقی نمانده و مردم افغانستان منتظر تغییرات جدید باشند، این افراد و اشخاص با وجودی که طی بیست سال حکومتداری شان در افغانستان امتحان پس دادند و نتوانستند از آزمون ملت موفقانه بدر آیند؛ اما با نظاره و مشاهده وضعیت موجود، مجددا طمع قدرت نموده و میخواهند در این شقاق به وجود آمده خود را جا زده و روند سیاسی کنترل و مدیریت کنند، این چهرهها طی بیست سال حکومتداری به همه نشان دادند که از لیاقت و شایستگی لازم برخوردار نیستند و تعهدی هم به وطن و مردم این سرزمین ندارند؛ تا توانستند قدرت را انحصار کردند و سرمایه ملت را به غارت برده و در خارج از کشور ثروت اندوزی کردند؛ اما کمترین توجه به آینده این ملت و این سرزمین نکردند، طی بیست سال، پولها و بودجههای میلیاردی فراوان وارد افغانستان گردید؛ اما به دلیل فساد و سوء مدیریت، امور زیربنایی سر و سامان نیافت؛ زیرا عموم این اشخاص و چهرهها به فکر جیب بودند و طرح و برنامهای لازم را برای توسعه کشور نداشتند و پا بند هم نبودند.
از این رو، بازه زمانی کنونی بهترین فرصت است برای ایجاد دولت ملی، زیرا سیاسیون پیشین از کمترین حامی برخوردار اند و ملت به آنان نه گفته اند، اگر از زاویه دیگر بنگریم، سیاسیون پیشین برای بقا و استحکام حکومت یک سرمایه اند؛ زیرا ملت با یاد آوری از بیست ظلم و غارتگری آنان از حکومت کنونی حمایت میکنند و یا حد اقل اقدام به شورش نمیکنند؛ به شرطی که این حکومت نیز زاویه نگاهش را به ملت تغییر داده و آنان را به مثابه عامل سازنده در مسائل سیاسی و توسعهای به حساب آورند، برای عملی ساختن این مورد، می توان از هم اکنون بر سر نوعیت نظام رفراندم برگذار کرده؛ سپس با تشکیل لویه جرگه و با دعوت از اقوام و مذاهب مختلف بر تدوین قانون اساسی و قوانین ملی اقدام گردد، این کشور از زمان حاکمیتهای احمدشاه ابدالی و به ترتیب سلسله شاهان افغانستان همواره با حمایت عموم ملت اداره و مدیریت گردیده است در زمان ظاهرشاه که شاهی مشروطه اعلام شد، از اقوام مختلف در پارلمان و نظام سیاسی سهم داشتند؛ سپس در فرایند درگیری های پنجاه ساله نیز نقش اقوام و مذاهب در امنیت و نا امنی کشور برجسته بوده است؛ لذا با مرور پیشینه تاریخی این سرزمین نیز میتوان به این نتیجه رسید که افغانستان بدون اشتراک عموم ملت نمیتواند به ثبات و اقتدار لازم دست یابد؛ لذا بهتر است که هرگونه انحصار را کنار گذاشته و با یک فکر ملی به حال وطن، این سرزمین را به ثبات و پایداری از مجرای حکومت فراگیر رساند.
یادداشت اختصاصی / خبرگزاری سریع