تعامل جبهه مقاومت با آیاسآی زنگ خطر برای حکومت سرپرست

به تازگی حفیظ منصور از اعضای جبهه مقاومت گفته است که مرز دیورند را به رسمیت میشناسیم. این سخن از کم سابقهترین سخنان در تاریخ دیپلماسی افغانستان است، مسئله دیورند همواره ناخن افگار میان افغانستان و پاکستان بوده است، این خط مرزی که توسط انگلیس در دوران عبدالرحمن خان بر حکومت وی پذیرانده شد، داستان پیچیده و طولانی دارد، فشارهای نظامی و اقتصادی بر حکومت امیر عبدالرحمن خان از عواملی بود که وی ناگذیر شد آن را بپذیرد؛ در هر صورت خط دیورند رسمیت بین المللی یافت و از آن زمان تا کنون میان دولتهای افغانستان و پاکستان بر سر آن منازعه و جنجال است.
معمولا کمتر اتفاق افتاده است که دولتهای حاکم در افغانستان در مورد پذیرش مرز دیورند بصورت تلویحی و یا به صراحت حفیظ منصور حرف به زبان جاری کرده باشند، زیرا افغانها خط دیورند را بخشی از خاک افغانستان میپندارند که به زور انگلیس به پاکستان واگذار شده است حتی دولت قبلی که به لحاظ وابستگی به امریکا و غرب زبانزد بود و تحت فشار شدید جنگ با طالبان به سر میبرد برای بقا و دوام حاکمیت اش هیچگاه حاضر نشد پذیرش رسمیت دیورند را اعلام کنند؛ آنها با وجودی که میدانستند عقبه حمایتی طالبان در پاکستان مستحکم است و در صورت اعلام پذیرش دیورند شاید بقای شان تضمین گردد ولی به چنین امر ننگین تن ندادند.
اکنون که حفیظ منصور چنین حرفی را با صراحت به زبان میآورد، نشان از پیچیدگی بازی و پیچیدگی اوضاع در آینده افغانستان دارد. به نظر میرسد که اعضای جبهه مقاومت طی گفتگوهای طولانی با آیاسآی به این توافق رسیده اند که در صورت حمایت پاکستان از این جبهه و به قدرت رسیدن شان در افغانستان، دیورند را به رسمیت خواهند شناخت و این اظهارات تهدید جدی علیه بقا و دوام حاکمیت کنونی محسوب میگردد.
بنا بر این وقتش است که حکومت سرپرست افغانستان فاز مردمی بودن اش را بیشتر تقویت کند، در حال حاضر شکاف عمیق میان حکومت و اکثریت نفوس این سرزمین وجود دارد. مسدود شدن مکتبهای دخترانه، عدم تشکیل حکومت فراگیر و کاهش حس تعلق افغانها به وطن عواملی اند که باعث شکاف و شقاق میان حکومت و مردم شده است.
اکثریت قاطع افغانها باورمندند که حکومت به خواست و اراده ملت بها نمیپردازد، بلکه آنان را رعیت پنداشته و به تبعیت اجباری وامیدارد، تداوم وضعیت موجود، این فرضیه را بیش از هر زمان دیگر تقویت میکند که صفوف حامیان این حکومت روز به روز کاهش خواهد یافت، بنا بر این مسئولین حکومت نباید با وضع محدودیتهای شدید و انحصار قدرت باعث تقویت صفوف مخالفین گردد؛ بلکه ملت که اساس و پایه نظام سیاسی محسوب میگردد، در اولویت توجه جدی حکومت باشد.
حکومتی که ریشههای مردمی اش سست باشد مسیر اضمحلال را سریعتر میپیماید؛ زیرا مبحث دولت_ملت از ارکان اساسی نظامهای سیاسی محسوب میگردند که هیچکدام بدون دیگری نمیتواند موجب شکلگیری نظام سیاسی گردد.