تعلیم و تربیه معیاری؛ تحکیم ثبات و ارزشهای ملی

نهاد های تعلیم و تربیه در افغانستان به قدامت تاریخ فعال بوده است، در تاریخ معاصر و در نظامهای شهنشاهی تعلیم و تربیه در افغانستان با معیارهای جهانی منطبق بود، پس از سقوط نظامهای شاهی و ظهور کودتاهای ننگین، تعلیم و تربیه در افغانستان دستخوش تغییر و تحول گردید و در حکومتهای بی ثبات قبلی، نصاب درسی به تناسب ارزشگذاری حاکمیتها دچار چند گونگی گردید، در زمان جمهوریت با توجه به کمک های جامعه جهانی و ثبات سیاسی نسبی که به وجود آمد، نهاد های تعلیم و تربیه تا حدودی رشد داشت. با توجه به حمایت کشورهای جهان و میزان بودجهیی که در نظر گرفته شده بود، نهاد های آموزشی در حد انتظار مردم افغانستان رشد نداشت. مثلا دانشگاه ها ظرفیت پذیرش بیش از نصف متقاضیان را نداشت و کیفیت درسی نیز با معیارهای جهانی برابر نشد.
اما امسال، سال جدید تحصیلی نهادهای آموزشی افغانستان در حالی شروع می شود که مکتبهای دخترانه و مراکز عالی آموزشی تا هنوز به روی آنان مسدود است. از آنجایی که نظام آموزشی افغانستان در حال حاضر تعریف جامع و خاصی ندارد، ولی متمرکز است. یعنی حاکمیت کنونی در همه سازکارهای نهادهای آموزشی نقش اول و برجسته را دارد. بنابراین حکومت باید بیش از این ها در مورد تعلیم و تربیه تلاش نماید. ضرورت توجه جدی به تعلیم و تربیه به خاطر کارکردها و دگرگونی های ناشی از آن است.
گسترش تعلیم و تربیه همواره با تجلی خرد و دانایی پیوند وثیق دارد. بدیهی است، اصلاحگران تعلیم و تربیه را به خاطر خود آن ارج نهند- به خاطر فرصتی که برای افراد فراهم می آورد تا تواناییها و استعدادهای خود را پرورش دهند. با وجود این تعلیم و تربیه به عنوان وسیله ای برای برابر سازی نیز در نظر گرفته شده است. گفته شده است که تعلیم و تربیه همگانی به آموختن مهارت ها به افراد جوان و با استعداد به منظور توانا ساختن آنها به یافتن جایگاه ارزشمند در جامعه، به کاهش نابرابریهای ثروت و قدرت کمک می کند. تعلیم و تربیه تنها ابزاری است که ارزشهای جدید به وسیله آن به انسانها منتقل شده و باعث دگرگونی اجتماعی عظیم می گردد. بنابراین نظام آموزشی از اهمیت بالا برخوردار بوده و دارای کارکردهای مثبت فراوان در جامعه می باشد. فرق نمی کند که نظام آموزشی از چه نوعی باشد.
نهاد تعلیم و تربیه یکی از نهاد هایی است که فرایند اجتماعی شدن در آن صورت می گیرد. اجتماعی شدن فرایندی است که طی آن کودک ناتوان به تدریج خودآگاه، دانا و ورزیده در شیوههای فرهنگی که در آن متولد گردیده است تبدیل می شود. مدارس جایی است که تا حدودی بخش مهمی از فرایند اجتماعی شدن در آن صورت می گیرد. مدارس برنامه های آموزشی رسمی دارد. گیدنز می گوید که از کودکان انتظار می رود یاد بگیرند که در کلاس آرام باشند، به موقع در کلاس حاضر شوند و مقررات انضباطی مدرسه را رعایت کنند. از آنها خواسته می شود اقتدار معلمان را بپذیرند و نسبت به آن پاسخگو باشند. واکنش های معلمان نیز بر انتظاراتی که کودکان از خودشان دارند تاثیر می گذارد. این ها به نوبه خود، با تجربه شغلی آنها هنگامی که مدرسه را ترک می گویند پیوند پیدا می کند، نهادهای آموزشی امروزه بعضی کارکردهای نهاد خانواده را انجام می دهد. اگر در گذشته کودکان در خانواده ها اجتماعی می شدند و قوانین و مقررات، آداب و رسوم و هنجارها را درونی می کردند امروزه در مکتبها و دانشگاه ها این امر صورت می گیرد.
با توجه به اینکه کودکان بعد از سپری کردن دوره مکتب وارد بازار کار می شوند و در صدد یافتن شغلی است خیلی از نظریه پردازان تاکید کرده اند که باید مکتبها، برنامه ها، ارزش ها و هنجارهایی را تعلیم دهند که متناسب با نیاز های اقتصادی سرمایه داری صنعتی باشد. به همین خاطر آنها تاکید می کند که مکتبها با مهارتهای فنی و اجتماعی مورد نیاز موسسات صنعتی کمک کند و احترام به اقتدار و انضباط را در نیروی کار تشویق نماید. این ها بر این باور اند که روابط اقتدار و کنترل در مدرسه، که سلسله مراتبی بوده و شامل تاکید بر اطاعت است، مستقیما مشابه روابطی است که در محل کار مسلط است. در کنار اقتدار، انضباط و فنون مختلف که مکتب آموزش می دهد باید آرمانهای رشد و پیشرفت شخصی را تقویت نموده و اندیشه های همپذیری به دور از تعلقات قومی_مذهبی را گسترش دهند تا افراد در محیط کاری ظرفیت تحمل اندیشه ها و افکار دیگران را داشته باشند.
تحصیلات عالی برای مردم افغانستان ضروری است؛ زیرا افغانستان در دام ارزش ها و سنت های قبیلوی افتاده است که آن ارزش ها و سنت ها باعث جنگ های خونین میان اقوام و گروه های مختلف در کشور شده است. نهاد های آموزشی اگر در کشور گسترش و رشد یابد سبب می گردد که ارزش های جدید در جامعه گسترش یابد و این ارزش های جدید بجای ارزش ها و سنت های قبیلوی زندگی افغان ها را معنی بخشد. همچنین ارزش های جدید بدون شک باعث تحکیم اصول انسانی و پابندی به ارزش های ملی نیز خواهد شد. فهم ارزش های انسانی بدون تحصیل کمرنگ بوده و در فرایند جامعه پذیری پایدار نخواهد بود. نهاد های تعلیم و تربیه نقش بارز در فرایند اجتماعی کردن دارد بنابر این حکومت می تواند با گنجاندان برنامه ها و مضامین درسی ذهنیت کودکان را نسبت به حکومت، صلح، ارزشهای ملی و توسعه انسانی شکل دهد. اگر حکومت به مسئله تحکیم ثبات، تقویت پایه های دولت میان مردم، صلح، دست یابی به توسعه استراتژیک فکر می کند و آن را برنامه طولانی مدت می داند باید از طریق نهاد های آموزشی به آن امور اقدام کنند.
بنابر این ضرورت توجه جدی به نهاد های آموزشی، برنامه ها و مضامین درسی مطرح بحث است؛ زیرا تعلیم و تربیه تنها ابزاری است که می تواند ما را از تنیدگیهای تاریک نجات دهد. ما در هاله ای از ابهام و بی مسئله گی قرار داریم. نه دست ما به سنت گیر است و نه در تجدد. ما در عالم برزخی قرار داریم که آن عالم میان سنت و تجدد قرار دارد. نهاد آموزشی می تواند ما را از عالم برزخی موجود نجات دهد؛ لذا حاکمیت کنونی میبایست ارزش های ملی و ثبات اجتماعی را محراق توجه قرار داده و با نظرداشت آن، به ارتقای تعلیم و تربیه بیاندیشد.
لینک کوتاه