تعلیم و تربیه معیاری؛ چشم انداز مثبت توسعه و ثبات در افغانستان

نخستین مکتب در افغانستان در سال 1254 و در دوره امیر شیر علی خان بنیانگذاری شد. در دوران حکومت “امیرحبیب الله خان” با تاسیس مکتبی بنام “حبیبیه” در کابل روند تاسیس مکاتب عصری رونق گرفت. از آن زمان تاکنون عرصه تعلیم و تربیه در افغانستان فراز و فرودهای زیادی را تجربه کرده است. تاثیر منفی چهار دهه جنگ و بحران بر نظام آموزشی کشور محسوس و تکان دهنده است، نبود ساختمان کافی برای مکتبها در بسیاری از قصبات کشور یکی از آسیبهایی است، که متعلمین کشور با آن دست و پنجه نرم میکنند؛ با وجودی که در ساخت و ساز ساختمانهای مکاتب تلاشهای زیادی صورت گرفت و این مأمول در کلان شهرها و برخی ولسوالیها حل گردید؛ اما این معضل در بسیاری از قصبات کماکان پا برجاست به خصوص مناطقی که طی دو دهه در آن جنگ جریان داشت به مکتبهای معیاری که دارای ساختمان باشد دسترسی ندارند.
هم اکنون معارف کشور با سخت ترین وضعیت قابل تصور مواجه میباشد، در حالیکه در شرایط کنونی تمامی جهان، مردم و حکومت افغانستان خواستار توسعه معارف و اعتراف به مهم بودن آن در توسعه و پیشرفت و ایجاد ثبات در کشور مینمایند؛ اما کمترین توجه از سوی مقامات حکومت کنونی در عرصه معارف و تحصیلات عالی صورت گرفته است، آنان با هر دلیلی که نه برای مردم و نه برای خودشان قناعت بخش است نظام تعلیم و تربیه را محدود و بیخاصیت و بلااثر ساختهاند. به هر روی نظام معارف کشور امروز با چالش های جدی مواجه میباشد. چالشهایی که متاسفانه پیشرفتها و تغییرات پیش آمده را تحتالشعاع خود قرار داده است. شرایط بد معیشتی، معاش و امتیازات پایین معلمین، فقدان امکانات آموزشی کافی در مکتبها برای دانش آموزان بصورت متوازن در همه ولایات، فقدان فضا و مکان قابل قبول برای حضور دانش آموزان و معلمین برای آموزش، عدم کارآیی لازم اداره مربوط به معارف، فقدان پویایی و خلاقیت لازم در امر آموزش و تربیت، عقب بودن نصاب تعلیمی مدارس از دانش و فراورده های علمی روز و….از موارد عمده و عدیدهای است که میتوان به عنوان چالشهای بزرگ فرا روی آموزش و پرورش افغانستان یاد نمود. هرچند در مورد رفع چالشهای یاد شده وعدههایی از سوی مقامات داده شده است و حتی در مواردی تمهیداتی نیز در نظر گرفته شده است، با این وجود تا زمان تحقق اهداف یاد شده و رفع چالشهای موجود راهی طولانی پیش روی قرار دارد، به خصوص که در اوضاع کنونی وضعیت صنوف خواهران مبهم است و محدودیت کماکان پا برجاست؛ اما هیچ قدم عملی نه تنها در محو آن برداشته نشده است بلکه با گذشت هر روز بر ناامیدی زنان این سرزمین افزون میگردد.
اما از یک نکته بسیار اساسی و بنیادی نباید غافل شد، که تنها راه ثبات و ترقی کشور، در توسعه و بهبود یافتن نظام معارف می باشد. توسعه تعلیم و تربیه از جهات مختلف میتواند در بهبود وضعیت عمومی کشور اثر گذار باشد. مهم ترین بُعد این موضوع آنست که میزان درک و آگاهی جامعه نسبت به حقوق، وظایف و مسئولیتهای جامعه و حکومت نسبت به هر زمان دیگر رشد چشمگیری یافته و مردم به خوبی در قبال مسئولیت و تکلیف حکومت و جامعه در قبال همدیگر آگاهند. نفس آگاهی دردی است که انسان را بسوی وضع مطلوب سوق میدهد. درک و آگاهی به دست آمده جامعه و حکومت را از داشتن ظرفیت ها و توانمندی های شان در عرصههای مختلف واقف میسازد. عصبیتهای جاهلی که در قالب گرایش های منطقهای، نژادی ، زبانی و محلی جامعه را به قطبها و محورهای متضاد و آشتی ناپذیر تقسیم نموده است، جای خود را به تفاهم، درک و همدلی میدهد. وحدت ملی و توجه به منافع ملی از شعار به شعور بدل میگردد. فعالیت و تلاش های سیاسی در یک نظام و چهار چوب تعریف شده و قابل اعتماد جریان مییابد. اقتصاد و فرهنگ در پرتو آن به رشد و تعالی میرسد. روحیه جمعی و کار جمعی و زندگی جمعی تقویت یافته، بدل به یک فرهنگ ماندگار و پویا و کارآمد می گردد.
اما همه این آرزوها و بایدها در عرصه و پرتو معارف هنگامی قابل دسترس و تحقق یافتنی خواهد بود که جامعه و حکومت تلاش و کوشش مضاعف خود را بدان معطوف دارند. همین طور کشورهای منطقه نیز بایستی اهمیت این موضوع را دریابد. آنان با تجارب و اندوخته های داخلی خود قادر خواهند بود که در این زمینه مردم افغانستان را بیشتر و بهتر مساعدت و یاری نمایند. امروزه دانشمندان علوم اجتماعی و تربیتی به این نتیجه رسیدهاند که تغییر اساسی و بنیادی در هر جامعه ای منوط به آن است که نظام معارف یا آموزش و پرورش آن چگونه است. گفتهاند که شما اگر چهار چوب یک نظام آموزشی را ارائه دهید ، بدنبال آن آسان خواهد بود که بگوییم این جامعه چند سال بعد در چه موقعیت و وضعیتی قرار خواهد گرفت.
راهکارهای لازم برای بهبود بخشیدن به نظام معارف میتواند متعدد و متنوع باشد. از جمله اینکه در زمینه اندوخته های علمی و تجارب آموزشی هم از گذشته کشور کمک گرفته شود و هم از کشورهای دوست و همکار یاری خواسته شود. بودجه کافی و وافی به تعلیم و تربیه اختصاص داده شود. جایگاه و ارزش این عرصه احیاء گردیده و باز گردانده شود. معاش معلمین و کارمندان معارف نسبت به رسالت و وظیفه مقدس شان به اندازه کافی تنظیم گردد. امکانات و تسهیلات آموزشی و کتابخانه ها در اختیار معلمین و دانش آموزان گذاشته شود تا سطح معلومات خود را در جهت باروری برنامههای علمی بالا ببرند. تسهیلات کمک معاش نیز برای کسانی که در نظام معارف خدمت میکنند در نظر گرفته شود. در تعیین بودجه سالانه، توجه خاص و ویژه نسبت به این بخش صورت گیرد. مسئله مساوات و توازن در قسمت توسعه معارف میان دختران و پسران، زنان و مردان و مناطق محروم و غیر محروم فراموش نگردد. زمینهها و فرصتهای مناسب جهت ارتقاء علمی فارغ التحصیلان و حتی آنانی که در حال آموختن هستند از دست آوردها و گردش ها و بورسیههای تعلیمی فراهم گردد. مسئله تبعیض در استفاده از بورسیه رفع گردد. و نهایتا اینکه نمی توان تا ابد مکتبها را به روی دختران بست و با دلایلی که خودشان هم نمیدانند این قشر تأیر گذار جامعه از تعلیم و تحصیل محروم گردند.
موارد یاد شده در واقع سبب خواهد شد که در افغانستان یک انقلاب و جهش علمی از طریق معارف به وجود آید. هر تحولی که مبتنی بر علم و دانش باشد قطعا نسبت به آینده آن می توان امیدوار بود. اگر در فضای مسموم کنونی کشور امیدواری می توان تصور نمود این است که فرزندان امروز این سرزمین سوخته، که با جدیت و تلاش مضاعف برای آموختن گام برداشتهاند باید از ابعاد مختلف مورد حمایت قرار گیرند تا خود را به قلههای رفیع علم و دانش برسانند که بتوانند با جهان در حال ترقی رقابت نمایند.
نویسنده: محمد امین فرهمند
لینک کوتاه