تلاش برای مهار بحران مزمن افغانستان از مسیر منطقهای

برگزاری نشست منطقهای تهران پیرامون تحولات افغانستان را باید در چارچوب استمرار دغدغههای کشورهای همسایه نسبت به وضعیت افغانستان ارزیابی کرد؛ دغدغههایی که پس از تحولات سیاسی سالهای اخیر در کابل، نهتنها کاهش نیافته، بلکه در ابعاد مختلف امنیتی، اجتماعی و انسانی گسترش پیدا کرده است. افغانستان همچنان یکی از مهمترین کانونهای بحران پیرامون منطقه به شمار میرود و همین واقعیت، زمینهساز تداوم رایزنیها و گفتوگوهای منطقهای درباره آینده آن شده است.
میزبانی تهران از این نشست، بیش از آنکه یک اقدام نمادین تلقی شود، بازتاب جایگاه جغرافیایی و سیاسی ایران در قبال افغانستان است. مرزهای طولانی، پیوندهای تاریخی و فرهنگی، و نیز تأثیر مستقیم تحولات افغانستان بر مسائل مهاجرت، امنیت و اقتصاد، موجب شده است که ایران ناگزیر از پیگیری مستمر این پرونده باشد. در چنین چارچوبی، تهران به محلی برای تبادل نظر میان کشورهای منطقه تبدیل شده است؛ تبادلی که هدف آن، بیش از هر چیز، بررسی راههای مدیریت پیامدهای بحران افغانستان است.
ترکیب شرکتکنندگان در نشست تهران نشان میدهد که تمرکز اصلی این گفتوگوها بر نگرانیهای مشترک منطقهای است. افغانستان در این نشست، نه بهعنوان بازیگری فعال در عرصه سیاست منطقهای، بلکه بهمثابه مسئلهای اثرگذار بر ثبات پیرامونی مورد توجه قرار گرفته است. موضوعاتی چون امنیت مرزها، تحرک گروههای افراطی، مهاجرت و پیامدهای اقتصادی بیثباتی، در زمره مسائلی قرار دارند که کشورهای همسایه را به گفتوگو واداشتهاند.
در این میان، عدم حضور نمایندگان طالبان در نشست تهران، یکی از نکات قابلتأمل است. این غیبت، بهگونهای غیرمستقیم، محدودیتهای موجود در مسیر شکلگیری یک روند فراگیر سیاسی درباره افغانستان را یادآور میشود. نشست تهران، در نتیجه، بیش از آنکه محملی برای گفتوگوی مستقیم با حاکمان کابل باشد، به عرصهای برای هماندیشی میان کشورهای منطقه درباره نحوه مواجهه با وضعیت موجود تبدیل شده است.
محورهای مطرحشده در این نشست، از جمله امنیت جمعی، مقابله با افراطگرایی، توسعه اقتصادی و همگرایی فرهنگی، بازتابدهنده درکی مشترک از پیوند میان ثبات افغانستان و امنیت منطقه است. این مفاهیم، اگرچه کلی و فاقد چارچوبهای الزامآور هستند، اما نشان میدهند که کشورهای منطقه در سطحی حداقلی، بر ضرورت همکاری برای جلوگیری از تشدید بحران اتفاق نظر دارند. افغانستان در این نگاه، مسئلهای فراتر از مرزهایش تلقی میشود که پیامدهای آن بهطور مستقیم دامنگیر همسایگان شده است.
در عین حال، حساسیتهای سیاسی، قومی و مذهبی افغانستان سبب شده است که نشست تهران با زبانی محتاطانه و غیرجانبدارانه پیش برود. پرهیز از موضعگیریهای صریح نسبت به جریانها و گروههای داخلی افغانستان، بخشی از تلاش برای حفظ فضای گفتوگو و جلوگیری از تعمیق شکافهاست. این رویکرد، بیش از آنکه بهدنبال ارائه راهحلهای فوری باشد، معطوف به مدیریت شرایط موجود است.
ابعاد انسانی بحران افغانستان نیز، هرچند بهطور مستقیم در کانون مذاکرات قرار نداشته، اما بهعنوان پسزمینهای تأثیرگذار بر فضای نشست حضور داشته است. وضعیت مهاجران، محدودیتهای گسترده در حوزه تعلیم و صحت، و فشارهای اقتصادی بر اقشار مختلف جامعه افغانستان، مسائلی هستند که پیامدهای آنها از مرزهای افغانستان فراتر رفته و کشورهای منطقه را نیز درگیر ساخته است.
در مجموع، نشست منطقهای تهران را میتوان بخشی از روندی دانست که هدف آن، حفظ افغانستان در دستور کار رایزنیهای منطقهای است. این نشست نه مدعی حلوفصل نهایی بحران است و نه واجد ظرفیت ایجاد تحولی بنیادین در معادلات سیاسی کابل. اهمیت آن، بیش از هر چیز، در استمرار گفتوگو و تبادل نظر میان کشورهایی نهفته است که ناگزیرند در غیاب یک روند سیاسی فراگیر در داخل افغانستان، بر مدیریت پیامدهای بحران تمرکز کنند. از این منظر، نشست تهران را باید گامی در جهت مهار تبعات یک بحران دیرپا دانست؛ بحرانی که همچنان آینده افغانستان و ثبات منطقه را در هالهای از ابهام نگاه داشته است.
یادداشت اختصاصی

