تکرویِ دونالد ترامپ و مسیر افولِ امریکا

در سال ۲۰۲۵، ایالات متحده امریکا در مواجهه با ازدياد روز افزون بحرانهای داخلی و بینالمللی قرار گرفته است، اما آنچه این بار برجستهتر به نظر میرسد، نقش شخص ترامپ در تسریع این روند است. مسیر دولت ترامپ که با شعار «اول امریکا» آغاز شد، اکنون به نقطهای رسیده که بخش عمدهای از ظرفیتهای داخلی را تضعیف کرده و پرستیژ جهانی این کشور را کاهش داده است. اگرچه نمیتوان گفت فروپاشی کامل در این لحظه قطعی است، ولی قرائن نشان میدهند که مسیر طیشده در صورت تداوم، گزینه سقوط اقتدار را حتمی میسازد.
در نخست، باید به تأثیرات داخلی نگاه کرد. گزارش مطالعهٔ Carnegie Endowment for International Peace تحت عنوان «U.S. Democratic Backsliding in Comparative Perspective» نشان میدهد که دولت ترامپ با سرعتی کمسابقه وارد فرایند «تمرکز قدرت در نهاد ریاستجمهوری»، تضعیف نهادهای نظارتی، صلب استقلال دستگاه قضایی و سیاسیسازی دستگاه اجرایی شده است. در همین حال، موسسه بینالمللی Chatham House هشدار داده که بزرگترین ریسک اقتصادی و راهبردی امریکا از دیدِ این مؤسسه، کاهش اعتماد به حکمرانی ترامپ است؛ نه صرفاً سیاستهای اقتصادی، تظاهرات میلیونی اخير در شهرهای این که با شعار ( نه به پادشاه) سازماندهی شده بود، دال واضح بر این واقعیت است، این کاهش اعتماد و تضعیف نهادها، به معنای آن است که قدرت ملی امریکا دیگر صرفاً با اهرمهای اقتصادی یا نظامی سنجیده نمیشود بلکه کیفیت عملکرد داخلی و انسجام سیاسی این کشور، مهمترین شاخصهای قدرت شدهاند.
در نتیجه، در سطح داخلی امریکا شاهد چند روند هشداردهنده هستیم؛ انسجام ملی کاهش یافته، نهادهای مستقل تحت فشار قرار گرفتهاند و شمار مخالفان، تحلیلگران سیاسی و حتی نهادهای اطلاعاتی پیشین میگویند که این کشور در مسیر «رقابتی شدن خودکامه» حرکت میکند؛ عبارتی که برای دولتهایی به کار میرود که ظاهر دموکراتیک دارند اما عملکردشان در جهت تمرکز قدرت است. این یعنی امریکای تحت مدیریت ترامپ نه فقط با چالشهای اقتصاد یا سیاست مواجه است، بلکه با بحران داخلی همچون فروپاشی داخلی و استقلالگیری ایالتها نیز روبهرو شده است.
در سطح بینالمللی نیز شرایط دلچسب نیست. نظرسنجیهای بینالمللی نشان میدهند اعتماد جهانی به امریکا کاهش یافته است؛ گزارش Pew Research Center حاکی است که در ۱۹ کشور از ۲۴ کشور مورد بررسی، بیش از نیمی از شهروندان نسبت به رهبری امریکا تحت اداره ترامپ اعتماد ندارند، این کاهش اعتماد بینالمللی بخشی از روندی است که پرستیژ جهانی امریکا که زمانی نیروی محرک نظم بینالمللی بود را کمرنگ کرده است. سیاستهای تکروی ترامپ در خروج از تعهدات چندجانبه، تهدید متحدان دیرینه، تهاجم بر کشورهای مختلف با توجیهات گوناگون و اولویتگذاری محوری بر منافع کوتاهمدت امریکا، به جایگاه رهبری این کشور آسیب زدهاند، این سیاستها نه تنها متحدان این کشور را دلسرد کرده، بلکه عرصه را برای رقبای جهانی مانند چین و روسیه باز گذاشتهاند.
در این چارچوب، میتوان گفت که مسیر فعلی امریکا با رهبری ترامپ دارای سه مؤلفه کلیدی است؛ تمرکز قدرت داخلی به قیمت تضعیف نهادهای مدنی و نظارتی، کاهش سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی، ضعف در حفظ جایگاه بینالمللی از طریق سیاستهای تکمحور و خروج از ساختارهای سنتی همکاری جهانی.
سؤال این است که نتیجه این مسیر چیست؟ اگر مسیر ادامه یابد، دو سناریوی اساسی محتمل هستند. اول، امریکا بخواهد به خود بیاید و وارد دورهای از بازنگری و بازسازی داخلی شود؛ اهمیت را به اصلاحات داخلی بدهد، اعتماد نهادها را بازگرداند، متحدان اش را فعالتر کند و سیاست خارجیاش را بر عدم مداخله در امور سایر کشورها بازتنظیم نماید. دوم، مسیر تضعیف ادامه یابد و امریکا به تدریج از موقعیت «ابرقدرت بیرقیب» رو به افول رفته و به یک کشور منزوی و کم اثر تبدیل شود؛ یعنی نه فروپاشی کامل، اما از دست دادن جایگاه پیشین و کاهش نفوذ.
اما با توجه به شواهد کنونی، باید تأکید کرد که مسیر فعلی به طور قاطعی به گزینه دوم یعنی افول اقتدار امریکا منتهی خواهد شد. سیاستهای مبتنی بر تکروی، تضعیف نهادها، کاهش اعتماد داخلی و خارجی، مداخله و تجاوز بر کشورهای دور و نزدیک که منجر به از دست رفتن پرستیژ جهانی این کشور گردیده است به معنای آن است که امریکا از موقعیتی که قبلا داشت به شدت رو به افول در حرکت است، اگر بازتعریف انجام نشود، روند افول به سرعت پیش خواهد رفت و آنچه امروز «ابرقدرت» نامیده میشود، تبدیل به نسخهای ضعیفتر و منزویتر خواهد شد؛ لذا میتوان دریافت که مسیر ترامپ نه صرفاً تغییر سیاستهاست، بلکه آسیب ساختاری به قدرت داخلی و جایگاه جهانی امریکا است، اگر این مسیر متوقف نشود و اصلاحات جدی صورت نگیرد، راهی که ترامپ میرود، قطعا به افول امریکا خواهد انجامید.

