ثروت در ترازوی سرنوشت انسان

پول یک نیاز اساسی در زندگی انسان است؛ اما چگونگی بهدستآوردن آن، شخصیت، نیت، ارزشها و ارتباط انسان را با عدالت اجتماعی آشکار میسازد. پول صرفاً یک سکه یا برگهی بانکی نیست، بلکه بازتابی از اخلاق، اراده و وجدان انسان است. در جامعه، ثروت از سه راه به دست میآید: زور، زاری و کارگری (تلاش صادقانه). این سه راه، سه مکتب متفاوت زندگیاند که هر کدام فلسفه و ساختار اخلاقی ویژهی خود را دارند.
بخش اول: زور؛ ثروت از راه قدرت، اجبار و ستم
زور راهی شوم است که در آن یک فرد یا یک حاکم، از امتیازات، قدرت، سلاح، روابط مافیایی یا فساد بهرهبرداری میکند تا حقوق مردم را پایمال کرده و ثروت را تصاحب کند. این پول بر ویرانههای خون، ترس، دروغ و ناکامیهای دیگران انباشته شده است.
این راه هرچند کوتاه است، اما خطرناک. در آن، ثروت همراه با لعنت است، نه برکت. کسانی که با زور ثروتمند میشوند، در کاخها، موترهای لوکس و با محافظان گشت میزنند، اما در دل مردم داغی از نفرتاند. این پول از حافظهی تاریخ محو نمیشود و از حساب عدالت الهی نمیگریزد. زور، ثروت میآورد، اما عزت نه.
بخش دوم: زاری؛ نتیجهی فقر، ناتوانی و احتیاج
زاری دردناکترین چهرهی ناتوانی انسانی است. وضعیتی است که فرد از غرور، کرامت و استقلال خود گذشته، تا نیازهای ابتدایی زندگیاش را تأمین کند.
زاری چه به شکل گدایی، چه به اسم کمک، چه در پشت درهای مؤسسات خیریه باشد — همه بیانگر شکست نظام اجتماعی، تبعیض طبقاتی، یا پیامد جنگها و مهاجرتهاست. این پول گرچه ادامهی زندگی را ممکن میسازد، اما در ژرفای وجود، داستانی از شکست، تحقیر و بیعزتی را حمل میکند.
زاری به انسان نان میدهد، اما روح را میشکند. این سرنوشت تحمیلی کسانیست که خود آن را انتخاب نکردهاند، اما قربانی آن شدهاند.
بخش سوم: کارگری (خوارۍ)؛ راه تلاش، صداقت و روزی حلال
کارگری صادقانه، سختترین اما مقدسترین راه کسب ثروت است. این راه نمایندۀ صبر، رزق حلال، صداقت و زحمت واقعی است. انسانی که با دست خود، مهارت، عرق جبین و عقل خود پول بهدست میآورد، اگرچه کم داشته باشد، ولی نزد وجدان، مردم و در درگاه خداوند، از همه ثروتمندتر است.
کارگر به نیروی بازو تکیه دارد، نه به واسطه، نه به درِ گدایی و نه به ستم. این پول دعای مادر، افتخار پدر و سربلندی فرزندان است. چه از راه آجرچینی، نوشتن، زراعت یا هر نوع کار باشد حاصل تلاش پاک و حلال است.
این انسان، معمار واقعی جامعه است؛ زیرا نه تنها زندگی خود را میسازد، بلکه ارزشهای پاک را به جامعه نیز هدیه میدهد.
نتیجهگیری:
پول نیاز زندگی است، اما شیوهی بهدستآوردنش، شخصیت انسان را تعریف میکند.
زورمند پول دارد، اما با نفرت.
زاروی نان دارد، اما بیعزتی.
کارگر، اندک دارد، اما عزت و ایمانش بزرگترین سرمایه است.
این سه راه پول، سه تصویر از سرنوشت انساناند. انسان باید خود تصمیم بگیرد که در کدام سوی تاریخ بایستد: بر بام قصر ظلم؟ پشت در زاری؟ یا بر بازوی مقدس تلاش؟
باز هم، آنکه به عرق جبین ارزش میدهد، رضای خدا، آرامش وجدان و دعای مردم را با خود دارد و این، بزرگترین ثروت است.
نویسنده: ببــرک سائل