جنگ روایتها؛ طالبان و پاکستان در میدان مشروعیت و اتهام

جنگ میان افغانستان و پاکستان دیگر تنها در مرزها جریان ندارد، بلکه در عرصهی رسانهها و روایتها ادامه دارد. هر دو کشور میکوشند تا با قدرت کلام، تصویر خود را در افکار عمومی بازسازی کنند. در ظاهر، درگیریهای مرزی و حملات متقابل نظامی عامل اصلی بحران است، اما در باطن، جنگی پیچیدهتر در جریان است؛ نبردی برای کنترل روایت و تعریف حقیقت. پاکستان با تکیه بر شبکه رسانهای گستردهاش روایت غالب را شکل میدهد، در حالی که طالبان با زبان دیپلماسی تازهای تلاش دارد روایت خود را از موضع دفاعی به جایگاه کنشگر فعال منتقل کند.
سخنان اخیر امیرخان متقی، وزیر خارجه حاکمیت کنونی افغانستان، در مراسم فراغت کارآموزان انستیتوت دیپلماسی وزارت خارجه، نمونهای روشن از این تغییر لحن است. او با صراحت گفت که پاکستان از افغانستان خواسته تضمین دهد هیچ حادثهی امنیتی در آن کشور رخ ندهد و پرسید، «آیا ما مسئول امنیت پاکستان هستیم؟» این جمله بیش از یک واکنش سیاسی، نوعی بیانیه حاکمیتی است؛ تلاشی برای تثبیت استقلال افغانستان در برابر همسایهای که سالها در سیاستهای کابل نفوذ داشته است. متقی با این موضعگیری، خود را در موقعیت مدافع عزت ملی قرار داد و کوشید میان سیاست خارجی حاکمیت کنونی افغانستان و مفهوم حاکمیت ملی پیوندی تازه برقرار کند.
اما آنچه سخنان متقی را از موضعی صرفاً تدافعی فراتر میبرد، اشاره او به تناقضهای رفتاری پاکستان است. به گفته او، اسلامآباد گاهی طالبان را متهم میکند که تحریک طالبان پاکستان (TTP) در خاک افغانستان فعالیت دارد و گاهی خواستار انتقال همین گروه به افغانستان میشود. او با طعنه گفت: «آیا افغانستان دیوانه است که مشکلات کشور دیگر را به خاک خود بیاورد؟» این جمله نماد روشنی از تغییر در گفتمان طالبان است؛ گروهی که سالها تحت حمایت سیاسی و لجستیکی پاکستان قرار داشت، اکنون در حال فاصلهگیری آشکار از آن است و میخواهد خود را بازیگری مستقل و ملی معرفی کند.
در بخش دیگری از سخنانش، متقی از نقض حریم هوایی افغانستان توسط هواپیماهای پاکستانی سخن گفت و افزود که چهار سال است کابل از اسلامآباد خواسته مانع این اقدامات شود اما پاسخی دریافت نکرده است. این اتهام در ظاهر شکایتی سیاسی است، اما در عمق خود پیام مهمی دارد، طالبان میخواهد نشان دهد که برخلاف دولتهای پیشین، در برابر نقض حاکمیت ملی سکوت نمیکند. این موضعگیری، علاوه بر تأثیر خارجی، در داخل افغانستان نیز معنایی نمادین دارد و برای طالبان که هنوز در پی کسب مشروعیت ملی است، میتواند ابزاری برای تقویت پایگاه مردمی باشد.
در عین حال، متقی کوشید تا با حفظ لحنی محتاط، از قطع کامل ارتباط با پاکستان پرهیز کند. او گفت که طالبان برای علمای پاکستان و برخی از سیاستمداران آن کشور که نیت خیرخواهانه دارند احترام قائل است. این جمله نشان میدهد طالبان هنوز بهطور کامل پلهای ارتباطی را نمیسوزاند و از زبان دیپلماسی برای حفظ روزنههای تعامل استفاده میکند. چنین لحنی نشانگر آن است که طالبان بهخوبی دریافته است تنش کامل با اسلامآباد، در شرایط کنونی منطقهای و اقتصادی، میتواند هزینهزا باشد.
اما بخش تندتر سخنان متقی جایی بود که او پاکستان را به فرافکنی مشکلات داخلی متهم کرد. او گفت: «پاکستان تمام مشکلات خود را به امارت اسلامی نسبت میدهد. جنگ با هند، درگیری با ایران، مسئله عمران خان و اختلاف با تحریک لبیک را هم به افغانستان نسبت میدهید؟» این جملات صریح، در واقع پاسخی است به روایتی که اسلامآباد طی سالها ساخته است: اینکه افغانستان منشأ بیثباتی در منطقه است. طالبان میکوشد با معکوس کردن این تصویر، خود را قربانی سیاستهای ناکارآمد پاکستان نشان دهد. از دید کابل، پاکستان با ایجاد دیوار مرزی، استقرار پستهای نگهبانی و ایجاد صدها چکپوینت، عملاً کنترل کامل بر مرزها دارد و نمیتواند عبور جنگجویان را به گردن افغانستان بیندازد.
این سخنان را باید در چارچوب سیاست بزرگتری تحلیل کرد که طالبان در یک سال اخیر دنبال کرده است؛ سیاستی مبتنی بر «بازتعریف روابط» و تلاش برای کسب مشروعیت منطقهای. طالبان با آگاهی از ضعف ارتباطیاش در عرصه بینالمللی، میکوشد از طریق چنین سخنرانیهایی خود را بهعنوان حکومتی مستقل، منطقی و مسئول نشان دهد. هدف آن است که جامعه جهانی، بهویژه کشورهای همسایه، افغانستان را نه تهدیدی برای ثبات بلکه بخشی از معادله ثبات منطقه بدانند. از همینرو، طالبان در زبان سیاسی خود میان مقاومت در برابر فشارهای بیرونی و تمایل به گفتوگو توازن برقرار میکند؛ گفتمانی که هم بُعد دفاعی دارد و هم جنبهی دیپلماتیک.
با این حال، کارشناسان روابط بینالملل بر این باورند که صرف بیان این مواضع، برای تغییر تصویر طالبان کافی نیست. جهان نه فقط به آنچه طالبان میگوید، بلکه به آنچه انجام میدهد، مینگرد. اگر حکومت کنونی افغانستان در داخل کشور همچنان به محدودیت رسانهها، زنان و مخالفان سیاسی ادامه دهد، روایتهای جدیدش در سطح بینالمللی شنیده نخواهد شد. این حکومت میخواهد نشان دهد که به دنبال احترام متقابل است، اما این احترام زمانی به دست میآید که رفتار سیاسیاش با گفتار دیپلماتیکاش همسو شود.
در سوی دیگر، پاکستان نیز در موقعیتی دشوار قرار گرفته است. بحران اقتصادی، اختلافات سیاسی و کاهش اعتماد عمومی، دولت اسلامآباد را در وضعیت شکنندهای قرار داده است. در چنین فضایی، نسبت دادن مشکلات داخلی به بیرون از مرزها، ابزاری برای حفظ ثبات سیاسی در داخل است. اما ادامهی این روند، نه تنها روابط با افغانستان را بحرانیتر میکند، بلکه چهرهی منطقهای پاکستان را نیز به عنوان کشوری فرافکن و متناقض تضعیف خواهد کرد.
اکنون دو کشور در نقطهای حساس از تاریخ روابط خود ایستادهاند. جنگ روایتها اگر به جای گفتوگو بر سر واقعیت، به رقابت در تحریف حقیقت تبدیل شود، بازندهی آن نه پاکستان خواهد بود و نه افغانستان، بلکه هر دو ملت خواهند بود که بار سالها بیاعتمادی را بر دوش میکشند. در جهانی که روایتها قدرتسازند، حقیقت تنها سلاحی است که میتواند چهرهی واقعی حکومت و قدرت را آشکار کند. حاکمیت کنونی افغانستان اگر میخواهد در این نبرد برنده شود، باید روایتش را نه فقط در سخن، که در عمل اثبات کند؛ زیرا تاریخ نشان داده است که در نبرد روایتها، آنچه باقی میماند، حقیقت است نه فریاد.

