چهارسالگی حکومت سرپرست، انحصار قدرت و تأکید بر تقویت درون سازمانی

چهار سال از حاکمیت حکومت سرپرست در افغانستان سپری شد در این چهار سال فراز و فرودهای زیادی را شاهد بودیم، تعدادی باور داشتند که این حکومت با این طرز دید و نگاه انحصاری پیرامون سیاست و قدرت نمی‌تواند دوام بیاورد، انتظارها بر این بود که حکومت ملی و فراگیر تشکیل گردیده و مردم حول محور آن به برنامه‌های توسعه و انکشاف یکجا با حکومت سهم گرفته و آینده تضمینی برای افغانستان رقم خواهد خورد، اما هر چه زمان سپری شد، نه تنها که چنین آمال به تحقق نپیوست، بلکه حکومت در فرایند زمان انحصارگراتر و فراموشی ملت به یک رویه‌ای عادی تبدیل شد.

طی چهار سال حکومت بیشتر تلاش کرد تا ساز و کار روابط بین‌المللی اش را تقویت کند، توان نظامی اش را توسعه بخشد و به فناوری‌های مدرن نظامی همچون پهپادها و تسلیحات دیجیتالی روی آورد؛ اما در قسمت توسعه منافع عامه همچون جاده‌های عمومی و جاده‌های درون شهری نیز توجهاتی داشته است که به عنوان نمونه سرک کابل هرات و توسعه شهری کابل مصادیق بارز و آشکار آن است، اما در جهت مقابل آن، تعاملات رسمی و انعقاد قراردادهای بزرگ بین المللی نیست؛ زیرا با حکومت غیر رسمی کسی قرارداد وسیع نمی‌بندند، از این رو، صدمات ناشی از آن بیشتر متوجه ملت می‌گردد، حکومت بالاخره نیروهایش را به نحوی از منابع ملی و تعاملات با قدرت‌های بزرگ تمویل می‌کند؛ چنانچه امریکا هر هفته چهل میلیون دالر برای حفظ نیروهای این حکومت می‌پردازد؛ اما این مردم است که باید رنج بکشند و عمری را در انتظار حاکمیت عادلانه سپری کنند، تاکنون که چنین حاکمیتی برای شان به وجود نیامده است، از این به بعد نیز تا تغییر در خود، رویه و منش شان ایجاد نکنند همین آش و همین کاسه تکرار خواهد شد.

از کشنده‌ترین عواملی که زجر بی پایان آن از مردم افغانستان دست نبرداشته است، ویرانی تحصیلات عالی و مسدود ساختن محیط‌های علمی به روی دختران است، این فاجعه از دو جهت مردم افغانستان را با تهدید سخت مواجه کرده است، فرار مغزها و نیروهای کدری از افغانستان باعث صدمه بزرگ بر پیکره فرهنگ و تمدن این ملت گردید، حکومت در قبال کدرها و مغزهای متفکر این سرزمین، نیروی دافعه اش را فعال نگهداشته بود، کمترین تلاش جهت اعتماد سازی و نگهداشتن شان انجام نداد، اراده بر این بود که نیروهای روشن ضمیر و دانشمند این سرزمین در مضیقه قرار گیرند و امکان یک زندگی عزتمندانه در داخل کشور از آنان گرفته شود، وقتیکه چنین نگرشی پیرامون شان شکل گرفت و زمینه‌های زندگی عزتمندانه از آنان زدوده شد، ناگذیر گردیدند مملکت را ترک کنند که چنین هم شد، ابتدا اساتید دانشگاه کابل جا خالی کردند؛ سپس دانشگاههای خصوصی نیز با این وضعیت دچار شد و سپس اهالی رسانه و روشنفکران یکی پشت دیگری وطن را تخلیه کردند، این سرزمین ماند و این حکومت و تعداد انسان‌هایی که انگیزه، انرژی و امکانات لازم مهاجرتی را نداشتند به وطن باقی ماندند، اکنون جوانانی که در این سرزمین هستند، انگیزه درس و تحصیل ندارند، کودکان هم نمی‌دانند که با کدام سرنوشت دچار اند، ارجحیت مدارس دینی بر تحصیلات مدرن میخ دیگری است که بر تابوت نظام تحصیلات عالی این کشور کوبیده شده است، نه برای جوانان انگیزه درس و تحصیل باقی مانده و نه در ضمیر حکومت نیت رشد و تعالی فرزندان این سرزمین است، بلکه این دوره به عنوان یکی از روزهای تباه کننده در تاریخ افغانستان ثبت خواهد شد.

از جانب دیگر علاوه بر اینکه انگیزه کار و تحصیل از جوانان این سرزمین زدوده شده است، دختران نیز در پی محرومیت‌های تحصیلی و اجتماعی در اوج نا امیدی قرار دارند، فراموشی زنان باعث می‌گردد که نیمی از پیکره جامعه در انزوای کامل قرار گیرند و نسل‌های بعدی که از آنان متولد می‌گردد نیز از منظر تربیتی و سطح دانش با افت مواجه باشند، صدمه زدن بر روحیه زنان باعث افت اجتماعی و ترویج خشونت در سطح جامعه می‌گردد؛ زیرا کانون خانواده به عنوان اولین نهاد اجتماعی هرچقدر که از آگاهی، خرد و دانش بهره‌مند گردد به همان میزان در تعالی اجتماعی و سطوح توسعه مملکت تأثیر می‌گذارند؛ زیرا روحیه آرام و دانش محور شعاع وجودی اش بر صلح و امنیت متمرکز است و آن صلح و صفایی که در ضمیر مادران نقش بندد، اثرات‌اش بر جامعه نیز مترتب می‌گردد؛ اما از میان رفتن فضای معنویت همچون دانش و آگاهی این جامعه و این مردم را دچار بهت و حیرت کرده است، کم کم دارد این وضعیت ظلم و جور به یک رویه‌ای پذیرفته شده تبدیل می‌گردد، طوری که مردم توان دادخواهی ندارند و جهان نیز به فکر منافع خود در این حیاط خلوت می‌باشد، حکومت نیز در فرایند زمان انحصار قدرت را شدت بیشتری بخشیده و همواره به فکر تقویت نیروهای نظامی و ساز و برگ تسلیحاتی اش است، به همین جهت مردم تنها فراموش شده‌ای این سرزمین هستند که این وضعیت در طولانی مدت به مثابه آتش زیر خاکستر اثرات مخرب اش بر حکومت و کشورهای پیرامونی نیز تأثیر خواهد گذاشت؛ لذا می‌توان گفت که این وضعیت بها دارد و بهای آن در زمان خودش توسط این حکومت و کشورهای دخیل پرداخت خواهد شد.

نویسنده: عبدالحی حبیبی

لینک کوتاه

https://sarie.news/s1525a
دکمه بازگشت به بالا