حکومت فراگیر؛ دوای درد افغانستان
در بحبوحه چالشها و مشکلات در افغانستان، کنش و واکنشهای زیادی درباره تحولات این کشور از جوانب مختلف وجود داشته و دارد که بعضاً به نفع و بعضاً هم به ضرر میباشد. حدود یکسال و سه ماه از به قدرت رسیدن دوباره طالبان در افغانستان میگذرد که در کنار بحران مشروعیت، بیثباتی اقتصادی و ناامنی هر روز بیش از پیش شده و طالبان قادر به مهار آن نبودهاند.
طرح مسئله حکومت فراگیر برای افغانستان، از مهمترین و موثرترین مسائلی بوده که همواره دوای درد افغانستان گفته شده و یقیناً دیگر هیچ دوایی نمیتواند این زخمها را التیام بخشد و این تن زخمی را شفایاب نماید. کشورهای همسایه از جمله ایران، روسیه و هند و … بارها ابراز کردهاند که اگر حکومت فراگیر در افغانستان شکل نگیرد، حکومت طالبان را به رسمیت نمیشناسند، موردی که با استقبال اکثر کشورهای جهانی نیز مواجه شده و به فرمول اساسی حل بحران مشروعیت و بحرانهای داخلی موجود در افغانستان تبدیل شده است.
با این وجود، اما بعضی مهرههای حکومت پیشین که میشود گفت «پیادههای» کاخ سفید بودند و هستند، در این اواخر با شکلدهی جریانها و احزابی تحت عنوانهای مختلف، از گفتگوهای بینالافغانی و طرح مسئله صلح سخن میزنند و این احتمال را قوی میسازد که امریکا تلاش دارد یکبار دیگر مذاکراتی را بین طالبان و مهرههای خودش رقم زده و آنها را در بدنه حکومت موجود جا دهند که از نظر واشنگتن میشود حکومت فراگیر، ولی حقیتاً هیچ یک از فراریهای دیروز که در بدترین شرایط مردم را رها کردند و گریختند، جایگاهی در بین مردم ندارند و منفور ملت هستند.
حکومت فراگیر به این معنی نیست که جنایتکاران و خائنان دیروز، یکبار دیگر بر گردههای مردم سوار شده و اهداف کاخ سفید و … را تامین کنند. این بار مردم میخواهند نمایندههای واقعی خود را داشته باشند که خادم مردم باشند، نه خائن و دزد و جنایتکار.
بنابراین طالبان باید مراقب این مورد باشند که امریکا تلاش دارد با همهمه و سناریوهای مختلف، دزدان دیروز را بر افغانستان تحمیل کند که قابل قبول نیست و باید از حضور و جاگرفتن آنها و حتا گفتگو کردن آنها جلوگیری شود. حکومتی باید شکل گیرد که همه اقوام و گروهها با نمایندههای واقعی خود در آن حضور داشته باشد و روی سرنوشتشان تصمیم بگیرند.