خشم طبیعت بر زندگی نیمبند مردم افغانستان

افغانستان که پنج دهه درگیری و بیثباتی را پشت سر گذاشته، بسیاری از زیرساختهای خود را از دست داده است. در این سرزمین، نهادهای حکومتی به تجهیزات و لوازم مدرن مجهز نیستند و افراد متخصص، متناسب با رشتهشان به کار گمارده نمیشوند. در نتیجه، هنگامی که این نهادها میخواهند خدمات خود را ارائه دهند، یا امکانات لازم را ندارند یا افراد متخصص و متعهد در رأس امور قرار نمیگیرند.
هرچند حوادث طبیعی همچون زلزله و سیلاب در بسیاری از کشورهای پیشرفته جهان نیز قابل پیشبینی کامل نیست، اما به دلیل مسئولیتپذیری دولتها در قبال ملت، هشدارهای لازم پیش از وقوع حادثه داده میشود. در مواردی که خطر جدی احساس میشود، نهادهای دولتی مردم را به مکانهای امن منتقل میکنند تا از تلفات و خسارات جلوگیری شود. این تدابیر میتواند تأثیر زیادی در کاهش scale حوادث طبیعی داشته باشد. افزون بر این، بر ساختوساز خانهها در نقاط مختلف کشور نظارت دقیق وجود دارد و با ارائه معیارها و مصالح ساختمانی مناسب، اطمینان حاصل میشود که ساختمانها در برابر زلزله و سیل مقاوم باشند. این نوع نظارت و رسیدگی به امور مردم، میتواند بسیار کارساز باشد و از بروز حوادث مرگبار جلوگیری کند.
متأسفانه در افغانستان، حکومتها از چنین مزایایی برخوردار نبودهاند. زلزله شب گذشته در ولایات شرقی ننگرهار و کنر نشان داد که افغانستان حتی در برابر زلزلهای ۶ ریشتری نیز آسیبهای مرگبار متحمل میشود. اگر طی این پنج دهه، سیاستمداران افغان به جای منافع قومی و گروهی، به منافع ملی میاندیشیدند و استراتژی خود را بر ثبات، توسعه و استحکام زیرساختها متمرکز میکردند، اکنون این کشور در ابعاد مختلف با معیارهای جهانی قابل مقایسه بود.
اما در افغانستان همواره حقایق و واقعیتها زیر پوست قومپرستی و برتریطلبی رنگ باخته است. کسانی خود را نماینده واقعی ملت میپندارند که برتریطلبی نژادی در پسزمینه ذهنشان دارند. آنان به جای فکر کردن به ثبات و قوام ملت و کشور، به تداوم و بقای حکومت خود بر اساس پیشینهای صدساله میاندیشند و تنها خود را شایسته تصمیمگیری و حکومتداری میدانند. آنها دیگر اقوام ساکن افغانستان را ملزم به اطاعت از خطوط فکری خود میکنند؛ گاه به فکر تناسب نفوس و جابجایی اقوام میافتند و گاه به فکر تخلیه کابل از سایر اقوام. چنین طرز تفکری نه ثباتآور است و نه امکان ساختن اقتصاد و زیربناهای کشور را فراهم میسازد. این افراد گمان میکنند که تا ابد بر اریکه قدرت خواهند بود و در دهکده جهانی امروز، جامعه جهانی با آنها همراهی خواهد کرد. اما باید به خاطر داشت که با این نگرش، افغانستان همواره در معرض تغییر و تحولات بنیادین قرار خواهد گرفت؛ چنانچه طی پنج دهه گذشته، در نبود انسجام ملی، هیچکس نتوانست حاکمیت پایدار ایجاد کند و از این پس نیز چنین خواهد بود.
طبق گزارشها، تنها در پی زلزله دیشب در ولایت کنر حدود ۷۰۰ نفر کشته و بیش از هزار نفر مجروح شدهاند. این آمار aside، ولایات ننگرهار و سایر ولایات شرقی واقع در خط زلزله نیز خسارات جانی و مالی زیادی متحمل شدهاند. اگر همپذیری اجتماعی وجود داشت، حداقل کاری که میشد کرد این بود که مردم از توان اقتصادی بهتری برخوردار بودند و میتوانستند خانههایی بسازند که با کوچکترین تکان زمین فرو نریزد. متأسفانه نه تنها نظارتی بر ساختوساز خانهها وجود ندارد، بلکه برای تعیین محل ساخت و ارزیابی میزان آسیبپذیری آنها نیز هیچ کار کارشناسانهای صورت نگرفته است.
هموطنان ما در این حادثه آسیبهای جبرانناپذیری متحمل شدهاند؛ عزیزان خود را از دست دادهاند و خانه و کاشانهشان از بین رفته است. حتی ابتداییترین امکانات زندگیشان مانند ظروف و پوشاک زیر آوار مانده است. با وجودی که میلیونها مهاجر اخیراً از پاکستان و ایران به وطن بازگشتهاند، حکومت کنونی توان رسیدگی به این همه بحران را ندارد. به نظر میرسد اگر تاجران ملی و نهادهای بینالمللی به وضعیت این آسیبدیدگان توجه نکنند، با یک فاجعه انسانی روبهرو خواهیم شد.
لذا انتظار میرود مردم افغانستان با تمام توان صدای خود را بلند کنند و با راهاندازی کمپینهای رسانهای، تصویر واقعی میزان تخریب و خسارات ناشی از این زلزله را به جهان نشان دهند. افزون بر این، هر هموطن که توانایی کمک دارد، باید نسبت به یاری این عزیزان احساس مسئولیت کند تا زخمهای ناشی از خشم طبیعت تا حدی التیام یابد.
در شرایط کنونی، اگر هموطنان در چنین روزهای سخت کنار یکدیگر نایستند، نمیتوان بر حکومت و نهادهای بینالمللی کمکرسان حساب کرد. بنابراین، دستگیری و یاری رسانی به یکدیگر در این روزهای دشوار، امری ضروری و از اهم واجبات اخلاقی و عاطفی است.
یادداشت اختصاصی / خبرگزاری سریع