خونسرد باشید، بازگشت امارت طالبان امکان پذیر نیست
سجادی
مردم افغانستان این واقعیت را باید خیلی از قبل پنداشته و پذیرفته باشند که سربازان خارجی طولانی مدت در کشور باقی نمیمانند و روزی فرا میرسد که آنان بار بنه خود را بسته از این آب و خاک خدا حافظی خواهند کرد. آنان داخلی نیستند که در بودن شان همیشه باید چشم انتظار و چشمدید داشت، چنانچه از نام شان پیدا است خارجی هستند، روزی به این کشور آمده اند و پس از بر آورده شدن خواستههای شان از این کشور خواهند رفت. قوای بین المللی تا همین مقطع بیست ساله ایجاب میکرد در افغانستان باقی بمانند، اکنون نیازی نمیبینند به جنگ بی هدفی که سر و ته آن هیچ معلوم نیست باقی بمانند، هدف اولی و آخری آنان در موضعگیری های اعلامی شان مبارزه با القاعده و نجات مرزهای بین المللی از خطرات این پدیده بود، هم اکنون سپر دفاعی مطمئن در بازدارندگی القاعده ایجاد کرده اند و به نحوی خود را از خطرات آنان مصئون ساخته اند از این جهت لزومی نمیبینند که در قضیهی داخلی افغانستان که چندان ربطی به آنان نمیگیرد خود را بیشتر از این دخیل نمایند. بدین ملحوظ آنان فرایند خروج شان رسما اعلان نمودند و تا اپریل سال جاری افغانستان را کاملا تخلیه خواهند نمود.
این تصمیم خروج باعث سراسیمهگی وحشتناکی در داخل افغانستان و میان شهروندان کشور گردیده است. عوامل اصلی این سراسیمهگی، وضعیت مبهم مذاکرات صلح، آشفتهگی وضعیت سیاسی موجود و احتمال تشدید خشونتها از سوی گروه طالبان است. مردم به صورت کل و بعضی از دانشآموختهها و حتا شماری از نخبهگان سیاسی تصور میکنند که در چنین وضعیت مبهم و آشفته و در پی تشدید خشونتها، ممکن است مهار وضعیت از کنترل دولت خارج شود. هرچند با توجه به وضعیت آنارشیک و سیال امنیتی و سیاسی افغانستان، هیچ چیزی به صورت مطلق قابل پیشبینی نیست؛ اما میتوان یادآوری کرد که گروه طالبان به دلایل بسیاری شانس برگشت به قدرت را از راه جنگ ندارد. بنابراین، بهتر است که دانشگاهیان، تحلیلگران و نخبهگان سیاسی در شرایط حساس کنونی از هراسگستری مهار گسیخته، تزریق انگیزههای منفی به جامعه و ارایه تحلیلهای روحیهکش پرهیز کنند، ما باید تمرین خود اتکایی را از اکنون آغاز نماییم، بازوان غیر نمیتواند تکیهگاه مطمئن و دائمی باشد. مردم افغانستان در لایهها و طیفهای مختلفی بر سر مسئله پس از خروج قوای بین المللی راهکار و استراتژی طرح کنند؛ زیرا این کشور از ما است و نا گزیریم در آن زندگی نماییم، اگر طالب و یا دولت و یا هم اپوزیسیون و جامعه مدنی هستیم از همین خاکیم و همه روزی در این کشور دفن خاک خواهیم شد، از این جهت، هیچکدام ما نمیتوانیم خاک خود را ترک نماییم و نباید هم چنین نماییم، هیچ راهی جز یافتن مسیر و شیوههای سازش و همپذیری نمیتواند ما را با هم نزدیک و به ثبات دائمی نزدیک سازد.
شهروندان افغانستان باید بپذیرند که سربازان امریکایی و سازمان نظامی ناتو نمیتوانستند به صورت مادامالعمر در نقش پولیس در افغانستان ایفای وظیفه کنند. همانگونه که مقامات امریکایی و ناتو بعضاً اذعان کردهاند، آنها نمیتوانستند در جنگی مشارکت کنند که زمان پایان آن نامعلوم است و یا منابع و امکاناتشان را بدون کسب کمترین نفعی در این جنگ هدر بدهند. دولت – ملتسازی از همان آغاز در دستور کار سربازان امریکایی و ناتو در افغانستان نبود و این کار در بازه زمانی بیست ساله و با اعمال فشار از بیرون هم ممکن نیست. آنها برای تشکیل و استقرار دولت مرکزی در افغانستان تا آنجا کمک کردند که در سطح بینالمللی بتواند از یک واحد سرزمینی مستقل نمایندهگی کند و طرف تعاملات کشورها در نظام بینالملل باشد. امریکا و ناتو به حکم اقتضائات منافع ملی و سازمانیشان نمیتوانستند تا برچیدن کامل بساط جنگ در افغانستان بمانند و تا شکلگیری یک دولت ایدهآل در این کشور از جان و مال شهروندان خود مایه بگذارند. بنابراین، امریکاییها و ناتو به محض آنکه حضور نظامی خود در افغانستان را به نفع ندیدند، باروبساط سربازان خود را جمع کردند و آماده شدهاند که این کشور را ترک کنند. اگر چه خروج آنها در شرایط آشفته کنونی مایه نگرانی است؛ اما این نگرانی نباید باعث سراسیمهگی شود و میدان را برای بازگشت طالبان به قدرت سیاسی و اقامه مجدد «امارت اسلامی» فراهم کند. افغانستان جهت حفظ نظام و حراست از اقتدار ملی اش لایههای مهم و تأثیر گزاری دارد که در صورت لزوم میتواند چتر حمایتی اش را گسترانیده و نظام موجود را همچون گوهر با ارزش در دل تحولات حفظ نماید.
«امارت اسلامی» گروه طالبان یک نسخه کهنه و آزمودهشده است. به یمن حافظه تاریخی کشورهای همسایه، قدرتهای منطقهای، قدرتهای جهانی و سازمانهای بینالمللی، «امارت اسلامی» یک نظام سیاسی «منفور» و «مطرود» در سطح جهانی است. به همین دلیل است که کشورهای عضو «ترویکای توسعهیافته» در نشست اخیر خود در مسکو با بازگشت «امارت اسلامی» به افغانستان به صورت صریح مخالفت کردند. همچنان کشورهای جهان که منافع آنها با افغانستان باثبات، دموکراتیک و مستقل گره خورده است، از برگشت «امارت اسلامی» به این کشور، حمایت نمیکنند. کشورهای جهان اسلام نیز «امارت اسلامی» را مایه ننگ جوامع اسلامی میپندارند و جنگ گروه طالبان برای اقامه این امارت در افغانستان را ناروا و نامشروع خواندهاند. از این حیث، گروه طالبان در سطح جهانی در انزوا قرار دارد و یک گروهی به شدت تنها و مطرود است. لذا از زاویه جهانی هم اگر به موضوع بنگریم هیچ کشوری در منطقوی و بین المللی از نظام غیر قابل تعریف آنان حمایت نخواهند کرد، طالبان شانس برگشت امارت را بیست قبل با برچیدن بساط شان از این کشور با خود دفن نمودند، با این حال، به نظر میرسد این گروه پیش از اینکه در صدد تثبیت حاکمیت شان باشند شیوههای ادغام و بازگشت عزتمندانه درون نظام را جستجو مینمایند.
گروه طالبان و «امارت اسلامی» مورد نظر این گروه در سطح داخلی نیز مطلوبیت و جذابیت لازم را ندارد. شهروندانی که طی سالهای اخیر در حمایت از این گروه زندهگی کرده، انتخاب دیگری غیر از آن نداشتهاند. این حمایت آنها نه از روی رضا و رغبت که از روی ترس و با زور شلاق و میله تفنگ بوده است. در غیر این صورت، چطور ممکن است برای مردمی که سالها برای آزادی و حقوق انسانی خود مبارزه کردهاند، زندهگی در قفس امارت طالبانی را انتخاب کنند؟ اگر سایه شلاق از زندهگی این شهروندان دور شود، هیچ یک از آنها زیر پرچم «امارت اسلامی» حتا برای یک لحظه کوتاه هم زندهگی نخواهد کرد؛ زیرا این امارت چنانکه تجربه شد، برای مردم افغانستان نه آزادی و حق انتخاب داشت و نه عزت و نان و رفاه. در حال حاضر، برای مردم افغانستان که سالهای متمادی را برای آزادی، حقوق بشری و برخورداری از یک زندهگی مطلوب انسانی مبارزه کردهاند، تبعیت از «امارت اسلامی» دیگر یک انتخاب نیست. بنابراین، در سطح داخلی هم فضا برای برگشت «امارت اسلامی» مساعد نیست و تلاش برای اقامه این نظم سیاسی عقبمانده محکوم به شکست است. این گروه از بدو ظهور شان در دهه نود تا کنون کاری نکرده است که یک خاطره ماندگار و مردمپسند را در این سرزمین از خود بجا گذاشته باشد، از این رو خود شان نیز میدانند امارت ارتجاعی شان اینبار به طور تحمیلی نیز به بار نخواهد نشست؛ زیرا از روحیه عمومی مطالعه لازم را دارند.
با توجه به دلایل فوق، گروه طالبان اگر هم خواسته باشند شانس بازگشت به قدرت را ندارد و تلاش این گروه برای استقرار «امارت اسلامی» در افغانستان بیهوده است. جنگ گروه طالبان همانگونه که در سطح جهانی محکوم است، در سطح داخلی نیز با محکومیتهایی روبهرو شده است. این گروه شاید به دلیل خروج سربازان بینالمللی از افغانستان برای مدتی مانور بدهد و بدمستی کند؛ اما در فرجام چارهای جز تمکین به گفتوگو با دولت و انتخاب زندهگی صلحآمیز ندارد. از اینرو، نباید در پی خروج سربازان بینالمللی از افغانستان و تشدید احتمالی خشونتها در کشور دستوپا را گم و به صورت ناخواسته راه را برای برگشت «امارت اسلامی» و گروه طالبان در قدرت هموار کرد. هم اکنون حدود 350 هزار سرباز مسلح با عقبه حمایتی مردمی در صفوف نبرد با تروریزم بین المللی حضور دارند که با توجه به توان رزمی و دفاعی آنان، هرگونه نیروهای مخل نظام را تنبیه خواهد کرد.