داعش و قتل عام شیعیان؛ نشانه‌گیری قلب وحدت ملی افغان‌ها

از بدو تسلط حکومت سرپرست بر جغرافیای افغانستان تا سه سالگی عمر حاکمیت، حملات داعش به گونه‌ی پراکنده با ماهیت انتحار و انفجار بر مراکز و تجمعات ملکی و نظامی انجام می‌یافت. حکومت سرپرست افغانستان از ابتدا انگیزه جدی در امر مبارزه با داعش داشت. طی عملیات‌های دقیق موفق به انهدام مخفیگاه‌های این گروه در شهرها و قصبات کشور گردید و جغرافیای مستقل این گروه را در ننگرهار و سایر نقاط کشور تصرف کرد و رهبران فرماندهان ارشد داعش یا کشته شدند و یا به سایر کشورها متواری شدند، طوری که نفس‌های آخر داعش در افغانستان کاملا هویدا بود.

اکنون که سه سال از عمر حاکمیت می‌گذرد، تغییر در ماهیت حملات داعش بیانگر قدرت یافتن این گروه در افغانستان است. استراتژی عملیاتی داعش پیش از این با حملات انتحاری نشانه‌گیری اهدافی همچون خانقاه‌های تصوف و تجمع شیعیان بود، حملات بر مراکز یاد شده را عمدتا با انتحار و انفجار انجام می‌دادند و کمتر پیش آمده بود که به شیوه‌ی مسلحانه رو در روی جماعت‌ها حاضر شده و به رگبار ببندند؛ اما قتل عام اهل تشیع کشور در دایکندی نشان داد که کم توجهی حکومت سرپرست در تأمین امنیت باعث رشد و قدرت گیری داعش شده است طوری که هم اکنون با خیال راحت مسیر شاهراه‌ها را ترصد می‌کنند و مردم بی دفاع را به رگبار می‌بندند؛ اما هیچ آبی از آب تکان نمی‌خورد.

سیاست انکار در استراتژی حکومت سرپرست:

هر از گاهی که کشورهای جهان و منطقه از جغرافیای افغانستان و داعش احساس نا امنی کرده و نگرانی خود را با کابل شریک کرده اند؛ مقامات حکومت سرپرست عوض اینکه خواهان همکاری آنان گردد، بیشترین تلاش آنان در راستای انکار از وجود داعش بوده است؛ طوری که ذبیح الله مجاهد طی مدت سه سال همواره از وجود گروههای مسلح در داخل افغانستان به خصوص گروه داعش انکار کرده و در نهایت گفته است که اگر کدام داعشی در کوه‌های افغانستان متواری باشد مورد تعقیب نیروهای ما قرار دارند و مجازات خواهند شد. به نظر می‌رسد که تأمین امنیت یک کشور وسیع همچون افغانستان با انکار از وجود مخالفین مسلح راه بجایی نمی‌برد؛ بلکه موجودیت آنان را باید پذیرفت و در هماهنگی با مردم افغانستان و کمک کشورهای همسایه و منطقه راهکار منطقی در محو داعش جستجو کرد.

مشروعیت داخلی و بین المللی گزینه‌ی نابودی داعش:

حکومت سرپرست از ابتدا رویکردی را اتخاذ کند که زمینه‌های مشروعیت داخلی نظام فراهم گردد، مشروعیت داخلی می‌تواند با برگزاری رفراندم در تعیین نوعیت نظام سیاسی، تشکیل حکومت فراگیر ملی که آئینه تمام قد مردم افغانستان باشد و تداوم برگزاری محافل مردمی و مختلط میان حکومت و مردم، دلگرمی جامعه را در امر حمایت از نظام بیشتر می‎‌سازد. این یک اصل است وقتیکه مشروعیت داخلی شکل گرفت به تبع آن مشروعیت بین المللی است؛ اما آنچه که از وضعیت حکومت پیداست، عملا نمیخواهند که مشروعیت کسب کنند؛ زیرا کسب مشروعیت که با شعار نیست؛ بلکه نیازمند برداشتن گام‌های اولیه است همچون پذیرش برخی از قواعد بشردوستانه، شکل و نمود بخشیدن ملی به حکومت و ایجاد احساس تعلق میان مردم و حکومت از گام‌هایی است که در راستای مشروعیت برداشته می‌شود. وقتیکه حکومت رسما مشروعیت یافت آنگاه قالب‌های احساس تعلق ملت به دولت شکل و نمود می یابد و ملت و دولت در همکاری دو جانبه می‌توانند از رشد پدیده داعش جلوگیری کرده در فرایند کوتاه مدت ریشه‌های این گروه را در کشور بخشکانند؛ ورنه در وضعیت جاری، شانس رشد داعش کماکان چشم‌گیر است.

داعش؛ نشانه‌گیری قلب وحدت ملی در افغانستان:

در تاریخ چند هزار ساله‌ی افغانستان، جهانخوارانی همچون انگلیس و امریکا تلاش‌های فاحش کردند تا سبب شعله‌ور کردن جنگ مذهبی در افغانستان گردند؛ اما روحیه‌ی همپذیری، اخوت و برادری که میان اقشار مختلف جامعه افغانی حاکم است بارها پروژه جنگ مذهبی به شکست انجامیده است. مردم افغانستان در تاریخ درگیری‌هایی با همدیگر داشته اند که بیشتر متمرکز بر قدرت سیاسی بوده است نه جنگ‌های مذهبی؛ چنانچه در عصر حکومت‌های تنظیمی و جنگ‌های داخلی شاهد بودیم که شیعه و سنی افغانستان در قالب گروههای مختلف در ترکیب همدیگر جهت رسیدن به قدرت سیاسی در جنگ بودند، مثلا تعدادی از گروه‌های شیعی کنار حکومت ربانی قرار داشتند و به تحکیم حاکمیت آن زمان باور مند بودند؛ تعدادی گروههای دیگر شیعیان در ائتلاف با حکمتیار و سایر تنظیم‌ها در مقابل حاکمیت می‌جنگیدند و باورمند به تغییر حکومت و عدالت بودند؛ اما این جنگ ها هیچگاه ماهیت مذهبی نگرفت.

داعش که ساخته و پرداخته امریکاست؛ تلاش دارد تا با کشتار شیعیان افغانستان صفوف مخالف حکومت سرپرست را تقویت کند و با شعارهای تکفیری که علیه شیعیان سر می‌دهند در صدد بر افروختن جنگ مذهبی است؛ زیرا تنها جنگ مذهبی است که امریکا و غرب را در افغانستان به اهداف اش نزدیک‌تر می‌سازد؛ از این رو، طبیعی است که در میان تشیع افغانستان نیز انسان‌ها دردمند و عقده‌ی فراوان است تداوم قتل عام شیعیان زیر چتر حکومت سرپرست و بی دفاعی این مردم، این گمانه زنی را تقویت می‌کند که اهل تشیع نیز به فکر تامین امنیت خصوصی و انتقام شخصی افتاده و منابعی که به آنان سیگنال توزیع اسلحه را می‌دهند به سمت شان جذب گردد؛ بنا بر این حکومت سرپرست جهت فروکش کردن خشم‌های انباشته‌ی بروز نیافته باید هرچه عاجل عاملین قتل عام مردم دایکندی را گرفتار کرده و در چارچوب شریعت مجازات کنند؛ سپس در هماهنگی با مردم ولایات و ولسوالی‌ها امنیت شاهراه‌ها و معابر عمومی را تأمین کنند تا از رخنه هرگونه عوامل ضد امنیتی در جغرافیای کشور جلوگیری کرده و صفوف نظام را تقویت بخشند. در غیر آن بروز جنگ‌های داخلی و رشد نا امنی خیلی بعید نیست.

لینک کوتاه

https://sarie.news/a2525b
دکمه بازگشت به بالا