درک والدین در روزهای سخت و پر چالش افغانستان

در افغانستان امروز، فقر و بیکاری نه تنها چالش اقتصادی بلکه بحرانی عمیق در ساختار روحی و اخلاقی خانواده‌ها به شمار می‌رود. میلیون‌ها خانواده با فشار شدید مالی، ناامیدی و عدم اطمینان نسبت به آینده دست و پنجه نرم می‌کنند. در چنین شرایطی، والدین که ستون‌های عاطفی و اقتصادی خانواده‌اند، بیش از هر زمان دیگر در معرض فرسایش روحی و روانی قرار دارند. آنان که روزی با افتخار و تلاش نان‌آور خانه بودند، اکنون در برابر نیازهای روزمره خانواده گاهی عاجز می‌مانند، و این ناتوانی، آرامش درونی‌شان را می‌فرساید و خلق‌تنگی را جایگزین لبخند و صبر می‌سازد، در بسیاری از خانواده‌های افغان، پدرانی دیده می‌شوند که صبح زود از خانه بیرون می‌روند، اما تا شام کار مناسبی نمی‌یابند. بازمی‌گردند با دستان خالی، اما ذهنی پر از اضطراب و دلی مملو از شرم. آنان احساس می‌کنند نتوانسته‌اند وظیفه‌ی پدری خود را آن‌گونه که باید ادا کنند. این احساس شکست درونی، خود را به شکل عصبانیت یا خاموشی نشان می‌دهد. مادری که باید با درآمد ناچیز شوهر یا بافتن قالین و خیاطی خانه را اداره کند، وقتی می‌بیند فرزندانش با شکم گرسنه به خواب می‌روند، دچار اضطراب و خشم درونی می‌شود. این خشم، اگرچه متوجه شرایط بیرونی است، اما گاهی ناآگاهانه به فرزندان منتقل می‌گردد.

در یکی از خانواده‌های افغان در کابل که نام بردنش لازم نیست، پدری که روزگاری راننده موتر باربری بود، اکنون به سبب رکود اقتصادی و نبود کار، ماه‌هاست بیکار است. او می‌گوید: «وقتی می‌بینم پسرم برای مکتب کفش ندارد، دلم می‌سوزد، اما در عین حال، ناخواسته بر سر او فریاد می‌زنم. بعد پشیمان می‌شوم، اما نمی‌دانم چرا خود را کنترل کرده نمی‌توانم.» این نمونه، داستان هزاران پدر افغان است که بین فشار اقتصادی و مسئولیت خانوادگی گرفتار شده‌اند. بیکاری، به‌ویژه در میان مردان که در عرف جامعه‌ی افغانستان نقش اصلی تأمین معیشت را دارند، نه تنها بحران مالی بلکه بحران هویتی ایجاد کرده است. مردی که کار ندارد، احساس می‌کند که ارزش و اعتبارش در خانواده کاهش یافته و این احساس، خلق‌تنگی و نا آرامی روانی را تشدید می‌کند، در چنین فضای سنگینی، نقش فرزندان به‌ویژه در سنین بلوغ و رشد فکری، بسیار حساس و حیاتی است. نوجوانان و جوانان باید درک کنند که سخت‌گیری‌ها و تندی‌های گاه‌گاهی والدین، از بی‌مهری یا بی‌عاطفگی نیست، بلکه از فشار و درماندگی برخاسته است. اگر جوان افغان بداند که پدرش از فرط نگرانی برای آینده او بی‌خواب مانده، یا مادرش از ناتوانی در برآوردن خواسته‌های کوچک او دلش شکسته است، آنگاه برخوردش با والدین از شکایت و انتقاد به همدلی و احترام بدل خواهد شد.

فرزندان باید در چنین شرایطی سهمی از بار زندگی را بر دوش بگیرند؛ خواه با کارهای کوچک روزانه در خانه، خواه با همکاری در درآمدزایی، و خواه با حفظ آرامش و احترام در رفتار. مثلاً نوجوانی که می‌بیند پدرش از خستگی و غم به خود فرو رفته، به نوعی از او دلجویی و جملات امیدبخش و تسکین دهنده برایش بگوید که می‌تواند بخشی از درد پنهان او را تسکین دهد. در فرهنگ اسلامی، همین برخورد نیکو و احترام‌آمیز، عبادتی بزرگ محسوب می‌شود، اسلام کرامت والدین را در هر حال واجب دانسته است. قرآن کریم در سوره اسراء می‌فرماید: «وَقَضىٰ رَبُّكَ أَلّا تَعبُدوا إِلّا إِيّاهُ وَبِالوالِدَينِ إِحسانًا»؛ یعنی پروردگارت فرمان داده که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید. این فرمان مطلق است و هیچ استثنایی بر آن وارد نشده است. حتی اگر والدین در فقر و ناتوانی باشند، یا رفتارشان گاه تند و خشن شود، فرزندان موظف‌اند حرمت‌شان را نگه دارند. در روایات اسلامی آمده است که نگاهی از سر محبت به پدر و مادر، پاداشی برابر با حج مقبول دارد. این نشان می‌دهد که احترام به والدین در هر شرایطی، اساس اخلاق و ایمان است.

از سوی دیگر، عرف افغانی نیز همواره بر حرمت والدین تأکید داشته است. در روستاها و محلات قدیمی، فرزندان در حضور پدر و مادر آهسته سخن می‌گفتند و هیچ‌گاه صدای خود را بلندتر از آنان نمی‌کردند. حتی اگر پدر یا مادر در حالت عصبانیت چیزی می‌گفتند، فرزندان با سکوت و فروتنی پاسخ می‌دادند. اما متأسفانه در سال‌های اخیر، به‌دلیل فشارهای اقتصادی و تأثیر رسانه‌ها و فضای مجازی، این سنت‌های اخلاقی در برخی خانواده‌ها سست شده است. بسیاری از جوانان وقتی با والدین‌شان درگیری لفظی پیدا می‌کنند، به‌جای درک شرایط آنان، زبان به بی‌احترامی می‌گشایند یا فاصله عاطفی می‌گیرند. این روند، نه تنها ناهنجاری اخلاقی بلکه تهدیدی برای بنیان خانواده و جامعه است، در مقابل، خانواده‌هایی که در بحران‌های اقتصادی توانسته‌اند احترام و محبت را حفظ کنند، نشان داده‌اند که فقر نمی‌تواند بنیان اخلاق را ویران کند، اگر درون خانه احترام زنده باشد، روح خانواده زنده است.

از منظر روان‌شناسی اجتماعی نیز، احترام به والدین در شرایط سخت، عامل مهمی در کاهش استرس و تنش خانوادگی است. وقتی فرزند با مهربانی و صبر رفتار کند، والدین احساس می‌کنند هنوز ارزش و جایگاهی دارند، و همین حس ارزشمندی، تا حدی از فشار روحی آنان می‌کاهد. در مقابل، بی‌احترامی و سردی رفتار فرزندان، احساس شکست و بی‌کفایتی را در والدین دوچندان می‌سازد و چرخه‌ی خشونت و افسردگی را تداوم می‌دهد؛ بنابراین، احترام به والدین در افغانستان امروز، بیش از هر زمان دیگر نیاز به آگاهی، صبر و درک دارد. جوانان باید بدانند که پدر و مادرشان قربانی شرایط دشوار اقتصادی‌اند، نه مقصر آن. آنان تمام توان خود را برای حفظ عزت خانواده به کار می‌برند، حتی اگر در ظاهر خشمگین یا خاموش باشند. وظیفه‌ی اخلاقی و دینی فرزندان این است که در برابر این سختی‌ها، پناه والدین باشند، نه فشار مضاعف بر آنان. در سایه‌ی فقر و بیکاری، احترام به والدین نه فقط یک وظیفه‌ی دینی، بلکه سنگ‌پایه‌ی انسانیت و همبستگی خانوادگی است. اگر هر فرزند افغان بتواند در سخت‌ترین لحظات، نگاه مهربان و زبان نرم خود را حفظ کند، خانه‌ی او گرم خواهد ماند، حتی اگر نانش اندک باشد. فقر می‌تواند جیب‌ها را خالی کند، اما اگر دل‌ها سرشار از احترام و محبت باشند، هیچ فقر و بیکاری‌ای نمی‌تواند خانواده افغان را از هم بپاشد.

نویسنده: شکرالله حمیدی 

لینک کوتاه

https://sarie.news/A949S
دکمه بازگشت به بالا