دزدی مسلحانه؛ نشانههای فرسایش امنیت شهری

در هفتههای اخیر، افزايش دزدیها و غارتگری در شهر کابل بار دیگر بر حجم نگرانیهای امنیتی مردم افزوده است، این نگرانیها اگرچه تازه نیست، اما رشد و تداوم چنین جرائم برای مردم زخمی این سرزمین نگرانکننده است، دزدیهای مسلحانه در محلههای مسکونی، زخمی و کشتهشدن شهروندان عادی و انتقال پیاپی قربانیان به شفاخانهها، تصویری را شکل داده که بیش از هر چیز از شکنندگی امنیت شهری حکایت میکند. در میان این رویدادها، آنچه بیش از آمار و جزئیات فنی اهمیت مییابد، تأثیری است که این خشونتها بر ذهن و زندگی روزمرهٔ مردم گذاشته است.
بر بنیاد اطلاعات منابع محلی و شفاخانهای، تنها در بیش از دو هفته، دستکم چهار مورد دزدی مسلحانه در کارته چهار کابل ثبت شده است. در این حوادث، دزدان از چاقو و سلاح گرم استفاده کردهاند که دستکم دو تن جان باختهاند، یک تن بر اثر اصابت مرمی زخمی و بستری شده و فرد دیگری پس از تهدید و تحویل پولهایش از این معرکهها جان سالم بهدر برده است. این رویدادها، هرچند از نظر عددی محدود به نظر میرسند، اما در بافت متراکم شهری کابل، معنایی فراتر از چند حادثهٔ پراکنده و جداگانه پیدا میکنند.
کابل شهری است که تجربهٔ خشونت را در حافظهٔ جمعی خود ثبت کرده است. سالها انفجار، حمله و ناامنی، شهروندان را به نوعی احتیاط دائمی عادت داده بود. اما دزدی مسلحانه در محلههای مسکونی، شکل متفاوتی از ناامنی را بازمیگرداند؛ ناامنیای که بیواسطه و نزدیک است، بدون هشدار رخ میدهد و مستقیماً بدن و دارایی شهروندان را هدف میگیرد. اینجا دیگر بحث رویدادهای امنیتی کلان نیست، بلکه سخن از کوچههایی است که مردم هر روز از آن عبور میکنند.
کارته چهار تنها یک نمونه است. روایتهای مشابهی از نقاط دیگر کابل و نیز از برخی ولایتها شنیده میشود؛ روایتهایی از زورگیری، سرقتهای خشن و تهدید با سلاح سرد و گرم. این رویدادها در کنار هم، تصویری از ناامنی پراکنده اما پیوسته را میسازند؛ ناامنیای که بهتدریج خود را در عادتهای روزمره نشان میدهد: بازگشت زودتر به خانه، خالیکردن خیابانها پس از غروب، نگاههای محتاطانه و کاهش حضور در فضاهای عمومی.
منابع صحی میگویند که قربانیان این دزدیها، تنها مجروحان جسمی نیستند. بسیاری از آنها با شوک شدید، اضطراب و ترس مداوم به شفاخانه منتقل میشوند. جانباختن دو تن در این حوادث، این واقعیت را برجسته میکند که خشونت خیابانی، برخلاف تصور رایج، میتواند بهسرعت مرگبارتر از قبل شود. شفاخانهها در این میان، به مکانی تبدیل شدهاند که پیامدهای مستقیم ناامنی شهری در آن بهوضوح دیده میشود.
در سطح اجتماعی، افزایش دزدیهای مسلحانه نشانهای از تغییر کیفیت زندگی شهری است. شهری که شهروندانش احساس امنیت نکنند، بهتدریج کارکردهای طبیعی خود را از دست میدهد. بازارها خلوتتر میشوند، روابط اجتماعی محدودتر میگردد و اعتماد عمومی آسیب میبیند. ناامنی، حتی اگر در قالب چند حادثهٔ محدود بروز کند، توان آن را دارد که فضای روانی یک شهر را مشوش سازد.
این وضعیت در ولایتها نیز بازتاب یافته است. در شهرهای کوچکتر، یک یا دو رویداد خشونتآمیز کافی است تا موجی از ترس و شایعه به راه بیفتد. ساختارهای اجتماعی فشردهتر و دسترسی محدود به منابع حمایتی، سبب میشود که اثر روانی چنین حوادثی عمیقتر و ماندگارتر باشد. به این ترتیب، دزدی مسلحانه به پدیدهای تبدیل میشود که نهتنها امنیت فیزیکی، بلکه انسجام اجتماعی را نیز تهدید میکند.
گسترش دزدیهای خشن را نمیتوان جدا از زمینههای اقتصادی و اجتماعی دید. فقر شهری، بیکاری گسترده، کاهش فرصتهای معیشتی و فشارهای روانی ناشی از سالها بحران، بستری را فراهم کردهاند که در آن خشونت خیابانی مجال بروز مییابد. در چنین شرایطی، سلاح سرد یا گرم به ابزاری برای جبران نابرابری و ناامیدی بدل میشود؛ ابزاری که هزینهٔ آن را شهروندان عادی میپردازند.
نکتهٔ قابل تأمل این است که ناامنی امروز، بیش از گذشته چهرهای روزمره به خود گرفته است. دیگر نیازی به رویدادهای بزرگ و پرسر و صدا نیست تا حس ترس در شهر جریان یابد. یک دزدی مسلحانه در یک کوچهٔ شلوغ، کافی است تا این پیام را منتقل کند که هیچکس بهطور کامل در امان نیست. همین حس، کیفیت زندگی شهروندان را نا امن و محدودتر میکند.
آنچه در کابل و برخی ولایتها جریان دارد، تنها مجموعهای از رویدادهای جنایی نیست، بلکه نشانهای از بازگشت اضطراب به زیست شهری است. اضطرابی که آرام و خزنده پیش میرود و خود را در سکوت شبها، خیابانهای خلوت و نگاههای نگران شهروندان نشان میدهد. کابل، شهری که سالها با صداهای بلند انفجار و ناامنی زیسته بود، اکنون با نوعی از خشونت مواجه است که بیصدا میآید، اما اثرش عمیق و ماندگار است.
نویسنده: شکرالله حمیدی

