دفاع از مظلوم؛ ایدئولوژی یا وظیفه‌ی انسانی و دینی؟

آغاز سخنم از درد است؛ دردی که نه مرز می‌شناسد و نه از وجدان بیداری پنهان می‌ماند. آن درد، همان رنج و ستمی است که بر مردم مظلوم فلسطین از سوی رژیم اشغالگر صهیونیست در طول سال‌ها و بلکه که دهه‌ها است وارد می‌شود. این رنج ریشه‌دار، از ستم رژیمی برخاسته که خود را بر خاکی تحمیل کرد که قرن‌ها مأمن ساکنانش بود. رابطه میان این دو قوم یکی مدعی و دیگری صاحب‌خانه روایتی‌ست طولانی از نزاع حق و باطل؛ روایتی پرفراز و نشیب که شرح آن از گنجایش این سطور بیرون است.

نقطه عطف ماجرا، به واپسین سال‌های قرن نوزدهم بازمی‌گردد؛ آن‌گاه که مهاجرت یهودیان به فلسطینِ تحت فرمانروایی عثمانیان، شتاب گرفت. صهیونیست‌ها، زمین‌های پهناور را خریدند، و به‌تدریج بذر اضطراب را در دل اعراب فلسطینی افشاندند. آتش درگیری، نخست در کوچه‌های اورشلیم زبانه کشید، به‌ویژه در جشن مذهبی مسلمانان موسوم به عید نبی موسی؛ جایی‌که فریادها بدل به خشونت شد. در سال‌های پس از آن، اعتراضات علیه سلطه بریتانیا و موج تازه مهاجرت یهودیان، چهره شهرها را خونین کرد. اختلاف بر سر دیوار براق نیز، به کشتاری هولناک انجامید؛ و این زخم‌ها، هرگز التیام نیافتند. سرانجام در سال‌های ۱۹۴۷ و ۱۹۴۸، با تصویب طرح تقسیم سرزمین فلسطین توسط سازمان ملل، آتش جنگ داخلی شعله‌ورتر شد و به نبردی تمام‌عیار میان مسلمانان و صهیونیست اشغالگر انجامید؛ نبردی که بعد از واگذاری مستقیم این سرزمین به دست دشمن تا امروز، بیش از هفتاد و هفت سال است ادامه دارد، بی‌آن‌که حتی لحظه‌ای آتش آن خاموش شده باشد. و ما همان گونه که بر همگان آشکار است، جز سخنی در قالب دفاع از آن‌ها چیزی نگفته‌ایم.

درست است که کشور ما در این روزها در شرایط بحرانی به سر می‌برد و با هزاران چالش روبروست، مخصوصاً در این اواخر که مادران و خواهرانمان از حضور در مدارس و دانشگاه‌ها محروم‌اند؛ آن‌ها نمی‌توانند بیاموزند و مادر بودنشان معنا پیدا کند. این خود، همان زنده به گور کردن انسان‌ها در دوران جهالت است. با این حال، از منظر اخلاقی و دینی، دفاع از مظلوم مرز نمی‌شناسد. مسئله فلسطین، مسئله‌ای انسانی و مذهبی است که ریشه در ایمان و عقیده دارد. هم‌صدا شدن در کنار مردم فلسطین، حقی است بر دوش هر مسلمانی که نفس می‌کشد.
خداوند متعال در قرآن‌کریم فرموده است:
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ»
مؤمنان در حقیقت برادر یکدیگرند، پس میان برادرانتان صلح برقرار کنید و از خداوند بترسید، تا شاید مورد رحمت قرار گیرید.
برادری در ایمان، بالاتر از پیوندهای خون است، زیرا ریشه در عقیده، محبت الهی و هدف مشترک دارد. وظیفه مسلمان تنها همدردی نیست، بلکه اصلاح، حمایت، دفاع و خیرخواهی نیز بر دوش اوست.

از این‌رو، سؤال من این است: چرا در روزگاری که از کشتار بی‌رحمانه‌ی کودکان غزّه در سرزمین مادری و خانه‌ی نیاکانشان سخن می‌گوییم و از آنان دفاع می‌کنیم، از سوی برخی اهل دانش، ایدئولوژیک خوانده می‌شویم؟

کسانی که خود را داناتر از دیگران می‌پندارند و گویی عقل کل عالم‌اند. سخن‌شان این است که “ایدئولوژیک نباش، انسان‌بودن کافی‌ست. ما کافر و دیندار نداریم؛ تنها انسانیت مهم است.” در این‌جا دچار حیرت می‌شوم: این انسانیتی که ایشان از آن دم می‌زنند، چیست؟

آیا آنان که خود را معیار انسانیت و خرد می‌دانند و در همان حال از رهبران خائن و خودفروخته‌ی عرب دفاع می‌کنند، حقیقت انسانیت را درنیافته‌اند؟ یا آن‌همه کتاب‌ها و مقالاتی که در طول سال‌ها درباره انسان و کرامت او نوشته شده، به خطا رفته‌اند؟

در خصوص وضعیت حکومتی در خاورمیانه، نمی‌توانم اظهار نظر کنم چرا که از توان و تخصص من خارج است. با این حال، می‌دانم که رهبران عرب، مردم فلسطین و غزه را تنها رها کرده‌اند. این رهبران هیچ حساسیتی به سرنوشت مردم مظلوم غزه ندارند و این حقیقتی است که در این روزها همه شاهد آن بوده‌ایم. آنها بقای حکومت خود را در ارتباط با امریکا می‌بینند. این وابستگی یک‌طرفه، مصداق سخن ترامپ رئیس‌جمهور امریکا است که سال‌ها پیش بر زبان آورد: «اعراب گاوشیرده‌اند.» از یک‌سو اعراب را گاو شیرده می‌خواند و از سوی دیگر با وقاحت تمام می‌گوید غزه مال من است. اما این‌ها نه تنها از ترامپ متنفرند، بلکه هزینه‌های هنگفتی را در جهت تایید سیاست‌های او پرداخت می‌کنند. این یعنی همکاری با رژیم صهیونیست.

شما خود بیننده‌ایدکه کشورهای اروپایی، روزی خود بانیان شکل‌گیری این رژیم اشغالگر اسرائیل بودند و سال‌ها در کنار آن ایستادند. اما اکنون، شاید از بیم آن‌که انسانیت‌شان بیش از این زیر سؤال نرود، در برابر آن خاموش نمی‌نشینند و به زبان اعتراض از به‌رسمیت شناختن فلسطین سخن می‌گویند. همین صدای برخاسته، خود گویای بیداری دیرهنگامی‌ست که معنایی عمیق در خود نهفته دارد. و اما حکام عرب آنانی که به جای پرداختن به دردِ جانسوز امت، روزهای خود را خلاصه کرده‌اند به طواف نمودن در اطراف ترامپ ملعون و حکم صادر می‌کنند، حجاب را از میان برمی‌دارند، بازار شراب می‌گشایند و در این میان، اصالت خویش را زیر پا نهاده و گویی که در برابر آینه‌ی تاریخ، چهره‌ی خود را نمی‌بینند.

برخی تحلیل‌گران امروز این سخنان را قابل تحلیل می‌دانند و ما را که از مردم مظلوم غزه دفاع می‌کنیم، متهم به ایدئولوژی‌گرایی می‌کنند. در اینجا باید بگویم: اگر دین من مرا به دفاع از مظلوم فرا می‌خواند، آری، من این ایدئولوژی را با جان و دل می‌پذیرم.

اینجا دیگر عرب بودن برای من ملاک نست؛ دین است که ما را به هم متصل می‌کند و انسانیت نیز به پذیرش همین مسئولیت در برابر هم‌نوعان است. در غیر این صورت، بنیان انسانیت را زیر سوال برده‌ایم.
همان‌طور که قرآن‌کریم می‌فرماید:
«لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَى ذَلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ»
قطعا دشمن‌ترین مردم نسبت به مؤمنان را یهودیان و مشرکان خواهید یافت، اما نزدیک‌ترین آنها در محبت به مؤمنان کسانی هستند که گفته‌اند ما نصاری هستیم، زیرا در میانشان روحانیون و رهبانانی هستند که متکبر نیستند.

این یک مفهوم کلی بود که خدمت‌تان عرض شد.

در این روزگار پرهیاهو که فریادها و تظاهرات اوج گرفته‌اند، باید پرسید: آیا این تلاش‌ها ثمربخش‌اند؟

به باور من، یکی از مؤثرترین راه‌ها برای یاری‌رسانی به مردم مظلوم غزه، خصوصاً کودکان بی‌پناه و خون‌آلودی که زیر آتش دشمن جان می‌بازند، مشارکت در کمک‌های مالی انسان‌دوستانه است. این اقدام، گرچه کوچک، اما می‌تواند مرگ را از چهره‌ی معصوم کودکی دور کند و امید را در دل‌ها روشن سازد.

بی‌تردید به دیدگاه دیگران احترام می‌گذارم و نقش تظاهرات را نیز در ابراز همدردی و اعلام ایستادگی، شایسته‌ی ستایش می‌دانم؛ اما تجربه بارها نشان داده است که این راه، چندان مؤثر و کارآمد نبوده و درد عمیق فلسطین را درمان نمی‌کند. غزه، فراتر از شعار، از ما حضور و فداکاری می‌طلبد. ما متأسفانه در پشتِ دیوارهای شعار پناه گرفته‌ایم و تنها نظاره‌گر مصیبت هستیم. شاید هنوز مردان دلیر و با ایمانی باشند که آماده‌اند برای جهاد راهی آن سرزمین شوند؛ ولی موانع سیاسی، مرزهای بسته و حکومت‌های سرسپرده و استعماری، راه را بر آنان بسته‌اند. سال‌هاست این واقعیت تلخ را می‌دانیم که بسیاری از دولت‌های مسلمان، عملاً از اندیشه‌ی نجات فلسطین دور مانده‌اند. در این میان، مسئولیت ما آن است که تنفر خویش را از سازگاری و مصالحه رهبران ننگین و خود فروخته دنیا اعلام کنیم. یا مرز‌ها شکسته شوند و یا هم جلوی رژیم اشغال‌گر گرفته شود.

این آرمان زمانی تحقق می‌یابد که ملت‌های مسلمان با بینشی روشن، اراده‌ای راسخ و گامی متحد، قطعنامه‌ای مؤثر علیه رژیم اسرائیل و هم‌پیمانانش صادر کنند. با این حال، تحقق چنین خواسته‌ای از رهبران فعلی، رؤیایی دور از دسترس می‌نماید. اما در دلِ این دنیای پر از ناامیدی، این آیه‌ی نورانی از قرآن، امید را در جان‌مان زنده می‌کند: «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا، إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا» پس از هر سختی، آسانی است.

به امید آن روز که سرزمین فلسطین و مسجدالاقصی از چنگال اشغالگران صهیونیست پاک گردد و سپیده‌ی رهایی بر فراز آن دیار بتابد.

نویسنده: دکتر عبدالواحد ادیب

لینک کوتاه

https://sarie.news/s886a

 

دکمه بازگشت به بالا