دلایل بزرگداشت مراسم عاشورا؛ درسها و عبرتها

زندگی انسانها برای کامل شدن و اینکه انسان بتواند مسیر خداگونه بودن را بیابد، سرشار از درسها و عبرتهایی است که در فرایند تاریخ بر بزرگان دین گذشته است. دین به مثابه چراغ راهنماست که انسان را از فرش به عرش میرساند، مشروط بر اینکه آنچنان که رهنمودهای قرآنی بدان اشاره کردهاند و در سیره و رفتار بزرگان دین نیز خط مشی قرآن عظیمالشأن به وضوح قابل مشاهده است، هر انسانی که خود را در این مسیر استوار و عیار بسازد، در واقع راه سعادت را یافته و خود را به عرش الهی رسانده است. اکنون سؤال اساسی این است که چرا با وجود پیشرفت و ترقی جوامع بشری و انواع تکنولوژی و آگاهیهایی که امروز بشر به آن دست یافته، حادثه عاشورا که حدود ۱۴۰۰ سال پیش اتفاق افتاده، گرامی داشته میشود؟ چرا باید این خاطره را زنده نگه داشت؟ این رویداد، ماجرایی تاریخی بوده که زمانه آن سپری شده است؛ تلخ یا شیرین، هرچه بوده، به پایان رسیده است. چه لزومی دارد که به پاسداشت آن، مجالسی برپا کنیم؟
در پاسخ به این پرسش میتوان گفت: حوادث گذشته هر جامعهای میتواند در سرنوشت و آینده آن آثار عظیمی بر جای بگذارد. اگرچه حوادث تاریخی عیناً تکرار نمیشوند، در جامعهشناسی ثابت شده است که وجوه مشترک فراوانی میان رخدادها وجود دارد؛ از این رو، میتوان از حوادث گذشته به نحوی در مواجهه با رخدادهای آینده بهره برد. چنان که قرآن کریم پس از نقل داستانهای پیامبران و اقوام گذشته میفرماید: «لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی الْأَلْبَابِ»؛ در قصهها و داستانهای آنان (گذشتگان) برای صاحبان عقل و خرد عبرتی است.
یعنی احوال پیشینیان را بررسی کنید تا دریابید چه نقاط قوتی در کار آنان بوده است و شما نیز آنها را به کار گیرید و نیز ضعفهای آنان را ببینید و از تکرارشان بپرهیزید. تجدید آن خاطرهها در واقع نوعی بازسازی آن وقایع است تا مردم از آنها بهره گیرند. اگر واقعهای تاریخی در جای خود منشأ آثار و برکاتی بوده، یادآوری و بازسازی آن نیز میتواند مراتبی از آن برکات را در پی داشته باشد. افزون بر این، در همه جوامع مرسوم است که از پارهای وقایع گذشته خود یاد کرده، آنها را ارج مینهند و بزرگ میشمارند؛ خواه آن وقایع درباره اشخاصی باشند که در پیشرفت جامعه خود مؤثر بودهاند، نظیر دانشمندان و مخترعان، و خواه درباره کسانی که از جنبه سیاسی و اجتماعی در رهایی ملت خود نقش آفریده و قهرمان ملی بودهاند. همه خردمندان عالم برای اینگونه شخصیتها آیینهای بزرگداشتی در نظر میگیرند. این امر بر یکی از مقدسترین خواستههای فطری انسان، که خداوند در نهاد همه انسانها قرار داده است و از آن به حس حقشناسی تعبیر میکنیم، استوار است. از این رو، همه انسانها بنا به فطرت خویش میخواهند در برابر کسانی که به آنان خدمت کردهاند، حقشناسی و سپاسگزاری کنند، آنها را به خاطر بسپارند و به ایشان احترام بگذارند.
از آن گذشته، چنانچه یاد آن خاطرهها در سعادت جامعه تأثیری داشته باشد، میتواند در زمان بیان آنها عاملی مؤثر باشد. در این صورت، گویا خود آن واقعه تجدید میشود. از آنجا که واقعه عاشورا رویدادی عظیم در تاریخ اسلام بوده و نقش بسزایی در سعادت مسلمانان و روشنشدن راه هدایت آنان داشته است، این واقعه بسیار ارزشمند است. از این رو، بزرگداشت و بازسازی این واقعه و به خاطر آوردنش موجب میشود تا بتوانیم از برکات آن در جامعه امروز نیز بهره گیریم. همانطور که اصل آن حادثه تأثیر شگرفی در جامعه آن روز داشته، خاطره و بازسازی آن نیز میتواند آثاری متناسب با آن در عصر ما داشته باشد.
اگر حادثه عاشورا را به دقت در نظر بگیریم، امام حسین (ع) را میبینیم که هیچگونه قدرت نظامی در اختیار ندارد جز چند فرد انگشتشمار که در تعهد و ایثار مثالزدنیاند و نظیرشان را در تاریخ بشر کمتر شاهد بودهایم. اما در سوی دیگر، یزید قرار دارد که سرمست قدرت و شهرت، بر اریکه حکومت تکیه زده و هزاران سپاهی و نیروی جنگی در اختیار دارد. امام حسین (ع) از زادگاهش مدینه برمیخیزد و به سوی کوفه میرود تا یزید را به عدالت و پیروی از سیره رسول الله (ص) و قرآن کریم دعوت کند؛ اما همینکه به کوفه نزدیک میشود، سپاهیان دولت یزید راه را بر او میبندند و میگویند: «یا با یزید بیعت میکنی یا کشته میشوی.» امام حسین (ع) میبیند که دعوت و ارشاد برای یزید و لشکریانش که سرمست قدرت و شهرتاند، راه به جایی نمیبرد. پیشنهاد میکند که نه جنگ میخواهد و نه با یزید بیعت میکند؛ راه سومی این است که از سر راهش کنار بروند تا او به منطقهای دور از شهر و دیار برود و به زندگی شخصی خود بپردازد و به قدرت و سیاست کاری نداشته باشد. اما افسران حکومت یزید نمیپذیرند. اینجا امام حسین (ع) نیز تن به ذلت نمیدهد و میگوید: «به هیچوجه از زورگویی تبعیت نمیکنم.» سرانجام در دهم ماه محرم، که موسوم به عاشوراست، نبرد نابرابری میان لشکریان یزید و امام حسین (ع) رخ میدهد که منجر به شهادت امام و یارانش میشود و خانوادهاش نیز به اسارت یزید بن معاویه درمیآید.
این واقعه تاریخی به ما میآموزد که نباید تسلیم زورگویی و ستم صاحبان قدرت شد که به ظاهر از گروهی انسان ناآگاه و خودفروخته به عنوان سپاه استفاده میکنند و خود بر هرم قدرت تکیه زدهاند و به شکلی جنونآمیز هر آنچه میخواهند بر ضعفا روا میدارند. پیام عاشورا این است که نه زندگی آنقدر شیرین است که برای حفظ آن تن به هر ذلتی دهیم و نه مرگ آنقدر ترسناک و تلخ است که بخواهیم از آن بگریزیم. بلکه انسانهای هدفمند که در مسیر الهی گام برمیدارند، پروردگار را ناظر و شاهد بر اعمال خود میدانند و آنچه را که موجبات رضایت او را مطابق آیات قرآن مجید فراهم میسازد، برمیگزینند.
درس عاشورا برای نسل امروز این است که نباید از قدرتهای زودگذر امروزی که کمر بستهاند تا مال و ثروت و منابع کشورهای ضعیف را به غارت ببرند، هراسی به دل راه داد. همچون امام حسین (ع) باید در مقابل چنین قدرتهای شیطانی ایستاد و هر آنچه در توان است در مبارزه با آنان به کار گرفت. مقوله معروفی است که میگویند: «تا مظلومی نباشد، ظلمی نخواهد بود.» لذا با همت و ایستادگی باید به هرگونه ظلم و تجاوز «نه» گفت و حسینوار شمشیر همت به دست گرفت و به قیمت جان در برابر متجاوزان ایستادگی کرد. در واقع، چنین افرادی انسانهایی هستند که در مسیر رهنمودهای قرآنی گام برمیدارند و حسینوار در عصر کنونی علیه یزیدیان زمان در هر کسوت و شخصیتی که باشند مقاومت میکنند تا حق استوار گردد و باطل نابود شود.